انقلاب و زنان؛ اجباری شدن حجاب و باقی محدودیت‌ها در آینه مطبوعات آن روزها

داستان زنان در انقلاب اسلامی، یک سال پیش از انقلاب اسلامی آغاز شده؛ روز چهارشنبه بیستم مهرماه ۵۶، یک روز پس از شروع شب‌های شعر کانون نویسندگان در کانون ایران و آلمان. در این روز خبری در روزنامه‌ اطلاعات چاپ شده است که می‌توان آن را “طلیعۀ انقلاب اسلامی” توصیف کرد.

بنابراین خبر برخی دانشجویان کوی دانشگاه تهران اعلامیه‌ای پخش کردند که تهدیدی علیه دختران دانشجو به حساب آمد. پس از انتشار اعلامیه گروهی با نقاب وارد محوطه کوی دانشگاه شدند و شیشه های چند اتوبوس را شکستند و یک اتوبوس را آتش زدندو دختران را تهدید کردند که نباید با پسران در یک اتوبوس به دانشگاه بروند.

چند روز بعد دختران به وضعیت خود اعتراض کردند که در سلف سرویس دانشگاه احساس امنیت نمی‌کنند، چون کسانی که اتوبوس را آتش می‌زنند خیلی راحت می توانند موجب آزار و اذیت ما شوند و دختر دانشجویی اظهار می‌دارد که نه تنها پسران دانشجو که بعضی دختران نیز خواستار جدا شدن سلف سرویس دختران از پسران هستند و حتا می‌خواهند که اتوبوس های آنان از هم جدا شود.

روز ۲۶ دی ماه ۵۶ خبری در روزنامه ها درج شده که می گوید در سفر والدهایم، دبیر کل سازمان ملل به تهران، عده‌ای از طرفداران حقوق بشر نامه‌ای به او نوشته تقاضای ملاقات کرده‌اند اما والدهایم آنها را نپذیرفته است. در همین خبر از قول عباسعلی خلعتبری وزیر خارجه می خوانیم که در روز ۱۷ دی ماه تظاهراتی در قم برپا شده و عده ای زن چادری با چادر سیاه “علیه آزادی زن ایرانی” تظاهرات کرده اند. خلعتبری گفته است که آنان “در واقع به نام حمایت از حقوق بشر با هر نوع حقوق انسانی و اجتماعی زنان مخالفت می‌کنند و افکار واقعی خود را که با ویژگی عصر ما و دنیای امروز مباینت دارد نشان می دهند”.

روز پنجشنبه پنجم بهمن ماه ۵۷ “طرفداران قانون اساسی” که در واقع گروهی از هواداران شاه هستند، در تهران دست به تظاهرات می‌زنند که در روزنامه‌های آن روزگار منعکس شده است. شرکت‌کنندگان در مقابل مجلس شورای ملی قطعنامه‌ای صادر کردند که یک بند آن از این قرار است: “تعظیم به شعائر دین مبین اسلام در عین تأکید بر میراث ها و دستاوردهای ملی بویژه تأکید بر آزادی های سیاسی و حقوق برابر میان زنان و مردان.”

آیت‌الله خمینی در اوایل بهمن ماه ۵۷ اعلام کرد: “زنان آزادند دربارۀ چادر تصمیم بگیرند، ما تنها پوشیدن لباس های خلاف عفت را ممنوع خواهیم کرد.”

women paper

اما نگرانی زنان ایران از حد لباس و پوشش اسلامی فراتر بود و پیشرفت و آیندۀ خود را در مخاطره می‌دیدند. چنانکه گروه موسسان موقت انجمن ملی زنان ایران طی بیانیه ای که در ۱۷ بهمن ماه ۵۷ در روزنامه ها منتشر کرد، ضمن ترسیم اوضاع سیاسی ایران و هشدار به زنان، از رهبران انقلاب و گروههای سیاسی خواست روشن کنند که موضع و نقش زنان در آینده چیست و آیا حجاب به صورتی از صور به زنان ایران تحمیل خواهد شد؟ در این بیانیه آمده است:

  • آیا زنان از نشستن بر کرسی وکالت و وزارت و ریاست و بالاخره مدیریت محروم می مانند؟
  • آیا بانوانی که پزشک، استاد، هوانورد، افسر نیروهای شاهنشاهی، کشاورز، و …. هستند باید به کنج خانه پناه برند؟ یا در صف جدا از برادران خود به انجام وظیفه مشغول گردند؟ در این صورت چگونه؟ و چطور؟
  • آیا دختران سپاهی که بر فراز کوهها، در دره ها، قلب کویرها و دورافتاده ترین روستاها مغرور و سرفراز دوش به دوش برادران سپاهی خود و با لباس مقدس ارتش شاهنشاهی ایران، کمر به خدمت هم میهنان بسته اند، پرستاری می کنند، درس می دهند، طرز درست زندگی کردن می آموزند و بر دلهای خسته و ریش مرهم می نهند، باید خانه نشین گردند؟ و یا به شغلی نه در خور استعداد و لیاقت شان سرگرم شوند؟
  • آیا باز تشویش و دلهره و اضطراب و نگرانی همچون خوره به جان زن ایرانی خواهد افتاد و تاروپود هستی اش را به باد خواهد داد که مبادا هر لحظه مرد زندگی او طلاق نامه به دستش دهد و یا زنی جوان تر را بر خانه و کاشانه و فرزندانش مسلط سازد؟
  • اگر نه این است کدام مرجع از حقوق او دفاع می کند و آرامش و امنیت خاطر بدو می بخشد تا فرزندان توانا بپرورد.

روز شنبه دوازدهم اسفند لایحۀ الغای حقوق زنان به تصویب دولت انقلابی رسید و از همان روز به موجب دستور دولت موقت از صدور حکم قضاوت و وکالت برای زنان جلوگیری شد.

بعدتر زمانی که باید مراسم تحلیف انجام می شد زنانی را که دوره قضاوت دیده بودند در مراسم تحلیف راه ندادند و به آنها گفتند بروند کارهای اداری بکنند.

سازمان زنان جبهۀ ملی در نامه سرگشاده‌ای که در خردادماه سال بعد منتشر شد نوشت: “از ستم همگان به دادگسترها باید روی آورد. اینک ما حیرانیم که از ستم دادگسترها به کجا باید رفت و به چه کسی شکایت برد. کارآموزان قضائی زن را در مراسم تحلیف شرکت نمی‌دهند و وزیر دادگستری مقتضیات اداری را بهانۀ عدم شرکت زنان می‌داند که همه را انگشت به دهان می گذارد.”

پنجشنبه هفدهم اسفند به مناسبت روز جهانی زن گروه بی شماری از زنان در راه‌پیمائی های وسیع علیه تحمیل حجاب تظاهرات کردند که به خشونت کشیده شد.

women march

اما این فقط در عرصه دادگستری و قضاوت نبود که زنان باید از حقوق خود چشم می پوشیدند، در تمامی عرصه ها از جمله در ورزش زنان دچار محدودیت فزاینده شدند.

روز ۱۲ فروردین درصفحه ورزشی آیندگان مطلبی آمده است با تیتر “دو راه داریم: تعطیل ورزش بانوان یا استفاده از مرد در ورزش بانوان”.

روز ۲۰ فروردین ماه باز در مقاله دیگری می خوانیم که “با کنار گذاشتن زنان در ورزش نیمی از نیروی مان به هدر می رود”.

روز ۲۵ فروردین شهروندی به نام “لیلی سروش” در نامه ای به مطبوعات نوشته است: “سکوت من به عنوان یک مؤمن به انقلاب، یک مادر متعهد و یک انسان مسئول و از همه مهمتر یک زن، خیانت است به تمامی زنان ایران. همچنان که در آن روزهای وحدت، سکوت هر مسلمان خیانت به قرآن بود. آقای بازرگان! من در رفراندم شرکت نکردم به یک دلیل چون زن هستم. و این تصمیم به هیچ وجه تحت تأثیر هیچ دسته و حزب و گروهی نبود، من ۴۸ ساعت با خودم و وجدانم مبارزه کردم و براستی در زمانی که وطنم یکی از حساس ترین مراحل تاریخی اش را طی می کرد من هم یکی از بحرانی ترین لحظات حیاتم را گذراندم. این تصمیم براستی خیلی دشوار بود. گرچه خوب می دانستم یک رای و حتا هزاران هزار رای دیگر هم تآثیری در نتیجه نهائی نخواهد داشت.”

خانم سروش ادامه داده است: “اگر به آری رای می دادم به آزادی نه گفته بودم. به جمهوری مردانه رای داده بودم. به تحقق حکومتی رای می دادم که به انسان درجۀ یک، درجۀ دو معتقد است. می گویید نه، حکومت اسلامی حکومتی صد درصد مردانه نیست؟! به دولت انقلاب تان نگاه کنید. چند نفر از مدیران کل و رؤسای ادارات را که زن بوده اند کنار گذاشته اید؟ لابد می گویید این عمل یک تصفیه و پاک سازی بوده است. می پرسم از طاغوتیان یا از زنان؟ به دادگستری‌تان سر بزنید، چرا به کارآموزان قضایی دادگستری پس از دادن امتحان قضاوت و کسب موفقیت به جای حکم قضائی حکم اداری داده شده است؟ خانم های وکلا و خانم های قضاوت با آن‌همه تجربه و تحصیل الان چه می کنند؟”

زنان ایران که از سال ۱۳۴۷ در کادر قضائی پذیرفته شده بودند بلافاصله بعد از انقلاب از این شغل کنار گذاشته شدند.

درروزنامه های ۲۷ و ۲۸ فروردین، در خبری آمده است: “زنان حقوقدان در تالار اجتماعات وزارت دادگستری گرد آمدند تا دربارۀ آزادی و مساوات در انتخاب شغل گفتگو کنند. در این جلسه مسأله تبعیض علیه زنان در حرفۀ قضاوت مطرح شد. زیرا وزارت دادگستری از صدور احکام قضائی برای کارآموزان قضائی زن که روی هم بیش از بیست نفرند خودداری می کند، در حالی که برای مردان هم دورۀ آنان این احکام را صادر کرده است. به این زنان گفته شده علی رغم داشتن صلاحیت و گذراندن تمام مراحل لازم برای اشتغال به حرفۀ قضاوت به کار اداری یا تدریس بپردازند چون زن هستند و برای تعدادی از آنان نیز ابلاغ اداری با پایۀ قضائی صادر شده است.”

بعد از جدا کردن زن و مرد دراستخرها، از اواخر فروردین ماه بحث زنانه و مردانه کردن دریا به میان آمد. درخردادماه موضوع جدی‌تر شد و فرماندار انزلی اعلام کرد که دریا را زنانه و مردانه خواهد کرد. بیش از هزار تن از پلاژداران گیلان دست به تظاهرات و راه پیمائی زدند که این تصمیم کار و کسب آنها را تعطیل خواهد کرد. ورزشی نویس آیندگان دوباره دست به قلم شد و مطلبی با این تیتر منتشر کرد: “تآتر دریای زنانه مردانه در بندر انزلی …”

اعتراض‌های زنان در آن روزها به شکل مرتب در مطبوعات بازتاب داشته است
Image captionاعتراض‌های زنان در آن روزها به شکل مرتب در مطبوعات بازتاب داشته است

وقتی که مسئولان ورزش، ورزش را زنانه مردانه کردند تکلیف آدم غیر ورزشی هم مشخص است. وقتی که ورزش کردن دختر و پسر را با هم مستلزم داشتن زایشگاه در جوار ورزشگاه دانسته اند تکلیف هم معلوم است و هیچ کس هم نیست به آقایان بگوید که اگر فسق و فجوری بخواهد صورت بگیرد هزار جای دیگر هم می تواند نه در ورزشگاه که محیط پاکی و صفا و درستی است. از آن گذشته شخصیت هر فردی اگر روی کج روی گذاشته شده باشد حتا اگر در میان سالن های ورزش، کافه ها، تریاها یا هر جای دیگری که ممکن است دخترها و پسرها با هم باشند صد دیوار آهنی هم کشیده شود باز هم کارش را خواهد کرد که گفته اند: پری رو تاب مستوری ندارد/چون در بندی سراز روزن درآرد. بنابرین پیش از اینکه به فکر دیوار کشیدن بین زن و مرد باشیم باید شخصیت واقعی شان را به خودشان و به جنس مخالفشان نشان دهیم، بشناسانیم که زن تنها موجودی برای اطفای آتش شهوت نیست، زن تنها کالا نیست، زن نیمی از موجودیت جامعۀ ماست، نیمی ازنیروی فعالۀ مملکت ماست.”

اما آیت‌الله خمینی در اجرای ایده‌هایش اصرار نشان داد. روز ۱۱ و ۱۲ تیرماه خبری در روزنامه ها چاپ شد که به سخنان آیت الله خمینی مربوط است.

در این خبر آمده است: “امام با اشاره به ظواهر تمدن غرب گفت: «اینها از اسم جمهوری اسلامی می ترسند، حق هم دارند بترسند، چرا که اسلام جلو شهوات را می گیرد. اسلام نمی گذارد که لخت به دریا بروند و شنا کنند. جلو آنهائی را که با زنها لخت به دریا می روند می گیرد و اگر بخواهند در شهرها کارهائی که در زمان طاغوت انجام می شد انجام دهند خود مردم با قدرت از آنها جلوگیری می کنند. مردم مسلمانند و نمی گذارند زنها و مردها با هم به دریا بریزند. تمدن اینها این بود و اینها از تمدن و آزادی این را می خواهند. تمدن غربی می خواهند که زن و مرد لخت بشوند و به دریا بروند. این تمدنی است که در رژیم سابق بر مملکت تحمیل می شد. با آن وضع می آمدند در میان شهر و مردم هم جرأت نمی کردند حرف بزنند.”

درروز ۱۷ تیر خبری در روزنامه ها آمده که به موجب آن طرح زنانه مردانه کردن دریا در شهسوار به اجرا گذاشته شده و بر اساس آن پیش از ظهرها آقایان و بعد از ظهرها خانم ها می توانند از آب دریا استفاده کنند.

دو سه روز بعد یک خبر از شهرستانها حکایت از آن دارد که در متل قو گروهی با چوب و چماق و سلاح گرم، الله اکبر گویان به زنان و مردانی که با هم به دریا رفته بودند حمله کرده اند و یک خانم حامله و مردی که شلوارک به پا داشت، مجروح شده اند.

مهاجمان از اسلحۀ گرم استفاده نکردند ولی از زن ها می خواستند بدن های شان را بپوشانند.

مدیر متل قو قبلا دربارۀ آب تنی جداگانۀ مسافران زن و مرد با فرماندار مذاکره کرده و خاطر نشان ساخته بود که قادر نیست مسافران را مجبور به رعایت طرح زنانه – مردانه کردن دریا کند و اگر دولت در اجرای این طرح مصر است، بهتر است گروهی پاسدار در متل قو مستقر شود.

یک سال بعد از آن تظاهرات یا روسری یا توسری به راه افتاد و زنان را مجبور به داشتن حجاب اجباری کردند.

http://www.bbc.com/persian/iran-features-47104937