خشونت علیه زنان در ایران

ایران گلوبال-خشونت علیه زنان طی دوران حاکمیت جمهوری اسلامی ایران به حدی مورد بی توجهی قرار گرفته است که حتی آمار دقیقی در این زمینه موجود نیست و رویه فراینده پنهان ماندن خشونت از یک سو و وضع قوانین تبعیض آمیز علیه زنان از سوی دیگر، خشونت در جامعه را بازتولید و موجب نهادینه شدن خشونت ساختاری و گردش خشونت در جامعه شده است.

خشونت علیه زنان طی دوران حاکمیت جمهوری اسلامی ایران به حدی مورد بی توجهی قرار گرفته است که حتی آمار دقیقی در این زمینه موجود نیست و رویه فرایند پنهان ماندن خشونت از یک سو و وضع قوانین تبعیض آمیز علیه زنان از سوی دیگر، خشونت در جامعه را بازتولید و موجب نهادینه شدن خشونت ساختاری و گردش خشونت در جامعه شده است.

چرا خشونت علیه زنان در ایران مورد بی توجهی قرار گرفته به گونه‌ای که الگوهای خشونت عادی شده است؟

خشونت علیه زنان سابقه ای به درازای تاریخ دارد که قبل ازاینکه مستقیم جواب سوالتان  را بدهم، نیاز هست نگاهی سریع و گذرا به روند خشونت علیه زنان در جامعه ایران بندازیم.

جامعه سنتی ایران برای سالهای زیادی خشونت علیه زنان را فقط به برخورد فیزیکی و کتک ختم و تلقی می کرد، هرچند در تعریف ارائه شده از سوی«سازمان ملل متحد»، همچنان اعمال هر گونه رفتار و یا گفتار آزاردهنده ازسوی مردان که سبب آسیب‌های فیزیکی، جنسی، ذهنی یا رنج زنان شود خشونت علیه زنان تعریف می‌شود، اما با گذر زمان مسائلی دیگری چون استفاده از کلمات توهین‌آمیز و تحقیر کننده، یا عبارات تهدیدآمیز،فریاد کشیدن، رفتارهای کنترل کننده، اعمال زور برای برقراری رابطه جنسی و عاطفی، در این تعاریف نیز گنجانده شد. البته زنان نیز در این  روند تاریخی به غیر از این موارد، چیز دیگری که مصداق خشونت باشد،نمی شناختند، نه اینکه خشونت های دیگری وجود نداشت، بلکه به دلیل رفتارهای سنتی وباورهای دینی آن را خشونت نمی پنداشتند، مثل ختنه کردن ، اما با تغییرات جامعه و حضور چشمگیر زنان در امور اجتماعی، خشونت نمود بیشتر و متفاوت تری به خود گرفت، به  شکلی که اکنون انواع تبعیض جنسیتی هم خشونت تلقی می شود، تا جائی که امروزه حتی کم توجهی جامعه به امور زنانه بازهم خشونت تلقی می شود، چون همه ابزارهای جامعه در اختیار مردان قرار دارد و جامعه خشونت گرای مرد سالار ایران به سختی امر زنانه را می پذیرد.

هر چند ما داریم در مورد ایران صحبت می کنیم ولی زنان همچنان درسراسر دنیا اولین قربانیان محسوب می شوند، قربانیان جنگ، قربانیان تعصبات دینی و مذهبی، قربانیان دنیای سرمایه داری که به شکل نوین زنجیر به دست و پای آنها بسته و زرخریدخود کرده است و به مانند کالاهای لوکس و تجاری دربازار آنان را عرضه می کند.

حال چرا این خشونتها با توجه به اینکه به وضوح و عینی درجامعه وجود دارد،ولی توجه چندانی به آن نمی شود؟ باید گفت؛ دلایل زیادی دارد که یکی عادت به بد عادتی جامعه به قبول خشونت و ظلم است که آن را پذیرفته است. البته جامعه هر آن ممکن است که این بدعادتی را پس دهد و واکنش تندی به آن نشان دهد؛ و بخشی دیگر از این بی توجهی، به نوسانات فقر اقتصادی این چند دهه اخیر هم بر می گردد. که اولویت مردم ایران را به تأمین معاش هدایت کرده است، و از سوئی دیگر چنانچه جامعه ایران بخواهد به خشونت علیه زنان توجه نشان دهد باید پاسخگوی خیلی مسائل باشد و به قیمت از دست دادن خیلی چیزها که تاکنون ارزش محسوب می شد، تمام شود و اساس و بنیاد جامعه ایران را زیر سئوال ببرد و بهم بریزد. که از همان نهادهای اولیه جامعه مثل خانواده، آموزش و پرورش، شروع می شود.

 

چقدر عقب ماندگی اقتصادی و اجتماعی بخصوص در شهرهای کردستان ایران در تداوم خشونت و نپرداختن به آن نقش داشته است؟

در مورد اقتصاد باید بگوییم فقر اقتصادی با عقب ماندگی اقتصادی تفاوت دارد، چون مباحث اقتصادی مقوله پیچیده ای ست و نمی توان جوامعی که صنعتی نیست را عقب مانده تلقی کرد. در جوامع سنتی بر پایه اقتصاد کشاورزی، دامداری و غیره خشونت علیه زنان، آن شکل جامعه صنعتی و نیمه صنعتی را ندارد و زن و مرد، هریک به تناسب خود، مورد ظلم و بهره کشی قرار دارند، که در این جوامع فرصت چندانی برای انواع خشونت که امروزه مورد بحث ماست وجود ندارد. در واقع اقتصاد به عنوان زیر بنای تغییر و تحولات هرجامعه ای موجبات انواع خشونتهای مختص به خود را ایجاد می کند، که در این موارد خشونت علیه زنان مضاعف و فقر اقتصادی آن را مضاعف تر می کند، که گاه خود زنان نیز به آن تن می دهند، که یکی ازپیامدهای آن، به تن فروشی، ازدواج و یا فروش دختران درسنین بسیار پایین منجر می شود. که در عادی ترین حالت آن ممانعت از تحصیل است که هریک ار موارد نام برده به نوعی خشونت محسوب می شود.

خشونت ساختاری از سوی دولت ایران علیه زنان چگونه اعمال شده است و  چه پیامدهای به دنبال داشته است؟

خشونت ساختاری دولت و نظام حاکم ایران به تعصبات دینی و مذهبی بر می گردد و باورهای تربیتی، که برای سیستماتیک کردن شکنجه و خشونتفرهنگی امر زنانه در ایران برنامه ریزی شده است، که پیامدهای زیادی دارد، از جمله تن فروشی دختران در سنین پایین ولی بدترین پیامد آن ترویج فرهنگ سکوت یا عادت به پذیرش خشونت در جامعه است.

برای زنان کُرد خشونت دولتی یعنی چه؟

به صورت بلقوه همه نوع خشونت علیه زن کورد وجود دارد، زن کورد در این مقوله ازخشونت و ظلم مضاعفی برخورداراست که گاه نگاه سنتی و شرعی، قوانین دولتی و نظام حاکم بر کشوری را نیز تقویت می کند که در بسیار موارد زن کورد را از حق وحقوق ابتدائی نیز بی بهره کرده است.

زنان باید چه کارهایی انجام دهند تا خشونت پنهان نماند و چگونه میتوانند صدای دردها و تبعیض ها علیه خود باشند؟

رفع هرگونه ظلم و خشونت نیازمند مسائل مختلفی ست که خودآگاهی و شناخت از جامعه ابتدائی ترین مراحلی ست که بایدانجام گیرد، مشارکت در فعالیت های مختلف جامعه و اقتدار در نشان دادن توانائی های فردی و گروهی، تا جائی که جامعه توانائی های جنسیتی زنان را باور کند. برای بدست مطالبات گاه باید در حوزه های مختلف جنگید.

مسولیت خشونت علیه زنان در جامعه برعهده چه کسانی است و چگونه باید با آن مقابله شود؟

برعهده باورها و قوانین مردسالارانه جامعه است، خانواده و نهادهای آموزشی و تربیتی جامعه بخش زیادی از این مسئولیت را برعهده دارند. ابزارهای زیادی برای مقابله وجود دارد که یکی از این ابزارها روشنفکران و لیدرهای هر اجتماع و جامعه است. اما مهم ترین شکل مقابله با هرگونه خشونت خودآگاهی فردی است.