مهریه، هدیه ای کلان در ازای یک عمر خدمات جنسی

ماهنامه خط صلح – مهریه یک “قرارداد” تعریف شده بین افرادی است که به روابط عاطفی، جنسی و هرگونه پیوند میان انسان ها در چارچوب هتروسکسوالیتی یا دگرجنسخواهی باورمندند و برای بقای زندگی مشترک خود به ضمانتی مادی که الزام قانونی داشته باشند، نیاز دارند.

 

شاید بیراه نباشد اگر “مهریه” را در ادامه رفتار عاطفی هنجارمند میان دو جنس زن و مرد، یک تلاش برای ظاهراً ایجاد تعادل در موازنه قدرت تلقی کنیم؛ به این شکل که مرد به عنوان جنس برتر، و فردی که از موقعیت اقتصادی و اجتماعی باثبات تر برخوردار است، به عنوان خواستار و خواهان ایجاد رابطه عاطفی و جنسی با زن، باید در ازای برخورداری از این رابطه، میزان “مهر” خود را به زن نشان بدهد و این “پرفورمنس” باید شکل مادی به خود بگیرد تا از هسته عاطفی و معنوی احساس نیاز مرد محافظت کند. در عین حال، برای زن که در موقعیت فرودست تری نسبت به مرد قرار دارد، نوعی تضمین اقتصادی فراهم شود؛ چرا که او از نظر قانونی و عرفی هرگز شریک زندگی اقتصادی مرد نخواهد بود و”مهریه” به احتمال زیاد تنها سهم اقتصادی تضمین شده او از پیوند مشترکشان است که گاه به اهرم فشار برای بقای این پیوند نیز تبدیل می شود.

اگنس هلر، فیلسوف مجارستانی در مقاله ای به نام عشق، ازدواج و خانواده می گوید که ازدواج یک قرارداد اجتماعی بوده و نفس آن نشانگر بی اعتمادی افراد به یکدیگر است. از نظر او، ازدواج در نقطه مقابل عشق قرار می گیرد. اگر رویکرد اگنس هلر را دنبال کنیم، احتمالاً مهریه نیز این گونه قابل ارزیابی است: ضمانتی مادی که در پی عدم اعتماد متقابل بین دو نفر بین آن ها رد و بدل می شود؛ درست در آغاز شکل گیری یک قرارداد اجتماعی که بار عمیقاً اقتصادی دارد. حال آن که در یک رابطه عاطفی و جنسی غیررسمی، به دلیل عدم شکل گیری یک قرارداد اجتماعی، ضرورت وجود ضمانتی مادی نیز احساس نمی شود.

زمانی که هتروسکسوالیتی هنجار باشد، مرد به سبب برخورداری از موقعیت فرادست، “خواهان” سرویس عاطفی و جنسی خواهد بود و در ازای دریافت این سرویس از زن، به پرداخت هدیه و در سطح وسیع تر به تامین امرار معاش او ملزم می شود. اساس چنین رابطه ای را فردریش انگلس، فیلسوف آلمانی در “فحشای دائمی” خواندن خانواده توضیح می دهد. به باور او اگر فاحشه یک بار تن خود را می فروشد و در ازای آن پولی دریافت می کند، در خانواده سنتی پدرسالار یا هتروسکسوال، مرد در ازای کسب سرویس جنسی از زن، او را تا زمانی که زندگی مشترک برقرار باشد تامین اقتصادی می کند. چون و چرای این بحث در زمان خود قابل بررسی است اما از چنین نگاهی، مهریه را می توان یک هدیه کلان در ازای ارائه یک عمر خدمات جنسی از سوی زن دانست.

یک: چرا از چارچوب هتروسکسوالیتی سخن می گویم؟

بررسی تاریخی رد و بدل شدن ” مهریه” نشان می دهد این “قرار” همواره در ازدواج های دائم یا موقتی در نظر گرفته شده که بر رابطه دو جنس مخالف -یعنی زن و مرد- مبتنی هستند. اگر بخواهم با تمرکز بر جامعه ایران حرف بزنم، می شود این گونه هم دید که روابط عاطفی و جنسی بین زن و مرد در ایران وقتی صحبت از زندگی مشترک و ازدواج به میان بیاید، عرفاً و شرعاً به سویی می رود که مرد باید از زن خواستگاری کند. این البته الگوی مختص جامعه ایران نیست و هنوز در جوامع غربی و به ویژه در امریکا، موضوع “خواستگاری” به یک سوژه داغ در رابطه زوج ها مبدل می شود که گاه زنان برای به انجام رسیدن آن سال ها در انتظار می نشینند و حتی از صحنه وقوع این اتفاق، خاطراتی به یاد ماندنی می سازند. عموماً این مردها هستند که باید حلقه ای تهیه کنند، به فکر خواستگاری خلاقانه در فضاهایی جذاب باشند و احتمالاً در مقابل زن مورد علاقه خود زانو بزنند. این الگوی کلاسیک، هم چنان در جوامع بسیاری دنبال می شود و در ایران نیز هنوز مشروعیت و محبوبیت خود را از دست نداده است.

اما اگر در جوامع غربی امروزه افراد با گرایش ها و هویت های جنسی مختلف نیز گاه الگوی کلاسیک خواستگاری را دنبال می کنند، در ایران به دلیل جرم انگاری همجنسگرایی، هنوز تنها هتروسکسوال ها طلایه دار “خواستگاری” از زن موردعلاقه خود هستند. شاید اگر کمی دقیق تر نگاه کنیم، این الگوی رفتاری را می توانیم در “باز کردن در ماشین” توسط مردان برای زنان، “حمل کردن کیف و وسایل سنگین” زنان توسط مردان، “انداختن کت و پالتو” روی شانه های زنان توسط مردان و دیگر رفتارهایی دانست که ضرورت “جنتلمن” و “بانو” بودن را تقویت می کنند و در هنجارهای کلاسیک رفتاری بین زن و مرد بسیار رایج بوده اند.

با این همه، خواستگاری کردن هیچ وقت به صورت کامل در انحصار مردان نبوده و زنان نیز در این مسئله پیشقدم می شوند. این رفتار به ویژه در میان زنانی دیده می شود که از الگوهای کلاسیک و محافظه کار در روابط عاطفی و جنسی فاصله گرفته اند و به زندگی مشترک به عنوان معامله ای که باید در آن به خود فرصت بازارگرمی بدهند، نمی نگرند. آن ها این حق را برای خود قائلند که اگر مردی را برای ایجاد رابطه عاطفی یا جنسی مناسب می دانند به او پیشنهاد بدهند. با این همه روشن نیست که این افراد چقدر در ادامه، از دنبال کردن الگوی رایج در روند ازدواج دوری می کنند؛ به ویژه اگر صحبت از “مهریه” به میان بیاید که از نظر قانونی نیز برای آن الزام وجود دارد.

سال هاست که در جامعه ایران از الگوهای مدرن در رابطه های عاطفی و جنسی هم چون ازدواج سفید سخن به میان می آید. حتی ممکن است بخش قابل توجهی از زنان، پیش از ازدواج، رابطه های عاطفی و جنسی دیگری را نیز تجربه کرده باشند. اما این که چرا وقتی پای امضای سند ازدواج می روند هم چنان به ثبت هدیه ای کلان هم چون مهریه تمایل جدی نشان می دهند، جای بحث دارد.

دو: موازنه قدرت؟

شنیده و خوانده ایم که برخی وجود مهریه را برای زن ایرانی یک ضرورت در زندگی مشترک می دانند با این توجیه که او از حقوق برابر با مرد برخوردار نیست و در صورتی که مرد بخواهد او را ترک کند، یا زندگی مشترک به هر دلیلی به جدایی بیانجامد، زن از مهریه به عنوان حق قانونی خود برخوردار شده و می تواند تا حدودی به تامین استقلال اقتصادی او کمک کند. شاید این استدلال چندان هم بیراه نباشد؛ در شرایطی که زن، شریک اقتصادی مرد نیست. مگر این که مرد به خواسته خود بخشی از اموالی را که در زندگی مشترک دارند به صورت قانونی به او واگذار کند، در شرایطی که زن از حقوق برابر با مرد چه در زمینه اشتغال و چه درآمد اقتصادی برخوردار نیست و در شرایطی که حتی تبعیض علیه زنان در حوزه تحصیلات دانشگاهی و کاریابی باعث خانه نشین شدن آن ها می شود؛ مهریه احتمالاً بتواند به عنوان مکانیزمی برای توانمندسازی اقتصادی زنان مطلقه عمل کند. حتی مهریه برای زنان ایرانی گاه به عنوان ابزاری برای تحت فشار قراردادن مرد کاربرد پیدا می کند تا در صورت جدایی، بتوان حضانت فرزند مشترک را با آن “تاخت” زد. اما کسی نمی داند چقدر کاربردی بودن مهریه می تواند به واقعیت نزدیک باشد و چقدر تنها امیدی کمرنگ و کورسویی است در تاریکی زندگی مشترک نابرابر.

در واقع آن چه که می تواند زنان را به استقلال اقتصادی نزدیک کند، توانمندسازی آن ها در زمینه آموزش، اشتغال و آگاهی از حقوق انسانی شان است. اما در جامعه ای که زن را در موقعیت فرودست قرار می دهد، راه حل های گریز از تباهی نیز از طریق مشروعیت بخشیدن به آن فرودستی و تضمین های قانونی و عرفی ارائه می شوند. به بیان روشن تر، زنان در جوامع سنتی و در چارچوب روابط هتروسکسوال مردسالارانه، به دلیل عدم برخورداری از حقوق قانونی، عرفی، اقتصادی و اجتماعی برابر با مردان، در معرض ستمدیدگی مضاعف هستند و وجود “مهریه” اگرچه ممکن است برای فرار از تباهی ناشی از این ستمدیدگی ها تا حدودی کاربرد داشته باشد، اما هم چنان به عنوان یک سنت، تداوم بخش یک رابطه نابرابر، نماد یک رابطه نابرابر و ابزاری برای مشروعیت بخشیدن به آن است.