حقوق بشر آن دسته از حقوق ذاتی، بنیادین، سلب ناشدنی و جهانشمول است که به مثابه آرمان مشترک همهی جوامع بشری در تمامی زمان و مکانها پذیرفته شده و فارغ از هر گونه رنگ، نژاد، جنس، مذهب، عقیده و باور تمامی آحاد افراد انسانی تعلق میگیرد.
بدیهی است که در این بین، همواره بایستی خصلتهای ذاتی، جهانشمولی، سلب ناشدنی و افتراق ناپذیر بودن این حقوق را مورد توجه قرار داد و بر این ویژگیهای مهم تأکید کرد. به گونهای که امروزه دیگر نمیتوان حتی با تمسک به قوانین موضوعه و یا بر پایهی فتاوی و مبانی دینی، حقوق بشر را از افراد انسانی سلب کرد و یا زمینهی محرومیت و محدودیت آن را فراهم کرد چرا که نقض حقوق بشر و یا نادیده گرفتن خصلتهای اساسی آن روی میدهد.
به موازات جنگهای جهانی اول و دوم، و کشته و زخمی بیش از صد میلیون انسان، و آواره شدن میلیونها فرد از خانه و کاشانهی خویش، جامعهی جهانی به درک درست مبتنی بر پذیرش مجموعهی حقوق و آزادیها رسید و در ۱۰ دسامبر ۱۹۴۸ مجمع عمومی سازمان ملل متحد، به شناسایی اعلامیهی جهانی حقوق بشر در ۳۰ ماده، بنای محکمی برای پاسداشت حقوق انسانها به تصویب رسانید.
یکی از این حقوق، آزادی بیان و مصونیت ناشی از داشتن اندیشه است که در مادهی ۱۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر منعکس شده است.
«هر کس حق آزادی عقیده و بیان دارد و این حق شامل آن است که از داشتن عقاید خود، بیم و اضطرابی نداشته باشد و در کسب اطلاعات و افکار و در اخذ و انتشار آن، به تمام وسایل ممکن و بدون ملاحظات مرزی آزاد باشد.»
یکی از زمینههای نقض حقوق بشر، وجود نگرشهای کارکرد گرایانهی مبتنی بر جنسیت است که روابط انسانی و فرصتهای برابر را بر پایهی جنسیت و کارکرد دو جنس در جامعه بازتعریف و بازتوزیع میکند که در خور نقد اساسی و جدی است.
زن و مرد به عنوان دو موجود همبسته و ذیشعور، دارای برابری ذاتی و انسانی بوده و تفاوت جسمی و جنسی آنها هرگز نمیتواند مبنای قانونگذاری متفاوتی برای دو جنس به حساب آید.
در وضع طبیعی و تاریخی پیروزی از آن مردان بوده است و زنان هرگز نتوانستهاند آن طور که شایسته و بایسته است از حقوق و فرصتهای برابر با مردان برخوردار باشند.
زمینههایی از نقض حقوق بشر در خصوص زنان را میتوان بر شمرد:در رابطه با ترویج و توسعهی حقوق برابر با مردان برای زنان چیزی که و یا حقی که از اهمیت اساسی و بایسته برخوردار است؛ «آزادی بیان» است که از جهات بسیاری از زنان دور نگه داشته شده است.
به راستی چه کسی از زنان نظر خواهی کرده و برای داشتن هر نوع اندیشه و عقیده و اظهار بی واهمه، حقی برای زنان قائل شده است و فرصت بیان به آنها داده است.
چه زنان در پرتو آزادی بیان میتوانند به حقوق خود بپردازند و خواستهها و مطالبات خود را بی پروا بیان کنند. پذیرش آزادی بیان از زمان تصویب، بنیان علوم و تحولات گستردهی جوامع در تمامی جهان بوده است ولی نه برای زنان چرا که زنها در این زمینه با مشکلات دیگری نیز مواجه هستند. دیکتاتوری رسوم و عقاید و نگرشهای جنسیتی و کارکردگرایانه در رابطه با نقش زن و توقع از جنس زن در جوامع، همواره مانع اجرا و اهتمام برابری زن و مرد و مانع آزادی بیانِ زنان بوده است. زنان به واسطهی گفتههای آزاد خویش، مجبور به پاسخگویی بوده و مورد تعرض و بازخواست قرار گرفتهاند و این وضع مربوط به هستی زن است.
از این روی آزادی زن برای بیان، چیزی فراتر از آزادی صرف بیان است و حوزهی آزادیها به طور عموم و یا آزادی اعمال را در مینوردد. آزادی عمل و اراده نزد زن و حق تسلط او بر تن و جسم خویش، در نبود آزادی بیان بسیار شکننده است و در بستر جامعهی جنسیت محور، آشکارا مورد نقض قرار میگیرد.
زنان هر چه را تا کنون بیان کردهاند به مدد شخصیت آنها بوده است و نه آزادی بیان. مطالبه محوری و یا درک درست از حقوق در میان جامعهی زنان، تنها در پرتو آزادی بیان همه گیر و فراگیر شکل میگیرد.
کمپین چهارشنبه های سفید، فارغ از اشکالات مربوط به یواشکی بودن و سمبلیک و نمادین بودن آن، یک فرصت مناسب برای آزادی بیان زنان است که گسترهی اعمال و افعال را نیز در بر گرفته است به نحوی که مطالبات خود را بی واهمه و در پرتو حقوق ذاتی بشری، آزادانه بیان میکند.
تا زمانی که زنان در جامعه، آزادی نداشته باشند تا روی عقاید خاص خود کار کنند و در پرتو آزادی بیان، این عقاید خاص خود را بازتاب بخشند، نمیتوان امیدی به برابری حقوق و آزادیها در میان دو جنس داشت. نقض حقوق بشر درست از آن جایی شروع میشود که به حقوق و آزادیهای نیمی از جامعهی بشری توجهی نمیشود.
زنان نیمی از جامعهی بشری هستند اما همواره در پرتو هر گذارهای، بر مبنای جنسیتشان قضاوت میشوند و اعمال و آزادی آنها و حتی آزادی بیان آنها نیز به پایهی زن بودنشان سنجیده میشود و این نقض آشکار حقوق بشر و برخلاف اهداف و مقاصد عالی مندرج در اعلامیهی جهانی حقوق بشر است.