خبرگزاری هرانا – یک زن میانسال که قربانی کودک همسری بوده است، روایتی از زندگی خود ارایه می دهد. وی که از ده سالگی جهت تامین موادمخدر مصرفی پدرش شوهر داده می شود حین زندگی با همسرش در همراهی با او معتاد می شود. این دو ۱۲ بار بچه دار می شوند اما به دلیل مصرف موادمخدر و بی توجهی به موارد پزشکی و بهداشتی از آنجا که مشکل تطابق ژنی نیز داشته اند، ۸ فرزند خود را از دست می دهند. بعد از از دست دادن پی در پی فرزندان وی به دور از چشم شوهر به دکتر مراجعه می کند و با تزریق آمپول سازگاری ژن از بروز نارسایی های فرزندان پیشین در تولد فرزندان جدید ممانعت می کند. در نهایت این زن صاحب ۴ فرزند از جمله ۲ دختر می شود. وی و همسرش دختران خردسال خود را در سن ۱۰ و ۱۲ سالگی به عقد دو مرد ۸۵ و ۹۰ ساله در می آورند که به گفته خودش بخاطر انگیزه مالی رضایت به این ازدواج ها داده اند. فشار روانی وارد بر این دختران خردسال آنها را به خودکشی نیز سوق داده بود. آسیبهای جسمی و روانی ناشی از کودک همسری ضربات جبران ناپذیری را بر روی زندگی دختران بهویژه بارداریهای زیر ۱۸ سال، مرگومیر مادران، افسردگی، و بعضاً اقدام به خودکشی در کنار آسیبهایی مانند طلاق بازماندن از تحصیل و پایداری چرخه فقر فرهنگی و اقتصادی است.
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از رکنا، زنی میانسال که قربانی کودک همسری بوده است، روایتی از زندگی خود را را شرح می دهد و می گوید به همراه شوهرش دو دختر خردسال خود را به ازدواج دو مرد مسن در آورده است.
۱۰ ساله بود که به جای بازی با اسباب بازی به خانه شوهر پا گذاشت. به گفته خودش پدرش او را در قبال تامین مواد شوهر داد. همسری لجوج فقط در فکر موادمخدر بود. بعد از دو سال زندگی مشترک، دختر خردسال، باردار و صاحب فرزندی شد. وقتی دید همسرش اصلا توجهی به سلامتی اش ندارد برای کاهش درد و تنش زندگی به موادمخدر همسرش روی آورد. همین داستان او را به تعبیر خودش “وارد مرداب و باتلاقی بی انتها کرد و هر بار با دست و پا زدن، بیشتر در آن غرق شد”.
چند بار بچه دار شدند اما ماجرای زندگی وی تا جایی پیش رفت که هر چند سال یکی از فرزندانش قربانی اعتیادشان می شد. او می گوید: “چون خون من و همسرم به هم نمی خورد بعد از بارداری باید تحت نظر پزشک قرار می گرفتیم اما گوش شنوایی نبود. در واقع خودم هم بعد از زایمان اصلا به فکر سلامتی بچه هایم نبودم چون سرمان مدام به مواد گرم بود و بوی نشئه ما را به قهقرا می برد”. زن جوان هر سال یک بچه به دنیا می آورد و به موازات آن هر چند ماه یک بار یکی از فرزندانش را به خاطر بیماری خاصی از دست می داد. حاصل زندگی مشترک او ۱۲ فرزند است که از آن ها فقط ۴ نفر زنده می مانند و بقیه قربانی اعتیاد خانواده می شوند و متاسفانه جان خود را از دست می دهند.
این زن تعریف می کند: “۸ فرزندم در سنین ۴ تا ۶ سالگی به خاطر بیماری خاصی که داشتند دچار تشنج می شدند و از طرفی چون رمقی به واسطه مصرف مداوم مواد در من و همسرم باقی نمانده بود از معالجه و بردن پیش دکتر هم خبری نبود و آن ها جلوی چشم مان پرپر می شدند. اعتیاد خزانه مهر مادری اش را خشکانده و به یک کویر خشک و زمخت تبدیل کرده بود. با از دست دادن ۸ جگر گوشه اش روزی به دور از چشم شوهرم دکتر رفتم و با تزریق آمپول سازگاری ژن نگذاشتم ۴ فرزند دیگرم به سرنوشت غم بار خواهر و برادرهای قبلی شان دچار شوند”.
روزی شوهر زنش را داخل بیمارستان پیدا می کند و جلوی بیماران دیگر او را به کتک می گیرد که چرا بدون اجازه او پا در چنین مکانی برای معالجه گذاشته است. اما این همه ماجرای زندگی این زن جوان قربانی کودک همسری نیست و سرنوشت دوران کودکی اش را این بار با دست خودش برای دو دختر خردسالش رقم می زند.
با چشمانی اشک آلود و کمی سکوت روایت می کند: “از کودکی بهره ای نبردم چون تا به قول امروزی ها آمدم دست چپ و راستم را بشناسم پدرم شادی کودکانه را از من گرفت و مرا در قبال تامین مواد خودش به عقد یک مرد درآورد یا به بیان بهتر مرا فروخت. اما من از این تجربه سیاه عبرت نگرفتم و دوباره این سرنوشت تلخ را برای دو دختر ۱۰ و ۱۲ ساله ام تکرار کردم و با همراهی شوهر مغز خشکیده ام به آینده آن ها با دست خودمان کبریت زدیم و آن را به آتش کشیدیم”. زن و مرد بی حس و عاطفه از فرط مصرف موادمخدر، دو دختر خردسال غرق در رویای کودکانه شان را به خاطر مقداری پول به عقد دو مرد ۸۵ و ۹۰ ساله در می آورند. شنیدن این درد برای هر وجدان بیداری غم انگیز است که چطور پدر و مادری این چنین می توانند به موجوداتی خالی از عاطفه تبدیل شوند و آتش به زندگی فرزندان شان بزنند.
مادر رنج دیده می گوید: “بعد از این که دو دختر نحیف و کم سن و سالم را به عقد دو پیرمرد سالخورده در آوردم آن ها بعد از چند سال زندگی مشترک طاقت نیاوردند و دست به خودکشی زدند و آتش به جان شان انداختند. وقتی بر بالین سوخته دخترانم حاضر شدم یکی از آن ها به من گفت: مادر به نظرت شوهر من جوان تر است یا همسر تو؟ این جملات همچون پتک سهمگینی بر سرم فرود آمدند و آه از درونم بیرون زد. بله دخترم درست می گفت. او در مقابل شوهرش نوه او به حساب می آمد نه همسرش. همسر یکی از دختران غم زده دار فانی را وداع می گوید و دومی هم در بستر بیماری باقی می ماند”.
بعد از این اتفاقات مهر مادری با باریدن اشک های دو فرزندش جوانه می زند و خون تازه ای را به زندگی آن ها تزریق می کند و تصمیم می گیرد آن دو را از این وضعیت نجات بدهد. حالا زن پا به سن گذاشته به کمپ ترک اعتیاد رفته است تا سیاهی زندگی گذشته اش را بزداید و بتواند از فرزندانش حمایت کند.
لازم به یادآوری است که مدتی پیش علی کاظمی، مشاور معاون حقوقی قوه قضائیه با اشاره به ازدواج ۵۰۰ تا ۶۰۰ هزار کودک در یک سال، گفت که اینها به طور رسمی ازدواج کردهاند، اما مشکل عمده ما افرادی هستند که خارج از فرآیند رسمی ازدواج میکنند. از سوی دیگر ازدواج مردان سن بالا با دختران کم سن و سال کودک آزاری محسوب میشود. دی ماه امسال کمیسیون حقوقی قضایی مجلس طرح ممنوعیت کودک-همسری را رد کرد. علاوه بر صدمات شدید جسمی و روحی یکی دیگر از عواقب ازدواج کودکان مواجه شدن با پدیده طلاق در این سنین است.
ازدواج کودکان یا کودک همسری در ایران در سالهای اخیر روز به افزایش است. فعالان حقوق کودک میگویند این پدیده در آینده بر سلامت خانوادههای ایرانی تاثیر منفی خواهد گذاشت.
آمار بالای ازدواج کودکانی که پیش از رسیدن به بلوغ فکری و ذهنی ازدواج میکنند از گستردگی این پدیده در ایران حکایت دارد. سن ازدواج در ایران بر مبنای “بلوغ جنسی” تعیین شده در حالی که به گفته کارشناسان، بلوغ جنسی تنها بخشی از ابعاد بلوغ کامل انسان است. رشد، آگاهی، آموزش و آزادی در انتخاب، اساسیترین و انسانی ترین شروط برای تشکیل خانواده است.
آسیبهای جسمی و روانی ناشی از کودک همسری ضربات جبران ناپذیری را بر روی زندگی دختران بهویژه بارداریهای زیر ۱۸ سال، مرگومیر مادران، افسردگی، و بعضاً اقدام به خودکشی در کنار آسیبهایی مانند طلاق بازماندن از تحصیل و پایداری چرخه فقر فرهنگی و اقتصادی است.
بر اساس آمار منتشر شده بالغ بر ۹۵ هزار مورد طلاق زنان زیر ۱۹ سال در فاصله سالهای ۹۰ تا ۹۴ ثبت شده که حدود ۵ هزار و ۷۶۰ مورد از این طلاقها مربوط به ازدواجهایی است که سن زوجین کمتر از ۱۵ سال است.