ماهنامه خط صلح – خشونت علیه زنان از دیرباز در جوامع مختلف صرف نظر از هرگونه طبقه، مذهب و نژاد وجود داشته است. یکی از اشکال خشونت علیه زنان که توسط افراد غریبه، در بیرون از محیط خانواده و در مکان های عمومی رخ می دهد، همان داستان نام آشنای غم انگیز «مزاحمت های خیابانی است». مساله ای که دلایل فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، روانی و اخلاقی خاص خود را دارد. باید اشاره کرد که به لحاظ اخلاقی جامعه ایران دچار بداخلاقی و کم اخلاقی شده است و تجاوز به حریم دیگران به دلایل پیدا و پنهان، به آسانی در اجتماع ما صورت می گیرد. این تجاوز به حریم، منحصر به زنان نیست اما به علت این که جامعه ما هنوز مردسالار است و ساختار فرادستی و فرودستی هنوز بین زنان و مردان وجود دارد، خشونت علیه زنان در جامعه ما بیش تر پیش چشم می خورد.
مشکل و ایرادی که در همه جای دنیا وجود دارد و ایران هم از آن مستثنی نیست. به طوری که هر زن یا دختری در جوامع شهری ایران به میزان مسافتی که طی می کند یا مدت زمان حضورش در سطح خیابان ها و در هر تردد شهری، بین ۱ تا ۲۰ بار به لحاظ مزاحمت های کلامی، فیزیکی و چشمی(نگاه نامناسب و آزاردهنده) از سوی برخی مردان مورد آزار و اذیت قرار می گیرد و شاهد بداخلاقی های مکرر و تجاوز به حریم و حقوق انسانی شان خواهد بود.
مزاحمت یا آزار خیابانی که تنها یکی از اشکال خشونت علیه زنان است و معمولا همه آن ها را در سنین مختلف و در موقعیت های متفاوت تهدید می کند. مزاحمت های خیابانی به عنوان نوعی از خشونت علیه زنان که جنسیت زن را مورد تحقیر قرار می دهد و یکی از آشکارترین جنبه های آزار جنسی در سطح عمومی اجتماع است. خشونتی که، می تواند پیامدهای منفی متعددی هم برای زنان قربانی(به شکل افزایش آسیب ها و اختلالات جسمی و روانی) و هم برای جامعه (به شکل محروم شدن از فعالیت های اجتماعی زنان) به همراه داشته باشد.
هرچند اعمال خشونت علیه انسان ها در تمام ادوار تاریخ با شدت و ضعف وجود داشته است. که در طول تاریخ زنان و دختران در مقابل خشونت های پیدا و پنهان اجتماع آسیب پذیرتر از مردان بوده اند و کماکان این داستان غم انگیز در جوامع مختلف، با مقدارهای متفاوت وجود دارد. به دیگر سخن، هرچند وجود این معضل، مداوم در حال نادیده گرفته شدن است، اما اثر این خشونت ها بر قربانیان، شامل طیفی گسترده است؛ از کاهش اعتماد به نفس و خود سرزنشی گرفته تا کسانی که جانشان و روحشان را در نبود امنیت از دست داده اند.
بنابراین مفاهیم امنیت و خشونت دارای ماهیت چند بعدی هستند. این مفاهیم به مدد نظریه های گوناگونی که هریک در قالب رویکرد متفاوتی قابل بحث است. اما با توجه به این که در کدام پارادایم فکری به دنبال جواب هستیم، یا نگاه مان به کدام مکتب فکری مسلح است، از دلایل فردی و روان شناختی گرفته تا دلایل اجتماعی و فرهنگی، طیفی است که ممکن است پاسخگوی سوالات ما باشد.
ابوث و والاس در همین باره این طور توضیح می دهند که: «گاه ممکن است برای توجیه رفتاری که برای مان کاملا غیرقابل فهم است راه دیگری در پیش بگیریم و فرد مرتکب را بیمار روانی بدانیم، یعنی بگوییم دیوانه است و بنابراین مسئول عمل خود نیست. راه دیگر برای توضیح، جرم و بزهکاری آن است که گفته شود این رفتار نتیجه شرایط اجتماعی محیط زندگی فرد مجرم یا ناشی از تجربه هایی است که از سر گذرانده است، در این جا غالبا با دو دسته توجیه روبرو می شویم: گروهی گناه را به گردن نحوه تربیت فرد و خانواده می اندازند و گروه دیگر علت را «بد» بودن محیط اجتماعی پیرامون او می دانند» و ما هم، هر دو را به مقداری متفاوت حایز اهمیت و توجه ژرف و عمیق می دانیم.
در تعریفی که مگارژی ارائه می دهد، خشونت به معنای اشکال افراطی رفتار پرخاشگرانه است که احتمالا باعث آسیب های مشخص به قربانی می شود. مزاحمت های خیابانی و مزاحمت های جنسی، نوعی خشونت علیه زنان است که اغلب این مزاحمت ها توسط افراد غریبه در بیرون از خانواده و در مکان های عمومی رخ می دهد.
مزاحمت های جنسی در مکان های کاری به شکل مزاحمانی چون رئیس، همکار، و اشخاص صاحب قدرت در مکان و زمان خاص فرد صورت می گیرد و معمولا مزاحم برای قربانی یک فرد شناخته شده است، اما در اشکال دیگر مزاحمت خیابانی که در مکان های عمومی(مانند خیابان ها، معابر و پارک ها) و مکان های نیمه عمومی چون(سالن سینماها، تئاترها و رستوران ها) اتفاق می افتد، که به آن ها «مزاحمان جنسی»، «مزاحمان خیابانی» و «مزاحمان بیگانه» می گوییم که معمولا یک فرد غریبه است.
مزاحمت خیابانی عمدتا متوجه زنان بوده و در بسیاری از موارد دارای جنبه جنسی به صورت کلامی و غیرکلامی یا بدنی است. در یک طبقه بندى از انواع مزاحمت هاى جنسى در عرصه عمومى شامل ۱۳ گونه مزاحمت، به دست آمد که در قالب ۴ مؤلفه بصری(شامل نگاه هاى خیره، خیره شدن به بدن، ایما و اشاره هاى توهین آمیز)، کلامى(شامل سوت زدن یا صدا کردن، متلک گویی، دادن شماره تلفن، تعریف و تمجید از ظاهر فرد، مسخره کردن و اظهارات آزاردهنده و توهین آمیز)، تعقیبى(شامل تعقیب با ماشین و تعقیب با پاى پیاده) و لمسى(شامل تنه زدن، لمس کردن بدن، مزاحمت لمسى در تاکسى) را شامل می شود که معمولا توسط مردان غریبه در مکان های عمومی و نیمه عمومی نسبت به زنان اعمال می شوند.
این نکته را هم باید خاطر نشان کرد که مردان گاهی اوقات از روی ناآگاهی و ندانم کاری در مزاحمت های خیابانی متلک گویی می کنند و قصدشان برقراری ارتباط و دوستی است غافل از این که این نمونه از رفتار و گفتار موجب تخریب روح و روان زنان خواهد شد. برخی از مردان نیز با متلک گویی احساس قدرت می کنند؛ به نظر می رسد متلک گویی و آزار دادن های خیابانی زنان بخشی از فرایند مردانگی و جز نمودهای آن در جامعه است. گاهی نیز دلیل آزارهای خیابانی آسیب رساندن به دیگران به منظور تخلیه و تسکین خود است. برخی از مردان به دلیل بیماری های روانی، تنش های خود را این گونه از بین می برند.
از طرفی دیگر محرومیت های جنسی، پوشش و آرایش نابهنجار زنان نسبت به فرهنگ اجتماعی موجود و عدم هضم آن از اطرف اجتماع فعلی، نبود فضای مناسب برای آشنایی دختران و پسران به منظور آشنایی و سپس تعیین سبک زندگی خود، محرومیت و ناکامی های شغلی و اقتصادی، عدم وجود قوانین تنبیهی و حمایتی لازم و کافی، نوع تربیت خانوادگی و محل سکونت افراد و.. سبب می شود برخی از مردان به متلک گویی و اذیت و آزار خیابانی روی آورند. بنابراین در ماهیت این مقوله، نارضایتی و عدم تحمل از سوی جنس مخالف وجود دارد. از این منظر آزار خیابانی، هر نوع تخیل جنسی است که در ملاعام، خارج از خانه و در اماکن عمومی به مرحله بیان و عمل رسیده و موجبات اذیت روحی و روانی و جسمی فرد را فراهم و به حقوق فردی او تجاوز کرده است.
این نوع خشونت ها، اگر چه در فضای وسیعی در گستره خیابان رخ می دهد، اما از این جهت که به ندرت مورد توجه قرار گرفته، آن را بخش در سایه می نامند. این بی توجهی تا آن جاست که در بسیاری از موارد از دید قضات، قانون گذاران و دانشگاهیان نیز پنهان مانده، ولی آسیب های آن ممکن است باعث راندن زنان از صحنه های اجتماعی شود و یا حضور آنان و حقوق فردی و حریم خصوصی آنان را با مشکلات زیادی مواجه سازد.
به همین خاطر؛ در این موقعیت غم انگیز پرداختن و تحلیل این مساله و روشن نمودن زوایای آشکار و پنهان آن توسط افراد ذی صلاح، می تواند اولین گام برای کاستن از میزان آن باشد؛ ضمن این که باعث می شود اذهان عمومی نسبت به آن حساس تر شده و گام هایی برای تغییر شرایط بردارند.
در نهایت پیشنهاد مى شود
ـ به منظور حمایت از زنان در برابر مزاحمت هایى از این دست، رسانه ها و نهادهایى آموزشى و آگاهى دهنده، براى کم رنگ کردن کلیشه هاى جنسیتى که همواره زنان را به سکوت فرا مى خوانند و اعتراض آن ها را حتى زمانى که حقى از آنان ضایع شده نشان نمایانى از عدم متانت و وقار آن ها مى دانند، تلاش کنند. مقصر جلوه دادن زنان و تأکید بیش از حد بر این که شیوه هاى رفتار و ظاهر زنان، مردان را تحریک کرده و به کارهاى خلاف عفت عمومى وا مى دارد نه تنها از مشکلات نمى کاهد بلکه مانند شمشیرى دولبه اى است که از یک سو مردان مزاحم را در این کار جسورتر کرده و از سوى دیگر زنان را براى این که مقصر قلمداد نشوند، به سکوت وادار مى کند.
ـ زنان و مردان جامعه ما باید نگاه انسانی به زن را جایگزین نگاه ابزاری به او کنند و مهم ترین جایی که زنان و مردان آموزش می بینند، نهاد خانواده است. لذا زنان و مردان ما نیازمند کسب هویت جدیدی هستند و آگاهی زن نقش اصلی را برای کسب حقوق برابر انسانی و حقوق برابر شهروندی دارد، که بتوانند مقتدرانه برای داشتن آن ایستادگی کنند.
ـ همچنین تغییر عادت واره ها در کاهش آزارهای خیابانی می تواند بسیار موثر واقع شود(یعنی این که در داستان مزاحمت های خیابانی زنان با هرگونه پوشش باحجاب، بی حجاب، با آرایش بی آرایش مورد این گونه تجاوزات قرار می گیرند و تبیین این مساله به عادت واره ها و کلیشه های ذهنی و مدل ذهنی ما برمی گردد). به همین خاطر جامعه ما نیاز به تغییر عادت واره های سنتی و اشتباه خود دارد. منظور من از عادت واره، مجموعه ارزش ها، هنجارها و منش های انسانی و اخلاقی بشریت است. تا زمانی که در منش ما زن فرودست باشد، نگاه ابزاری به زن که صرفا وسیله ای برای لذت بردن مرد است، از بین نمی رود و به تبع آن آزار خیابانی علیه زنان هم در جامعه وجود خواهد داشت، چرا که معتقدم در داستان مزاحمت های خیابانی «حجاب به پوشش تن نیست، بلکه به پویش روح و روان آدمیست».
متاسفانه ساختار جامعه، خانواده، نهاد اجتماعی و نظام آموزشی ما نیز به گونه ای است که زنان همیشه سرکوب می شوند. در بسیاری از موارد هم زنان ترجیح می دهند در برابر آزارهای خیابانی سکوت کنند، سکوتی که در این مورد باعث تقویت و تشدید این دسته از خشونت های علیه خودشان خواهد شد. به طور مثال اگر زنی در برابر این تجاوزات قصد ایستادگی داشته باشد توسط ساختارجامعه، خودش مقصر قلمداد می شود و تبیین ابلهانه و سخیفانه ای جون «کرم از خود درخته» را بر زبان می آورند. بنابراین زنان ما ترجیح می دهند که در برابر این آزارها سکوت کنند تا در بروکراسی ادارات دولتی و حرف این و آن، اسیر و گرفتار شوند. در نتیجه این عدم اعتراض باعث مى شود هم مزاحمان بى هیچ دغدغه اى به آزارهاى خود ادامه دهند و هم زنان قربانى با سکوت اجبارى خود در برابر این آزارها، بهداشت روان خود را از دست دهند و در عرصه هاى اجتماعى به یک نیروى منفعل، بدون اعتماد به نفس و سست تبدیل شوند به طورى که توان انجام کارهاى معمول اجتماعى خود را نداشته باشند و از کارایى شان به شدت کاسته شود.
ـ بنابراین لازم است آموزش حقوق شهروندی و ایجاد قوانین حمایتی و افزایش امنیت اجتماعی و روانی زنان باید مورد توجه دولت مردان و دولت زنان در یک اجتماع رو به گذار و کم آموزش قرار گیرد.
ـ تحقق برابری جنسیتی در جامعه و حقوق برابر زنان و مردان در نظر گرفته شود، که این فرهنگ در پی آن ساخته شود که مرد و زن هر دو انسان هستند و هیچ کدام حق سروری و اعمال قدرت و تحقیر دیگری را ندارد.
ـ نیاز به قوانین حمایتی که مزاحمت و خشونت خیابانی علیه زنان جرمی سخت و سنگین شناخته شود و قانون و پلیس انتظامی با شخص مزاحم و نیز اتومبیل های که برای زنان ایجاد مزاحمت می کنند برخورد جدی نماید.
ـ تغییر نگاه جامعه به مساله مزاحمت نیز می تواند راهگشا باشد. که به جای سرزنش و انگ زنی قربانی و مصر دانستن او، مزاحمت را یک تعدی به حقوق شهروندی زنان تلقی کنند.
ـ ضروری است زنان در مقابل مزاحمت سکوت نکنند و بدون احساس شرم و خجالت، با فرد مزاحم مقابله جدی و مقتدرانه به دور از خشم کلامی و رفتاری داشته باشند و شخص مزاحم را با اعتراض خود متوجه عمل و گفتار اشتباه خود نموده و راه را بر مزاحمت و تعرض های بعدی ببندند. در واقع اگر مردان مزاحم بدانند که عمل آن ها یک امر عادی یا یک حق مردانه نیست و اگر بدانند در صورت ارتکاب مزاحمت با واکنش های زنان و نیز حمایت اجتماعی و قانونی از زنان مواجه می شوند، دیگر ادامه مزاحمت به آسانی گذشته نخواهد بود.
در نهایت با تمام این تفاسیر باید گفت که مزاحمت های خیابانی ریشه ای عمیق دارد که مستلزم یک کار کارشناسی شده و برنامه دقیق آموزشی هم برای فرد مزاحم و هم فرد آسیب دیده است که امیدوارم روزی توسط مدیران دولتی در قوانینی ساختاری پیش چشم، ذهن و گوش نشانده شود و دردی کاسته یا درمان شود. ما امیدواریم، هر چند کم سو…!