خبرگزاری هرانا – مریم مقدم، نویسنده و بازیگر سینمای ایران در نامه ای سرگشاده خطاب به سید عباس صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نسبت به اقدامات این وزارتخانه انتقاد کرده است. وی در این نامه توصیه می کند که دست از تقسیم هنرمندان به خودی و غیرخودی و دستورات از بالا بردارند و می پرسد تا کی می خواهید زندگی را بر دیگران تنگ کنید و به بی عدالتی در میان هنرمندان دامن بزنید. وی در بخشی از نامه خود میگوید در شب شروع فیلمبرداری یک پروژه سینمایی به علت «دستوری از بالا» به اجبار از پروژه کنار گذاشته شده و حتی تهدید شدم که اگر شکایت کنم با «توبیخ و بازداشت» مواجه خواهم بود.
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از سینما سینما، مریم مقدم، نویسنده و بازیگر طی نامه ای سرگشاده نسبت به اقدامات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اعتراض کرد.
در این نامه سرگشاده که خطاب به سید عباس صالحی نوشته شده است آمده است: امروز که این نامه را مینویسم برای چندمین بار در طی سالهای فعالیتم در سینمای ایران با پدیدهای مواجه شدهام که عمیقا برایم دردناک است. دردی که تا بدینجا در سکوت کامل تحملش کردهام ولی دیگر فشار روحی و درد عمیق آن را تاب نمیآورم و بر آنم که برخلاف گذشته در مقابلش سکوت نکنم. نمیدانم نوشتن نامه به شما دردی را دوا میکند یا نه و اینکه آیا شرایط را بر من سختتر خواهد کرد یا خیر ولی اهمیت ندارد، هرچه هست قطعا بهتر از ساکت بودن است.
وی در ادامه میگوید: آقای وزیر در سینمایی که شما مدیریتش را به عهده دارید من را در شب شروع فیلمبرداری به علت “دستوری از بالا” از پروژه کنار میگذارند و حتی تهدید میکنند که اگر شکایت کنم دردسرهای بزرگتری چون توبیخ و بازداشت(!) در انتظارم است. البته همانطور که گفتم این بار اولی نیست که در طی این سالها با این موضوع برخورد میکنم. شرایطی که ناگهان و بدون هیچ دلیلی با یک تماس تلفنیِ “از بالا” تغییر میکند و نتیجهاش این میشود که همکاری با من “توصیه نمیشود”، بدون هیچ دلیل و توضیحی. این در حالی است که من به غیر از آن دو سالی که رسما به دلیل بازی در فیلم جعفر پناهی ممنوعالکار و ممنوعالخروج بودم، در هیچ زمان دیگری ظاهرا ممنوعالکار نبودهام. حال اگر شرایط تغییر کرده لطفا این را به من بگویید که تکلیف خودم را بدانم.
مریم مقدم همچنین نوشته است: حتما خودتان بهتر میدانید که به جز من تعداد بسیاری همکار و هنرمند در بین ما هستند که حتی در کشور خودشان هم در تبعید به سر میبرند. داستان انحصار تمامی منابع مالی و شغلی و امکانات برای عدهای محدود در این مملکت، دیگر بر هیچ کس پوشیده نیست. سوال این است که تا کجا میتوان این جهان را از آن خود دانست و زندگی را بر دیگران تنگ کرد؟! تا کی انتظار دارید همه ساکت بمانند و از حرف زدن بترسند؟ آیا شما صدای مردم مظلوم اطرافتان را نمیشنوید؟ حقوق شهروندی که دولت تدبیر و امید وعدهاش را داد چه شد آقای وزیر؟ آیا شما احتیاج به احترام و مهر واقعی انسانی ندارید؟ حتما دارید. همه داریم. مگر نه آقای وزیر؟ آیا وقت آن نرسیده که بساط “خودی” و “ناخودی” را جمع کنید؟ بساطی که سالها بیعدالتی را موجب شده؟ بیعدالتی که من هم به نوبه خود با تمام وجود طعم تلخش را چشیدهام، ولی به امیدی شاید واهی، مثل هر ایرانی، ناگزیر به خوشبینی بوده و در انتظار روشنایی به سر بردهام .شاید هم از عشق به سرزمینم، غرق در سیاهی، دلم میخواسته که تاریکیها را باور نکنم. دلم میخواسته که رویای رسیدن به عدالت را در ذهنم زنده نگاه دارم.
این بازیگر سینما نامهاش را با این جمله به پایان میرساند: آقای وزیر، من هم مث هر هموطن تنها حق خود را میخواهم و نه بیشتر. حقوقی انسانی که من برای خودم، برای دیگران و برای شما قائلم.