دست‌فروشی؛ قصه ناتمام زنان نان‌آور

جنوب نیوز

چه روزگار بدی شده، زمانی در کتاب‌ها می‌خواندیم بابا نان داد، بابا آب داد،…. فهمیده بودیم که باباها نان‌آوران خانه‌ها هستند اما امروز می بینیم که “مادر نان داد، مادر آب داد”، و اصلا دیگر فرقی ندارد چه کسی نان‌آور هست چرا که زندگی آنقدر ساز ناکوک می‌زند که ………

به گزارش جنوب نیوز؛ دستفروشی پدیده عجیب و غریبی نیست، سال‌هاست که مسوولان درباره آن صحبت می‌کنند و هر بار با اجرای طرحی که معمولا به جمع‌آوری آنهاست، ختم می‌شود.

ولی امروز با نگاهی به خیابان‌های سطح شهر، کاملا قابل لمس‌است که تاکنون هر طرحی اجرا شده، شکست خورده‌ و نه تنها آمار دست‌فروشان کمتر نشده بلکه حضور زنان نیز در کنار مردان روندی صعودی داشته است.

حذف دست‌فروشان با توجه به شرایط اقتصادی و رشد آمار بیکاری غیرممکن به نظر می‌رسد و مسوولان در این راستا باید ساماندهی جدی آنها را به ویژه برای زنان با اتخاذ راهکارهایی از جمله فراهم کردن محیطی امن و توانمند کردنشان در حرفه‌های مختلف انجام دهند.

امروزه برخلاف زنان شاغل که شغل‌شان در شان آنهاست و در عرصه‌های اجتماعی مانند پرستاری، مهندسی، پزشکی و معلمی مشغول به فعالیت‌اند، هستند زنانی که به دلیل ناکوک بودن ساز زندگی مجبورند در سخت‌ترین شرایط، با شغل‌های دور از شانشان ولی با شرافت کار ‌کنند که می‌توان به دست‌فروشی اشاره کرد.

امروز در خیابان‌های شهر به منظور بیان مشکلات و خواسته‌های زنان دست‌فروشی حضور یافتم که شرح حال آنها با ارائه گزارشی از نظرتان می‌گذرد.

گدایی نمی‌کند

چادری بر سر انداخته، دخترش را هم کنارش نشانده بود، روی میزی نشسته و جلویش بر روی کارتن کوچکی بساط خود را پهن کرده بود، بساطش کار دست بود، لیف در اندازه‌های کوچک پنج هزار تومان و بزرگ 10 هزار تومان می‌فروخت.

غرور و در حین حال مظلومیتش در چهره‌اش پیدا بود، نیازمند است ولی گدایی نمی‌کند، به بهانه خرید یک لیف سر صحبت را باز کردم، می‌گفت دو سال است که زندگی روی خوش نشان نداده و مجبور است به تنهایی مخارج‌اش را تامین کند.

از شرایط سخت اقتصادی جامعه گله می‌کند و  می‌گوید: تلاش بسیاری کردم که شغلی برای خودم دست و پا کنم ولی موفق نبودم، مجبور شدم که در گوشه‌ای از خیابان بساط کنم، دست‌فروشی را دوست ندارم ولی از اینکه زیر بار منت کسی باشم، بهتر است.

او دوست دارد مثل خیلی از زنان جامعه خانه‌دار باشد و در گرمای خانه به رفت و روب منزل و بچه‌داری بپردازد ولی معتقدست که شانس بدی دارد و آنگونه که دلش می‌خواست، زندگی نکرده است.

سمیه آرزو می‌کرد، ای کاش مسئولان، فضایی را در اختیار ما قرار می‌دادند تا خودمان با هنری که داریم، تولیدات دست‌مان را به فروش برسانیم. دیگر هیچ نگفت فقط آهی کشید که از ته دل خواستم خداوند آرزویش را برآورده کند، خداحافظی کردم، رد شدم.

همیشه هشت‌مان گروه نهمان بود

در کنار خیابان شاهد زن مسنی بودم که بار خستگی زندگی بر دستان پینه بسته‌اش سنگینی می‌کرد، با نگاهی به دستانش قابل لمس بود که چقدر در زندگی رنج کشیده، با صورت مهربان و لباس ساده‌ای که بر تن داشت پیداست که چیزی از مال دنیا ندارد.

همیشه در تامین مخارج زندگی همپای همسرش تلاش کرده و اکنون هم که پا به سن گذاشته دوشادوش شوهر و فرزندانش کار می‌کند.

گوهر کشاورز که 60 بهار را دیده، مجبورست برای گذران امرار و معاش زندگی به همراه فرزندش در خیابان‌های سطح شهر قزوین بساط پهن کند، لباس و شلوار بچه‌گانه و بزرگسال در بساطش به چشم می‌خورد.

وی در گفت‌وگو با خبرنگار فارس در قزوین بیان می‌کند: همسرم مریض است، از آنجایی که هیچ وقت شغل مناسبی نداشته، همیشه هشت‌مان گروه نهمان بوده؛ فقط تلاش می‌کردیم که شکم‌مان را سیر کنیم، بخوابیم و فردا همین قصه در زندگی‌مان ادامه داشت.

این زن مسن که دو پسر و دو دختر دارد، ادامه می‌دهد: دخترانم شوهر کردند ولی پسرانم که 22 ساله و 25 ساله هستند هر دو بیکارند و با بساط کردن مشغول کسب درآمد هستند.

البته با فرا رسیدن فصل پاییز، گاه‌گاهی هوا بارانی‌ می‌شود، به همین دلیل مجبوریم در آن روز خانه بمانیم و بی‌درآمد باشیم.

زن جوراب فروش با آرزوی خیاط شدن

کمی آن طرف خیابان، خانمی از رهگذران می‌خواست که از اجناسش که جوراب بود، بخرند، با حجب و حیا بود و دوست دارد آنچه خود می‌فروشد، مردم خریداری کنند.

درعین حال مواظب چادرش بود که از روی سرش سر نخورد و نیفتد، محکم نگه داشته، آرام و مظلوم است، صدایش به زور شنیده می‌شود.

نزدیک‌تر شدم، پرسیدم جوراب‌هایتان چه قیمتی است؟ پاسخ داد سه هزار تومان، برای دادن پول کمی با کیفم ور رفتم و به این بهانه پرسیدم چقدر با فروش جوراب‌ها درآمد کسب می‌کنید پاسخ داد خیلی کم است ولی چاره‌ای نیست باید به هر نحوی که شده هزینه‌های زندگی‌ام را تامین کنم.

زهرا 34 سال سن دارد، می‌گوید: شوهرم اعتیاد داشت، مرا با یک فرزند ترک کرد و رفت، خبری ازش ندارم ولی این را می‌دانم که در حق‌مان بد کرده است.

وی که از بچگی با سختی بزرگ شده، دلش فقط برای پسری که دارد می‌سوزد، می‌گوید خودم که هیچ، ولی فرزندم چه گناهی دارد که امسال به مدرسه می‌رود ولی به سختی توانستم که اسمش را بنویسم و راهی کنم.

آرزوها و استعدادهای بسیاری دارد، دوست داشت که خیاطی کند و خودش به تنهایی از عهده‌ی مخارج زندگی بربیاید ولی هیچوقت موقعیتی فراهم نشده این هنر را یاد بگیرد.

وی با بغضی در گلو می‌گوید: ای کاش موقعیتی بود خیاطی را به صورت رایگان یاد بگیرم تا با دوختن لباس‌های مردم، بتوانم خرج خودم و فرزندم را در بیاورم.

 از زندگی دل پری داشت ولی بساطش همان کیفی بود که بر دوشش انداخته و آهسته و

بدون هیاهو می‌فروخت، پول جورابش را دادم و با آرزوی موفقیت برایش، خداحافظی کردم.

پناهگاهی برای زنان دست‌فروش نیست

سهمش از زندگی چیزی جزء بدبختی نبوده، بساط می‌کند، تقریبا 42 سال سن دارد، در کنار بساطش با میله‌های بافتنی کلاه، شال، دستمال و لباس می‌بافت ولی معتقدست که ستون زندگی‌اش خم شده است.

 از شوهرش خبری ندارد و مجبورست شکم خود و فرزندش را سیر کند، نان‌آور خانواده شده و باید چرخ زندگی‌اش را بچرخاند.

دوست نداشت اسمش را بگوید ولی می‌گفت: دختری که با رخت سفید وارد خانه شوهر شده امروز با مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم می‌کند.

سرمایه‌ای ندارد تا در یک مکان ثابت هنر دستش را به فروش برساند، این بانوی توانمند بیان می‌کند در کنارم مردانی هستند که بساط کردند، نگاه‌های آنها را دوست ندارم ولی چه کنم باید روزی زندگی‌ام را در این گوشه خیابان در بیاورم.

هر روز بساطش را داخل نایلون بزرگ مشکی جمع می‌کند و با خود می‌آورد و می‌برد، سخت است ولی چاره‌ای ندارد.

آرزو می‌کرد که ای کاش مسوولان در این آشفته بازار پناهگاهی را برای زنانی همچون خودش فراهم کنند تا راحت‌تر شب را به روز برسانند. پیدا بود درد و رنج زیادی کشیده است و این حس را از لابه‌لای صحبت‌هایش می‌توان فهمید.

مادر هم دوشادوش بابا کار می کند

دست‌فروشی پیر و جوان و حتی کودک نمی‌شناسد، کودکی که در چهار راه نادری جلوی‌ام را سد می‌کند و می‌خواهد که از شکلات‌هایش بخرم، مرا به فکر فرو می‌برد، چرا این دختر که باید امروز در مدرسه و کلاس‌اش باشد، دست‌فروشی می‌کند.

هانیه سلطانی که فقط 8 ساله و برادرش 6 ساله است هر دو پاکت کوچکی که داخلش پر از شکلات بود، جلوی مردم را می‌گرفتند و می‌گفتند خوشمزه‌ست بخرید. نه به خاطر شکلاتش فقط به دلیل اینکه کودک است و تقاضایی از من کرده جواب رد نشنود، خریدم.

 برادرش هم با نگاه مظلومانه می‌خواست که از او شکلات بخرم دلش را نشکانده و خریدم. از هانیه پرسیدم مادرت کجاست گفت مرا این جا رها کرده تا بفروشم و بعد هوا که تاریک شد به دنبالم بیاید ببرد.

روزگار بدی شده، زمانی در کتاب‌ها می‌خواندیم بابا نان داد، بابا آب داد،…. فهمیده بودیم که باباها نان‌آوران خانه‌ها هستند اما امروز شاهد این هستیم که “مادر نان داد، مادر آب داد”، و دیگر فرقی ندارد چه کسی نان‌آور هست.

دست‌فروشی زنان قصه ناتمام‌ست

دست‌فروشی قصه ناتمام امروز خیابان‌های شهر است از دیروز بوده و این قصه‌ها تا فرداها ادامه دارد، اما ادامه قصه بر این شده است که در کنار مردان دستفروش، زنان دستفروش هم به دلیل فشارهای اقتصادی، حضور پیدا کردند، چه بخواهیم چه نخواهیم روزگار با کسانی بد تا می‌کند و آنها مجبورند برای یک لقمه نانی حلالی بر سر سفره‌های خود، تن به سخت‌ترین کارها دهند.

زنان دست‌فروش سرپرست خانوار از قشرهای آسیب‌پذیر جامعه‌اند و همواره در معرض معضلات اجتماعی قرار دارند، تعداد دقیق آنها را از مسئولان شهرداری و اعضای شورا جویا شدم، اظهار بی‌اطلاعی کردند ولی معتقدند که آمارشان در این شرایط امروز اقتصادی جامعه بیشتر شده است.

از سال‌های گذشته مسوولان شهری و استانی به فکر دایر کردن مکان های دائمی برای زنان دست‌فروش سرپرست خانوار در استان قزوین هستند ولی تاکنون اقدامات جدی در این راستا  صورت نگرفته است.

همچنین مسوولان معتقدند که باید از ظرفیت‌های موجود استانی استفاده کرده تا دستیابی زنان نان‌آور به شغل که از اساسی‌ترین نیازهای آنان است تسهیل یابد.

مهارت‌آموزی زنان، شغل پایدار

مریم بیدخام، مدیرکل امور اجتماعی و فرهنگی استانداری قزوین به توانمندسازی، حمایت از مشاغل خانگی و خوداشتغالی بانوان معتقد است و در گفت‌وگو با خبرنگار فارس در قزوین می‌گوید: باید از قشرهای آسیب‌پذیر جامعه حمایت کرده تا آنها با مهارت‌آموزی به شغل پایدار روی آورند.

وی ادامه می‌دهد: همچنین باید برای زنان سرپرست خانوار محیط‌های امنی ایجاد کرد تا آنها براحتی بتوانند با هنر خود کارهای دستی خود را بفروشند.

این مسوول بیان می‌کند: اگر بتوانیم از زنان سرپرست خانوار حمایت کنیم از ورود آنها به معضلات اجتماعی جلوگیری خواهد شد و همین مهمترین دلیل است که مسوولان ورود جدی در توانمندسازی آنها داشته باشند.

پایگاه اشتغال خانوار در قزوین بزودی افتتاح می‌شود

امیر غلامی در گفت‌وگو با خبرنگار فارس در قزوین می‌گوید: شهر قزوین 4 روز بازار دارد که افزایش آنها در دستور کارست، در نظر داریم طی آینده با افزایش روز بازارها حضور زنان سرپرست خانوارها را پررنگ کنیم تا این قشر محصولات هنری خود را به فروش برسانند.

 کارشناس اجرایی سازمان ساماندهی مشاغل شهری و فرآورده‌های کشاورزی شهرداری

 قزوین می‌افزاید:اکنون در بازارچه ریحانه چند تن از بانوان سرپرست خانوار مشغول به

 فعالیت هستند ولی بزودی تعداد این بازارها افزایش می‌یابد تا تعداد بیشتری از آنها تحت پوشش قرار گیرد.

توسعه راه‌‌اندازی پایگاه اشتغال خانوار

سیده منیره قوامی نیز که رئیس کمیته بانوان شوراست در گفت‌وگو با خبرنگار فارس در قزوین می‌گوید: پیشنهاد شده تا زنان دست‌فروش سرپرست خانوار در مکان‌های پرتردد مانند پارک‌ها حضور یابند و محصولات خود را به نمایش گذاشته و بفروشند.

وی اضافه می‌کند: مهارت‌آموزی زنان دست‌فروش که هیچ هنری ندارند، در دستور کارست و در این راستا تاکنون پایگاه اشتغال خانوار در چوبیندر با مهارت‌آموزی خیاطی تاسیس شده است.

قوامی ادامه می‌دهد: بزودی چنین پایگاهی در چوبیندر با آموزش حرفه قالی‌بافی راه‌اندازی می‌شود و در آینده نیز چنین پایگاهی در قزوین ایجاد خواهد شد.

تاسیس بازار روز برای زنان دست‌فروش

زهرا یوسفی از اعضای شورای اسلامی شهر قزوین است که در گفت‌وگو با خبرنگار فارس در قزوین می‌گوید: مشکلات بیشتر زنان هنرمند سرپرست خانوار این است که مکان امنی برای فروش محصولات خود ندارند که برای رفع مشکل، تاسیس بازار روز در دستور مسوولان قرار گرفته است.

وی ادامه می‌دهد: همچنین زنانی که فاقد هنری هستند، آموزش و کارآفرینی آنها در دستور کار مسوولان قرار گرفته که افتتاح پایگاه اشتغال در حرفه خیاطی و قالی بافی در همین راستاست.

تسهیل ورود زنان دست‌فروش به چرخه اقتصاد

فرج‌اله فصیحی‌رامندی باور دارد، زنان قزوینی مومن، متعهد و هنرمند هستند و این قشر نیازمند حمایت مسوولان هستند تا بتوانند هزینه‌های زندگی خود را با توجه به همتی که دارند تامین کنند.

وی بیان می‌کند: زنان قزوینی که سرپرست خانوارند هر یک دارای هنری مانند قالی‌بافی، خیاطی و بافندگی هستند که با اتکا به هنر دست خود می‌توانند آثاری را خلق کنند که نسبت به سایر محصولات خارجی از کیفیت خوبی برخوردار باشد.

عضو شورای اسلامی شهر قزوین ادامه می‌دهد: فراهم کردن بازارچه دائمی از برنامه‌هایی است که با هدف حمایت از زنان دست‌فروش سرپرست خانوار در دستور کار مجموعه مدیریت شهری‌ست که ورود آنها را به چرخه اقتصادی تسهیل می‌دهد.

التیام زخم زندگی زنان نان‌آور نیازمند برچسب‌های تدبیر مسئولان

دست‌فروشی اگر چه به ظاهر شغل کاذبی است، ولی افرادی به دلیل بیکاری به آن روی می‌آورند که اگر بدرستی ساماندهی شوند نه تنها معضل نیست بلکه فرصتی برای اشتغال‌زایی است.

تولیدات زنان دست‌فروش که از جنس هنر دست است در راستای تحقق اقتصاد مقاومتی و حمایت از تولید کالای ایرانی‌ست که همواره مسوولان و کارشناسان به آن تاکید داشته و دارند.

مسوولان می‌دانند که این قشر زحمتکش چاره‌ای جز دست‌فروشی برای گذران امور زندگی خود ندارند به همین دلیل درصدد هستند تا با برنامه‌ریزی درست و منطقی با هدف ساماندهی آنها، مکانی برایشان ایجاد کنند.

همچنین زنان دست‌فروشی که فاقد هنری هستند، پایگاه‌های اشتغال با دو رشته خیاطی و قالی‌بافی راه‌اندازی ‌شده تا با یادگیری هنر، وارد بازار کار شوند.

در این شرایط سخت اقتصادی، به جاست مسوولان زخم زندگی زنان نان‌آور خانواده را با برچسب‌های تدبیرشان بهبود و التیام دهند تا دیگر شاهد حضور زنان نام‌آور با چهره ناراحت در سطح شهر قزوین نباشیم و آنها در یک مکان که توهم با شان آنهاست با افتخار و تکه بر هنرشان در هیاهوی بازار درآمدزایی کنند.