ارسال کننده : خانم مرجان تابع بردبار 5آذر
جرس: روز شنبه، دوم آذر سال جاری، ابلاغیه ای از سوی اجرای احکام دادگاه انقلاب مشهد برای خانم مالکی فرد همسر هاشم خواستار مبنی بر معرفی مکفول ظرف مدت بیست روز ارسال شد. پس از آن مهندس خواستار به همراه همسرش، به اجرای احکام مراجعه کردند اما از آنجا خواستار را به زندان وکیل آباد منتقل کردند.
مرداد ماه سال جاری، این معلم بازنشسته طی نامه ای برای اجرای حکم به دادگاه انقلاب مشهد احضار شد در حالیکه حکمی از سوی دادگاه به او یا وکیلش ابلاغ نشده بود.
هاشم خواستار، رئیس کانون صنفی معلمان مشهد است که در تاریخ 25 شهریور 88 دستگیر و به زندان وکیل آباد مشهد منتقل و در دادگاه بدوی به شش سال حبس، محکوم شد. حکم او در دادگاه تجدید نظر به دوسال زندان تعزیری کاهش یافت و وی در حالیکه در حال گذراندن حکم خود بود پرونده دیگری برای وی تشکیل شد. پس از گذراندن دوران محکومیت بار دیگر برای وی دادگاه برگزار شد و شش میلیون تومان جریمه و سه سال ممنوع المصاحبه و ممنوع الخروج کردند.
به همین مناسبت “جرس” با صدیقه مالکی فرد، همسر هاشم خواستار در خصوص آخرین وضعیتش همسرش گفتگو کرده است:
خانم خواستار علت بازداشت همسرتان چیست؟
در سال 88 که ایشان بازداشت شدند دو سال بدون حتی یکروز مرخصی زندان بودند. در آن زمان چهار نامه به رئیس قوه قضاییه نوشته بودند که این نامه ها را به مسئولین زندان دادند تا بدست رئیس قوه قضاییه برسانند. بعد از اینکه دو سال زندان را گذراندند اما باز آزادش نکردند و 45 روز او را دوباره نگه داشتند و یک پرونده جدید برایش تشکیل دادند.
در خصوص این پرونده جدید دادگاه برگزار کردند؟
بله در دادگاه آقای خواستار به شش میلیون تومان جریمه و سه سال ممنوع المصاحبه و ممنوع الخروج محکوم شدند. ایشان هم درخواست تجدید نظر دادند و گویا شش میلیون تومان تبدیل به دو میلیون تومان شده است.
مگر حکم دادگاه به وکیل یا خودشان ابلاغ نشده است؟
نخیر، نه حکم را برای ما فرستادند و نه خوانده اند. بعد وکیلشان رفتند دادگاه حکم را بگیرند فقط گفتند برای اجرای حکمشان بیایند. آقای خواستار هم گفتند حکم را نشان دهید تا ببینم باید خودم را برای زندان آماده کنم یا برای چی؟ گفتند وقتی بیایی دادگاه مشخص می شود. من هم به علت اینکه ضامن ایشان بودم همراهشان رفتم. به من هم نگفتند تا اینکه هفته گذشته به من اخطار دادند که اگر مکفول خود را معرفی نکنید وثیقه شما ضبط می شود. من به دادگاه رفتم و مامور اجرای احکام گفتند که آقای خواستار به دو میلیون تومان محکوم شده است. گفتم حکم را نشان دهید یا برای من بخوانید گفتند نمی شود. بعد آقای خواستار گفتند خودشان را به دادگاه معرفی می کنند و روز شنبه رفتند و گفتند که خودش را مقصر نمی دانند و تنها چهار نامه از طریق مسئولین زندان به رئیس قوه قضاییه ارسال کرده است، اما اینکه چطور این نامه ها بر روی سایت منتشر شده تقصیر او نیست و نمی داند چطور به دست رسانه ها رسیده است؟ بعد گفتند یا باید جریمه را واریز کنید یا به زندان بروید ایشان هم چون خودشان را مقصر نمی دانستند مبلغی واریز نکردند. آنها هم همان برگه را بر روی پرونده زدند و ایشان را تحویل نیروی انتظامی دادند.
از آنجا ایشان را به زندان وکیل آباد منتقل کردند؟
گویا ساعت دو بعدازظهر او را به زندان وکیل آباد انتقال داده اند.
الان از وضعیت ایشان اطلاعی دارید؟
تلفن زدند که یکروز در بند قرنطینه بودند اما بعد از آنجا به بند دیگری منتقلش کرده اند حالا منتظرم تلفن بزند.
برای شما هم پرونده تشکیل داده بودند دادگاهی برای شما برگزار شد؟
همزمان با آقای خواستار سه و چهار جلسه دادگاه برگزار کردند و ما را محاکمه کردند.
اتهام شما چه بود؟
تشویش اذهان عمومی و اینکه می گفتند نامه های آقای خواستار را من برای سایتها ارسال می کردم و در مورد وضعیت ایشان زمانیکه در زندان بودند مصاحبه می کردم. همانجا به قاضی گفتم که هدف من از مصاحبه ها این بود که صدای من را مسئولین بشنوند و رسیدگی کنند. علاوه بر آن من چیزی جز حقیقت نگفتم و تازه کمتر از آنچه هم بود بیان کرده ام. گفتم نامه های من را بیاورید اگر در جایی به نظام توهین کرده ام حرف شما قبول، که بعد از آن من را تبرئه کردند.
محتوای نامه های آقای خواستار در چه موردی بود؟
آقای خواستار بعد از چند ماه که در زندان بودند وقتی وضعیت زندان را دیدند در مورد بهداشت و شرایط نگهداری زندانیان به رئیس قوه قضاییه نامه نوشتند. حتی قاضی در دادگاه گفت که خیلی از نامه ها هم استفاده کرده اند و بیشتر ناراحتی اشان رسانه ای شدن این نامه ها و مصاحبه های من بوده است. خواستار در دادگاه هم گفت که اگر یک مورد در این نامه ها بوده که بر خلاف آیین نامه و مقرارات زندان بوده آنوقت هر اتهام و حکمی می خواهند برای او در نظر بگیرند و آقای قاضی هیچ پاسخی ندادند.
در پایان صحبتی با مسئولین دارید؟
درست است که همسرم منتقد نظام است اما مسئولین باید توجه داشته باشند که نباید دهان منتقدین را بست و برخورد با منتقدین به زیان خود حکومت است. منتقدین از سر دلسوزی انتقاد می کنند و ایران را دوست دارند وگرنه اگر برایشان ایران اهمیت نداشت از هرج و مرج و آب گل آلود ماهی می گرفتند. مگر همسرم چه گفته جز اینکه انتقاد کرده که چرا فقر و فساد بیداد می کند و چرا وضعیت بهداشت زندان ها اینگونه است؟ تمام ناراحتی و اعتراض من هم این است که چرا در حالیکه داشته حکم خود را می گذرانده و در زندان بوده است دوباره برای او پرونده تشکیل داده اند؟! اگر یکروز مرخصی آمده بود می گفتیم شاید در آن روز مرتکب کاری شده که پرونده تشکیل داده اند درصورتیکه دو سال بدون حتی یکساعت مرخصی در زندان بوده است.