ویلیام ادوارد دو بویس(W. E. B. Du Bois)، جامعهشناس آمریکایی متجاوز از صد سال پیش نگرانی خود را از کاربرد مفهوم نژاد برای توضیح برتری بیولوژیکی سفید پوستان در آثار خود ابراز کرد.
او به تفکیک انسانها بر اساس رنگ پوست در گروههای نژادی باور نداشت و این ویژگی را در ساختار تفاوتهای فرهنگی و اجتماعی میدید و بر این باور بود که دستهبندی نژادی جامعهی بشری، تنوع ذات انسانی را نادیده میگیرد.
امروزه گفتمان غالب در بین دانشمندان ژنتیک و بیولوژیک با نظرهای دو بویس توافق دارد و مطالعات علمی ثابت کرده که نژاد یک ساختار اجتماعیست بدون داشتن پایههای محکم بیولوژیکی. دانشمندان چنین استدلال میکنند که انسان قدمت زیادی در هستی ندارد، در حال تکامل است و در خلال متجاوز از صد هزار سال که از قدمت آن میگذرد گروهی کوچک از آفریقا راهی سرزمینهای دیگر شدند و سپس انسان دنیا را تسخیر کرد.
از این رو میتوانیم به «نجات نژاد بشر» تکیه کنیم و تفاوتهای رنگ پوست، رنگ چشم، پهنای دماغ و جنس مو، فرآیند تعداد کمی از ژنهای انسان است که با شرایط اقلیمی و محیط زیست ویژگیهای خاصی را کسب کرده است.
رنگ پوست تیرهی برخی زاییدهی مقاومت در برابر اشعهی ماورا بنفش است در حالی که افرادی که از مناطق استوایی و گرم دور بودند رنگ پوست روشنی دارند تا ویتامین دی را از نور خورشیدی ملایم کسب کنند. مطالعات ژنتیک نشان میدهد که تنها یک صدم درصد از ژنهای انسان را تفاوتهای ظاهری شکل میدهند در حالی که استعدادهای هنری، مهارتهای اجتماعی و سایر ویژگیها دربرگیرندهی دهها هزار از قریب هشتصد هزار ژن انسان را که در ترکیب پیچیدهای با هم قرار دارند تشکیل میدهند.
امروزه دانشمندان در تفاوتهای ظاهری مانند رنگ پوست به دنبال دلایل ژنتیک و بیولوژیک نیستند، بلکه بیشتر تحقیقات متوجه آن است که چه محیط زیستی در خلال دوران و تاریخ انسان سبب این تفاوتها در محیطهای زیستی متفاوت شدهاند.
حتی در پژوهشهای علمی در مورد ژنهایی که سبب بیماریهای گوناگون میشود و مطالعات دی.ان.ای آنچه که تحت عنوان نژاد مطرح میشود زیاد مورد توجه نیست.
علیرغم این توضیحات و مطالعات گسترده در زمینهی این که نژاد یک ساختار اجتماعی است اما همچنان در زندگی روزمرهی انسانها در جوامع گوناگون به مثابه یک نیروی قدرتمند در جایگاه اجتماعی افراد و دستیابی آنان به منابع قدرت اقتصادی و سیاسی است.
به عبارتی مفهوم نژاد در خدمت نژادپرستی و اعمال تعصبات نژادی، استفادهی کاربردی داشته تا سلطه، استثمار و خود برتر پنداری سفید پوستان را توجیه کند.
در هیرارشی قدرت طبقهبندیهای نژادی در مورد سیاهپوستان آمریکا «قاعده یک قطره خون» مفهومی بود که چنانچه یک فرد حتی یک شانزدهم سیاهپوست باشد (اگر یکی از والدینش سفید و دیگیری سیاهپوست باشد که فرد یک دوم سیاهپوست است و اگر نسلها به عقب برگردیم به یک شانزدهم میرسیم) آن فرد سیاهپوست تلقی میشد. چنین نظری را فاشیستهای حزب نازی در آلمان نسبت به یهودیان داشته و چنانچه در اجدادشان هر گونه وابستگی وجود داشته آن فرد یهودی تلقی میشد.
این امر که چنانچه فردی حتی «یک قطره خون» از نژادی که در طبقهبندیهای نژادی فرودست است را داشته باشد متعلق به گروه فرودست میماند و این پروسهی انتساب فرد به گروه نژادی فرودست را Hypodescent مینامند.
امروزه ما در حالی که شاهد رشد نیروهای راست سیاسی و بنیادگرایی و افراطگرایی مذهبی هستیم تناقضات گروههای اجتماعی که در دستهبندیهای فرودست به طور سیستماتیک مورد استثمار و تبعیض قرار گرفتهاند چون افراد بومی و سیاهپوستان بیشتر شده و تبعیضات نژادی علیرغم دستاوردهای علمی در این زمینه همچنان پابرجاست.
فراسوی دستاوردهای پُر بهای جامعهی جهانی و قوانین در کشورهای گوناگون از جمله آمریکا در مورد برابری انسانها اما تبعیضات سیستماتیک نژادی در آمریکا همچنان به اشکال گوناگون وجود داشته و پاشنهی آشیل پلیس آمریکا است.
در ایران نیز حس برتری نسیت به ایرانیانی که پیشینهی آفریقایی دارند چنان در تار و پود فرهنگی ما تنیده شده که به عبارتی بخشی از ما شده، عادی شده، در انگارههای ذهنی خود آن را حمل میکنیم و حتی به دیارهای دور در کولهبار خود میآوریم بدون آن که آن را به رسمیت بشناسیم و در مورد زدودن آن فرهنگسازی گسترده و کارساز کنیم.
تاریخ شکلگیری مفاهیمی چون نژاد، چگونگی ظهور آن و شستشوی مغزی کلان انسانها و ارائهی برتریهای گروهی بر گروهی دیگر بر اساس یک صدم درصد از ژنها، این که چگونه از این مفهوم به عنوان علم و دانش برای پیشبرد استراتژیهای سلطه استفاده شده، چگونگی ذات مشترک انسانی ما در پرده گرفته میشود تا «نژاد بشری» در ذهنها شکل نگیرد، به ما یاری میرساند تا بفهمیم چه مداخلاتی لازم است یا چگونه میتوان با آن به مقابله پرداخت.
قوانین و میثاقهای بینالمللی مقابله با نژادپرستی، بیگانهستیزی و عدم تحمل
جامعهی بشری گنجینهی پُر بهایی از قوانین و میثاقهای بینالمللی در زمینهی احترام به حقوق انسانی افراد و مقابله با نژادپرستی، بیگانهستیزی و عدم تحمل دارد.
منشور سازمان ملل، فصل ۱ ماده ۱ قید میکند که زمانی که با یک فرد به سبب مشخصهی ذاتی متفاوت از قبیل نژاد، منشا ملی یا قومی، برخورد فرودستانه و متفاوت صورت بگیرد، این شکلی از تبعیض است و بزرگترین مانع احترام به حقوق انسانی آن فرد است. در واقع تبعیض، انکار سیستماتیک حقوق انسانی توسط فرد و یا گروهی از افراد است. موازین حقوق بشر از اعلامیه حقوق بشر و اسناد و مصوبات متعاقب آن بر اساس عدم تبعیض استوار است. ماده یک منشور سازمان ملل بر پیشبرد، تشویق و احترام به حقوق بشر و آزادیهای بنیادین برای همگان بدون تمایز از حیث نژاد تاکید دارد.
اما به رغم ممنوعیت تبعیض بر اساس نژاد، قومیت، طبقه، مذهب، هویت جنسی، سن، توان یا ناتوانی و در بسیاری از موارد تقاطع این لایهها این تعصبات همچنان ادامه دارد. دولتها به رغم قرار دادن امضای خود و ادعاهای خود همچنان سوار بر مرکب قدرت با استفاده کاربردی تئوریهایی تاریخ مصرف سپری شده به پاکسازی قومی، نسلکشی و بردهداری به اشکال مدرن ادامه میدهند.
در میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی و میثاق بینالمللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مصوب در سال ۱۹۶۶ و ۱۹۷۶ که به امضای دولتهای عضو سازمان ملل رسیده است، دولتها را متعهد میداند که بر اساس مادهی دو میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی «دولتهای امضاکنندهی این میثاق متعهد میشوند که حقوق شناختهشده در این میثاق را دربارهی کلیهی افراد مقیم در قلمرو کشور خودشان بدون هیچ گونه تمایزی از قبیل نژاد، رنگ، مذهب، عقیدهی سیاسی و جنسیت اجرا کنند.» الزام و تعهد دولتها در مورد این میثاق توسط کمیتهی حقوق بشر نظارت میشود.
کنوانسیون رفع کلیهی اشکال تبعیض نژادی کمیتهای دارد که در بر گیرندهی کارشناسان این حوزه است و پیاده کردن مفاد این کنوانسیون را در کشورهای گوناگون مرور میکند. تمام دولتها موظف هستند تا گزارشات خود را به این کمیته ارسال کنند.
قطعنامههای متعددی در زمینهی نژادپرستی و اشکال دیگر تحملناپذیری توسط سازمان ملل صادر شده از جمله قطعنامهی مجمع عمومی شمارهی ۱۵۱۰ و ۱۷۷۹ و اعلامیهی رفع هر گونه تبعیض نژادی در سال ۱۹۶۳٫ کنوانسوین رفع هر گونه تبعیض نژادی در سال ۱۹۶۵ تبعیض نژادی را به منزلهی هر گونه تمایز و ممنوعیت و محدویت و رجحانی که بر اساس نژاد، رنگ، نسب و منشا ملی و قومی بوده و هدف یا فرآیند آن از بین بردن و در معرض تهدید یا مخاطره قرار دادن، شناسایی تمتع یا استیفا در شرایط مساوی از حقوق انسانی و آزادیهای بنیادین در زمینهی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و در هر زمینهی دیگری «حیات عمومی» تعریف کرده است.
همچنین کنفرانسهای جهانی علیه نژادپرستی به عنوان یک رویداد مهم سازمان ملل، در پنج همایش در سالهای ۱۹۷۸، ۱۹۸۳، ۲۰۰۱، ۲۰۰۹ و ۲۰۱۱ برگزار شده است. همایش اول و دوم مشخصا بر رفتارهای نژادپرستانه و تبعیضآمیز آپارتاید در آفریقای جنوبی متمرکز بوده و در ژنو برگزار شده است. سومین کنفرانس جهانی علیه نژادپرستی در شهر «دوربان» آفریقای جنوبی برگزار شد که بسیار هم جنجالی بود. در این کنفرانس هم نمایندگان رسمی و هم سازمانهای غیردولتی روی رفتارهای تبعیضآمیز دولت اسرائیل بر فلسطین تمرکز داشتند و کشورهای آمریکای شمالی و اروپا را پاسخگوی بردهداری دانسته و خواهان جبران از طریق پرداخت غرامت بودند.
این کنفرانس همچنین به مسائل مهم دیگری چون عدالت ترمیمی و سیستماتیک بودن تبعیضات نژادی و تجارت بردهداری به طور مشروح پرداخت.
هیات نمایندگی آمریکا و اسرائیل کنفرانس را ترک کردند زیرا در این کنفرانس شعار «صهیونیسم نژادپرستی است» بسیار مطرح میشد، اگرچه بیانیهی آخر این کنفرانس این عبارت را در بر نداشت. «صهیونیسم نژادپرستی است» اما در بیانیهی سازمانهای غیردولتی شرکتکننده که سند رسمی کنفرانس نبود انعکاس یافت. برنامهی عمل این کنفرانس اما با حمله ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و پیامدهای آن بر آمریکا مواجه شد و دستاوردها و برنامهها عملا مورد توجه قرار نگرفت.
متعاقب این کنفرانس، کنفرانس «دوربان دو» در سال ۲۰۰۹ در ژنو برگزار شد که توسط ده کشور غربی بایکوت و کنفرانس «دوربان ۳» در سپتامبر ۲۰۱۱ در نیویورک برگزار شد و توسط ۱۴ کشور غربی بایکوت شد.
کنفرانس دوربان دو توسط کشورهای استرالیا، کانادا، آلمان، اسرائیل، ایتالیا، نوترلند، نیوزلند، لهستان و ایالات متحده آمریکا بایکوت شد. چکاسلواکی بعد از روز اول دیگر شرکت نکرد و ۲۳ کشور اروپایی دیگر هیات نمایندگی سطح پایینی به این کنفرانس اعزام کردند.
حضور محمود احمدینژاد، رئیسجمهور وقت ایران در این کنفرانس سر و صداهای زیادی ایجاد کرد. در روز اول این کنفرانس، محمود احمدینژاد، تنها رئیس دولتی که در این کنفرانس شرکت کرده بود، در سخنرانی خود اسرائیل را به طور کامل نژادپرست خطاب کرد. برخی از نمایندگان حاضر جلسه را ترک کردند و بان کی مون، رئیس وقت سازمان ملل نارضایتی خود را هم در زمینهی کشورهایی که بایکوت کردند و هم اظهارات احمدینژاد اعلام کرد.
در «دوربان ۳» در نیویورک علاوه بر کشورهای فوق از جمله چکاسلواکی، اسرائیل، بلغارستان، فرانسه و انگسستان نیز کنفرانس را بایکوت کردند.
ایران
اصل ۱۹ قانون اساسی جمهوری اسلامی قید میکند که «مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود.»
همچنین ایران کنوانسیون رفع هر گونه تبعیض نژادی را در تاریخ مارس ۱۹۶۷ در دوران پهلوی امضاء و در تاریخ ۹ آگوست ۱۹۶۸ تصویب کرد. این کنوانسیون، نخستین کنوانسیون حقوق انسانی بود که توسط ایران امضاء شد. این کنوانسیون همچنین یکی از کلیدیترین اسناد بینالمللی است که حقوق اقلیتهای قومی، زبانی و مذهبی را قید کرده است.
در حالی که ار منظر قوانین، تعصبات نژادی غیرقانونی است و ایران کنوانسیون رفع تبعیضات نژادی را امضاء کرده است اما تعصبات نژادی و قومی و مذهبی در دوران رژیم سابق و هم در دوران جمهوری اسلامی همچنان حقوق انسانی اقلیتهای نژادی، قومی و مذهبی را نقض کرده و میکند.
لازم به ذکر است که ایران یکی از چهار کشور جهان در کنار ایلات متحده آمریکاست که کنوانسیون رفع هر گونه تبعیض علیه زنان را امضاء نکرده است. آمریکا امضاء کرده ولی تصویب نکرده است.
کمیتهی رفع تبعیضات نژادی سازمان ملل متشکل از ۱۸ نفر از برجستهترین کارشناسان در زمینهی تبعیضات نژادی، قومی و مذهبی است که عملکرد دولتها را مرور کرده و آنها را پاسخگو در مقابل کاستیهای آن میداند. سازمان ملل بارها به ایران در مورد فرودست قرار دادن اقلیتهای قومی اخطار داده است. از جمله در سال ۲۰۱۰ که در مورد عربها، کُردها و بلوچها و نقض حقوق انسانی آنان به ایران اخطار داده شد. همچنین این کمیته همواره در زمینهی این که ایران هیچ اقدام فراگیری در زمینهی گردآوری آمار، اطلاعات، تعداد، ویژگیهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی اقلیتهای قومی انجام نداده، به این کشور اخطار داده است.
دولت جمهوری اسلامی که وارث امضاء و تصویب این کنوانسیون در دوران پهلوی بوده است هیچگاه «شرطی» را که ایران در امضای این کنفرانس داشته تغییر نداده است. ایران در زمان امضاء، مادهی ۱۴ این کنوانسیون را که به فرد (منظور افراد اقلیتهای قومی، مذهبی، نژادی) این اجازه را میدهد که شکایات خود را علیه ایران برای نقض حقوق انسانیشان بتوانند ارائه بدهند قبول نکرده است. این بدان معنی است که اقلیتهای قومی که تبعیضات را هر روز تجربه میکنند نمیتوانند شکایات خود را به کمیتهی رفع هر گونه تبعیض نژادی سازمان ملل ارائه دهند.
صدای زنان اقلیتهای قومی و نژادی باشیم
در متن چالشهایی که اقلیتهای قومی و نژادی با آن مواجه هستند، زنان این اقلیتها لایههای سنگینتری از ستم را تجربه میکنند. در کنار ستم طبقاتی، فقر و بیکاری، در کنار تبعیضات قومی و نژادی، زنان این اقلیتها ستم جنسی-جنسیتی و مناسبات قدرت پدر-مردسالارانه را به علت عمیق بودن شکاف جنسیتی به نسبت فزونتری تجربه میکنند.
روایات و گزارشهای محدود ارائهشده در این زمینه گویای آن است که زنان با سنتهای آسیبباری چون مثلهی زنان، خونبس، ازدواج کودکان یا کودکهمسری، فروش و قاچاق کودکان به ویژه کودکان دختر، قتلهای ناموسی، خودکشیهای ناشی از استیصال، بیش از سایر زنان ایران مواجهاند.
دسترسی کودکان دختر به آموزش متوسطه، بهداشت، رشد استعدادها و توانهای بالقوه زنان و دختران با موانعی بیشتر در استانهای مرزی ایران به ویژه کردستان، خوزستان و سیستان و بلوچستان مواجه است. جنبش زنان در ایران میبایست در برگیرندهی مطالبات و خواستههای این زنان که در زمرهی محرومترین بخش زنان ایران هستند باشد. جنبش زنان میبایست صدای این زنان بوده، کاستیها و چالشهای آنان را بررسی کرده و صدای آنان باشد.
فرهنگسازی در زمینهی برابری جنسیتی میبایست در کنار فرهنگسازی برای نقض هر گونه تبعیضات قومی و نژادی صورت گیرد. در آیندهی ایران تنها با چندگانگی نظری، قومی، نژادی میتوان نقش زنان را پایدار و پُر توان کرد و احترام به حقوق انسانی کلیهی افراد فارغ از تبعیضات نژادی، قومی، مذهبی، زبانی و سایر موارد را تحقق بخشید.
FacebookTwitterاشتراک گذاری