هدف این نوشتار، برشمردن موانعی در جمهوری اسلامیست که بر سر راه توانمندسازی زنان، به ویژه زنان سکولار بدون اعتقاد مذهبی یا غیرمعتقد به حجاب گذاشته شده است و در بحثهای مربوط به توانمندسازی زنان کمتر مورد توجه قرار میگیرد. به علت پیچیدگی موضوع و مجال کوتاه، در اینجا به شرایط زنان سکولار معتقد به حجاب و زنان غیرسکولار نمیپردازم.
تمرکز بر اهمیت توانمندسازی زنان از آنجاست که در دنیای مدرن تبعیض جنسیتی مانعی جدی بر سر راه توسعه سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی شناخته میشود. برای رسیدن به فهمی مشترک از توانمندسازی زنان و ارزیابی پیشرفت در این زمینه، سازمان ملل متحد و پژوهشهای متعدد در زمینه حقوق زنان و توسعه، تعاریف و شاخصهایی را معرفی میکنند که در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهد شد.
تعریف توانمندسازی
توانمندسازی از دیدگاه حقوق زنان، نه یک ویژگی ذاتی و یک اتفاق، بلکه یک فرایند است. فرایندی که نتیجه مطلوبش دستیافتن زنان به حداکثر ظرفیت رشد و شکوفایی، کم شدن شکاف جنسیتی در جامعه و افزایش مشارکت زنان در توسعه کشور است. آگاهی، اعتماد به نفس، دسترسی به منابع آموزشی و مهارتی، رفاه و بهداشت، امکان کنترل سرمایه مادی و معنوی، اختیار در تصمیمگیری و به خصوص مشارکت فعال در عرصه سیاست، اجتماع، فرهنگ و اقتصاد از شاخصهای توانمندسازی زنان دانسته میشود.
برای توصیف وضعیت فرودست زنان در ایران پیشامدرن به این اشاره میشود که عمر زنان در پستوی اندرونیها و آشپزخانهها هدر میرفت. در واقع اشاره اصلی این وصف حال به مشکل عدم مشارکت اجتماعی زنان و تبعیض جنسیتیست. وگرنه، در همان دوره هم تواناییها و مهارتهای کاربردی زنان نقشی تأثیرگذار در اداره امور خانه و خانواده داشت. مهارتهایی که نسل به نسل از مادران به دختران منتقل میشد. در نتیجه دگرگونیهای اساسی که از دوره مشروطه ساختار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران را تحت تأثیر قرار داد، بحث مشارکت اجتماعی زنان و نقش آن در کم کردن شکاف جنسیتی و رسیدن به توسعه پایدار، به خصوص در میان فعالان و حامیان حقوق زنان مطرح شد.
شاید بتوان تفاوت اساسی زمینههای توانمندسازی زنان در دو دوره پهلوی و جمهوری اسلامی را در حضور اجتماعی زنان با دیدگاههای سکولار و تجددگرا و مذهبی و سنتی جست و جو کرد. موضوعی که در همین رابطه از سوی برخی تحلیلگران مطرح میشود این است که جمهوری اسلامی شرایط مشارکت زنان به طور کلی و زنان وابسته به اقشار سنتی و مذهبی را بیش از دوره پهلوی فراهم کرد. برای اثبات این نتیجهگیری به آمارهای مربوط به تحصیل و اشتغال زنان در دو دوره استناد میشود. در بسیاری موارد آنچه از این تحلیلها حذف میشود در نظر گرفتن عواملی چون فاصله زمانی طولانی، افزایش جمعیت در سن فعالیت اقتصادی، توسعه در عرصه ارتباطات، بهداشت و غیره است. از طرف دیگر، در این تحلیلها، چالشها و موانع ایجاد شده بر سر راه توانمندسازی زنان با دیدگاههای سکولار نیز نادیده گرفته میشود.
در ادامه یادداشت به ذکر برخی از موانع توانمندسازی زنان سکولار در جمهوری اسلامی میپردازم. با توجه به رابطه عمیق مشارکت و اختیار با بحث توانمندسازی زنان سکولار، در این یادداشت تنها بر این دو موضوع تمرکز خواهم کرد.
موانع توانمندسازی زنان سکولار
در بررسی عوامل محیطی مؤثر بر توانمندسازی زنان، میتوان به نقش خانواده، جامعه، قوانین و سیاستهای عمومی اشاره کرد. در نظر میگیریم که رفاه مادی زمینه دسترسی به منابع که لازمه توانمندسازیست را تا حدی هموار میکند اما موانع بر سر راه توانمندسازی زنان در ساختار جمهوری اسلامی بسیار فراتر از موانع اقتصادیست.
سؤالی که ما را به درک چالشها و موانع توانمندسازی زنان سکولار نزدیک میکند این است که آیا قوانین و سیاستهای عمومی در تاریخ چهل ساله جمهوری اسلامی در راستای تشویق و حمایت از توانمندسازی زنان بدون درنظر گرفتن باورهای مذهبیشان برنامهریزی شده است؟ پاسخ این سوال اگر چه بدیهی به نظر میرسد اما به روشنی چالشهای فراوان و هزینه بالای توانمندسازی زن سکولار در جمهوری اسلامی را نشان میدهد.
از جمله اصلیترین این چالشها و موانع، تسلط مذهب بر قوانین و تأثیر آن بر سیاستهای عمومی است. این چالشها از آنجا بروز میکند که اصل اول برای برخورداری از ابتداییترین خدمات و منابع در جمهوری اسلامی پیروی از قوانینیست که برپایه شریعت اسلام تنظیم شده است. به بیان دیگر شرط توانمندسازی زن سکولار و امکان حضور اجتماعیاش، تن دادن به محدودیتهاییست که در حوزه اختیاراتش، صرفا به خاطر جنسیت و باورهایش اعمال میشود.
اختیار در تصمیمگیری و امکان کنترل منابع مادی و غیرمادی رابطه تنگانگی با توانمندسازی زنان دارد. چنانکه پیش از این اشاره شد، از مواردی که در بحث مشارکت اجتماعی زنان در جمهوری اسلامی نمود پررنگی پیدا میکند، فراهم شدن فضا برای حضور زنان متعلق به خانوادههای سنتی و مذهبی در عرصه اجتماع است. آنچه در بسیاری موارد ناگفته باقی میماند این واقعیت است که در مقابل، شرط تحصیل، اشتغال و هر نوع حضور اجتماعی برای زنان سکولار تن دادن به حجاب اجباری از سنین بسیار پایین است.
از ابتدای استقرار جمهوری اسلامی تا امروز، چه بسیار زنان سکولار غیرباورمند به حجاب که تنها به خاطر تن ندادن به اجبار، شغلشان را از دست دادهاند یا برای حفظ حضور اجتماعی و استفاده از تواناییهایشان مجبور به رعایت حجاب اجباری شده است. به بیان دیگر فراهم شدن شرایط برای برخورداری از تحصیلات عالی و حضور اجتماعی بخشی از جمعیت زنان، همراه با از دست دادن اختیار بخش دیگری از زنان در انتخاب نوع پوشش، سبک زندگی و ابراز عقیده بوده است.
در عین حال، فرصتهای محدود شده برای زنان سکولار در ساختار جمهوری اسلامی خود چالشی بزرگ بر سر راه آنهاست. در اشاره به فرصتها و انتخابهای محدود شده میتوان به این موضوع اشاره کرد که زنان سکولار ورزشکار حتی با تن دادن به حجاب اجباری، تنها امکان فعالیت در سطح قهرمانی را در تعداد محدودی از رشتههای ورزشی دارند. همینطور حضور در بخش دولتی و ورود به سطوح بالای تصمیمگیری بدون تن دادن به حجاب اجباری و سبک زندگی مورد قبول حکومت غیر ممکن است. در عرصه هنر، بارزترین نمود محدودیت فرصتها برای زن سکولار، موانع جدی بر سر راه خوانندگان و حتی نوازندگان زن در چهل سال گذشته است.
http://www.bbc.com/persian/blog-viewpoints-47159105