به گزارش بی بی سی فارسی -ورزش زنان در ایران پس از انقلاب سالهای دشواری را تجربه کرد. روی کار آمدن حکومتی که حجاب را به عنوان یکی از مشخصههای خود به نیمی از جمعیت ایران تحمیل کرده بود، باعث شد تا زنان ورزشکار ایرانی نه تنها از عرصههای قهرمانی حذف شوند بلکه تمامی امکانات ورزشی که تا پیش از آن زنان امکان استفاده از آن را داشتند، در اختیار مردان قرار بگیرد.
مخالفت با ورزش زنان به دلیل حجاب سبب شد تا حدود ده سال پس از انقلاب زنان ایرانی از امکان شرکت در مسابقات ورزشی محروم شوند. بسیاری از زنان علاقمند به ورزش نیز با امکانات محدود موجود تنها میتوانستند در مسابقات داخلی ـ در صورت وجود ـ شرکت کنند.
اولین جرقههای حضور زنان ورزشکار در میدانهای بینالمللی با انتصاب فائزه هاشمی به عنوان رئیس فدراسیون اسلامی ورزش زنان زده شد. او در سال ۱۳۷۲ موفق شد تا اولین دوره بازیهای بانوان کشورهای اسلامی را در تهران برگزار کند و پس از آن بود که حکومت با نمایش زنان ورزشکار در میدانهای بینالمللی با حجاب تأیید شده موافقت کرد.
فائزه هاشمی در این خصوص به فرهنگستان فوتبال گفته بود: “در آن دوران دختران ما نمیتوانستند اعزام برونمرزی داشته باشند و فقط در مسابقات داخلی شرکت میکردند تا میرسیدند به تیم ملی و در هیچ مسابقهای نمیتوانستند شرکت کنند، این باعث بیانگیزگی دختران ما شده بود و واضح است وقتی بیانگیزه میشوید دیگر نمیتوانید رشد کنید. در واقع وقتی دیدیم دختران ما برای خروج از کشور و حضور در مسابقات مختلف به خاطر مسأله حجاب مشکل دارند، گفتیم مسابقاتی برای
سه سال پس از آن لیدا فریمان، پرچمدار کاروان ورزش ایران در المپیک شد. با این حال با گذشت چهل سال از انقلاب، ورزش زنان در ایران همچنان زیر سایه بیتوجهی و تبعیض، نتوانسته است در میدانهای بینالمللی درخشش درخوری داشته باشد.
عدم اختصاص امکانات مناسب و سرمایهگذاری نابرابر در رشتههای مختلف ورزش زنان و همچنین حجاب ورزشکاران ایرانی باعث شده است تا آنان نتوانند در بسیاری از میادین حاضر شده و یا موفقیتهای مستمری داشته باشند.
حجاب، محدودیت است
حجاب یکی از مهمترین عواملی بود که برای حدود یک دهه باعث حذف ورزشکاران زن در ایران شد. با اجباری شدن حجاب در ایران، ورزشکاران زن ناچار بودند طبق مقررات داخلی در مسابقات حضور پیدا کنند.
این درحالی بود که در بسیاری از رشتههای ورزشی، فدراسیونهای جهانی حجاب زنان ورزشکار را به عنوان مانع برای فعالیت ورزش تلقی کرده و آن را مورد تأیید قرار نمیدادند.
در رشتههایی مانند فوتبال، والیبال و بسکتبال و دیگر ورزشهای گروهی، فدراسیونهای جهانی تا همین دو سال پیش پوشش ورزشکاران ایرانی را تأیید نکرده بودند. تازه چندسالی است که بسیاری از فدراسیونها به صرافت افتادهاند که توجه مسئولان فدراسیونهای جهانی را برای قبول حجاب ورزشکاران ایرانی جلب کنند. پیش از این ورزش زنان مقوله مهمی تلقی نمیشد، مدیران وقت ترجیح میدادند آن را به کلی نادیده بگیرند و منابع مالی خود را خرج رشتههای مردان کنند.
در این میان بسیاری از ورزشهای آبی هنوز برای زنان، تنها ورزشهایی داخلی هستند و ورزشکاران زن در این رشتهها، امکان حضور در مسابقات خارج از کشور را ندارند، هرچند این اواخر، مایوی اسلامی نیز از سوی برخی شرکتها وارد بازار شده است، اما هنوز مجوز استفاده از آن برای شرکت در مسابقات بینالمللی از سوی فدراسیونهای داخلی صادر نشده است.
اگر به این مسأله، تأثیر داشتن حجاب در بازی ورزشکاران زن را نیز اضافه کنیم، بیشتر متوجه میشویم که دختران ورزشکار در چه شرایط نابرابری وارد مسابقات میشوند.
بسیاری مواقع در هنگام تماشای مسابقه ورزشکاران زن ایرانی با حریفان خارجی دیدهایم که آنها دائما مراقبند تا کلاه ورزشی از سرشان جدا نشود، در مسابقات هندبال قهرمانی آسیا و همچنین تکواندو در سال گذشته، بارها بازیکنان به دلیل شرایط مسابقه با افتادن کلاههایشان مواجه میشدند و ناچار بودند به جای تمرکز بر مسابقه، مراقب حجابشان باشند تا با محرومیتهای بعدی مواجه نشوند.
اینها نشان میدهند که اجباری شدن حجاب در ایران پس از انقلاب تا چد حد بر زندگی زنان ورزشکار تأثیر گذاشته و چه جمعیت بزرگی را از حضور در عرصههای اجتماعی حذف کرده است.
نبود منابع مالی و عدم حمایت اسپانسرها
یکی از بزرگترین مشکلات ورزش زنان در سالهای اخیر، عدم سرمایهگذاری اسپانسرها در ورزش زنان و بودجه اندک بخش زنان در فدراسیونهاست.
این مساله باعث شده است در موارد متعددی در میانه فصل ورزشی، بسیاری از تیمها به دلیل نداشتن بودجه کافی منحل شوند. برخی از باشگاهها نیز به محض برخورد با مشکلات مالی در اولین حرکت، اقدام به انحلال تیمهای زنان کنند.
در ایران فدراسیونهای ورزشی بودجهشان را از وزارت ورزش و کمیته ملی المپیک دریافت میکنند و آن را برحسب محبوبیت و یا میزان مدالآوری میان فدراسیونهای مختلف تقسیم میکنند، واضح است که در این میان کمترین میزان بودجه در هر فدراسیون به حوزه زنان میرسد.
در سالهای گذشته بارها تیمهای والیبال و یا هندبال زنان به دلیل نداشتن بودجه مناسب امکان شرکت در رقابتهای آسیایی را از دست دادهاند.
اگر این وضعیت را در کنار شرایط ورزشکاران مرد مورد بررسی قرار دهیم، اوج تبعیض و نابرابری در این حوزه بیشتر به چشم میآید. در حالی که متوسط قرارداد یک بازیکن نیمکتنشین در لیگ برتر ایران، ۵۰۰ میلیون تومان است، هزینه کل یک تیم فوتبال در لیگ دسته اول زنان برای یک فصل، به همین میزان است.
ورزشکاران زن اعتراض میکنند که با هزینه یک بازیکن متوسط مرد، میتوان یک تیم زنان را اداره کرد و این مسأله در بسیاری از شهرهای کوچک که زنان عملا امکانات تفریحی دیگری ندارند، میتواند به حضور اجتماعی آنان و سالمتر شدن جامعه کمک کند.
زنان ورزشکار که با قراردادهای بسیار کم در سطح اول ورزش ایران حضور دارند در صورت کسب مقام نیز، سهمی از جوایز متعدد فدراسیون ها ندارند.
همین یک ماه پیش سه تن از بهترین بازیکنان تیم فوتسال زنان، به دلیل اعتراضشان به عدم دریافت پاداش قهرمانی آسیا پس از گذشت یکسال، به دور جدید تمرینات تیم ملی دعوت نشدند، این درحالی است که ملیپوشان مرد بسیاری اوقات با پیروزی در رقابتهای آسیایی پاداشهای کلان دریافت کردند.
باوجود همه این مشکلات و گلایههای ورزشکاران زن، اما اسپانسرها همچنان تمایلی برای سرمایهگذاری در این حوزه ندارند. نداشتن تماشاچی و همچنین محدودیتهای ورزشکاران زن برای حضور در تبلیغات از دلایل عدم رغبت اسپانسرها است.
از آنجایی که مسابقات زنان پخش تلویزیونی ندارد و همچنین رسانهها نیز علاقه کمتری به پیگیری و انتشار اخبار این حوزه دارند، هیچ توجیه اقتصادیای برای حمایت مالی از ورزش زنان وجود ندارد.
اگر چند دقیقه ویدیو و یا عکسهای موجود از ورزش زنان را حذف کنیم، عملا هیچ چیز دیگری از ورزش زنان در رسانهها موجود نیست. ورزشکاران زن نه از طرف مردم چندان مورد توجه قرار میگیرند تا کسب شهرت برایشان انگیزهای باشد برای تلاش بیشتر و کسب مدالهای بهتر و نه از جانب مسئولان ورزش، توجهی به اندازه همتایان مردشان دریافت میکنند.
شهرزاد مظفر سرمربی سابق تیم ملی فوتسال زنان، که هماکنون هدایت تیمهای پایه در کویت را برعهده دارد، پیشتر در گفته بود: “رسانهاینشدن ورزش زنان، مسألهی بسیار مهمی است. ورزش با شهرت گره خورده است. هرچه این ورزش در محیط بسته انجام شود و دیده نشود، جلوی پیشرفت را میگیرد. مثلاً ما در مسابقات اینچئون کره رفتیم فینال، تا آن زمان خیلی انعکاس خوبی داشت. من فقط یک سؤال دارم؛ آیا این بازی، فینال مسابقات آسیایی، نمیشد پخش رادیویی شود؟ چقدر میتوانست در روحیهی بچهها تاثیر بگذارد؟ یعنی کافی بود من به بچهها بگویم که بازی شما در سراسر ایران، دارد پخش رادیویی میشود. پخش رادیویی برای ورزش زنان میتواند بسیار کمککننده باشد و به آنها روحیه دهد.”
مجموع این شرایط باعث شده است تا ورزشکاران زن درحالی که در بهترین سنین ورزشیشان هستند و امکان رشد و موفقیت چشمگیر دارند، در میانه راه ورزش را رها کرده و به دنبال کسب درآمد بروند.
در چنین وضعیتی و در سایه بیتوجهی مسئولان ورزشی، به نظر میرسد رسانهها میتوانند با توجه بیشتر به مساله ورزش زنان و بررسی مشکلات و محدودیتها و شرایط حاکم بر آن، وزرات ورزش را مجبور کنند تا سرمایهگذاری بیشتری در این حوزه انجام دهد.