من قربانی شایعه شورای شهر بابل هستم!

ایسنا

«رنجی که خودم و خانواده‌ام کشیده‌ایم، توصیف‌ناپذیر است. من کوتاه نمی‌آیم. الان هم به دستگاه‌های اطلاعاتی شکایت کرده‌ام.»

به گزارش ایسنا، روزنامه همشهری نوشت: «ریحانه درفشی؛ این نامی است که در این چند روزه بیش از نام هر زن ایرانی دیگری در سایت‌های خبری سرچ شده. نام درفشی نه روزهایی که او در سالن‌های کاراته مازندران مربیگری می‌کرد و نه در روزهایی که در مسابقات داخلی و آسیایی داوری کرده بود، به این اندازه در دهان‌ها نچرخیده بود. یک شایعه نام او را سر زبان‌ها انداخته. شایعه از روزی که فساد اخلاقی اعضای شورای شهر بابل علنی شد، به راه افتاد. خبر این بود که ۵نفر از اعضای شورای شهر بابل با یک زن ارتباطات نامشروع داشته‌اند و این زن با عکس‌ها و فیلم‌هایی که از این رابطه‌ها گرفته، از اعضای شورای شهر اخاذی می‌کرده است. فعالیت این زن در آتلیه عکاسی دلیلی شد تا نام ریحانه درفشی در شایعات دیده شود. درفشی درجه داوری آسیا را دارد و صاحب آتلیه عکاسی در بابل است. او در گفت‌وگو با همشهری از روزهای بدی که داشته صحبت کرده است.

کی این شایعه به گوش خودتان رسید؟

تقریبا آخرین نفری که شنید، خودم بودم. نخستین روزهایی بود که ماجرای شورای شهر پیش آمده بود. آقای چالاکی، دبیر هیأت‌ کاراته استان، دفتر آقای منوچهری بود که با من تماس گرفت. منوچهری هم معاون اداره کل ورزش استان مازندران است و هم سرپرست هیأت کاراته. آقای چالاکی پرسید، حالتان خوب است، مشکلی ندارید؟ بعد هم گفت شما آن کسی بودی که با دوستان شورای شهر… که یک دفعه گفت آن خانم که زندان است و الان نمی‌تواند تلفنش را جواب بدهد. من استرس گرفتم که چه شده.

یعنی تا آن موقع از اتفاقی که در شورای شهر افتاده بود، خبر نداشتید؟

نه اصلا. غروب با مسئولان هیأت تماس گرفتم تا ببینم این شایعه را از کجا شنیده‌اند. یکی از همشهری‌هایم که در کاراته فعال بود، خبر را به آنها داده بود. تا به او زنگ زدم، به تته‌پته افتاد. یک ساعت بعد که خودش را جمع‌ و جور کرده بود، تماس گرفت. به دروغ گفت برای عکاسی جایی رفته و آنجا از یکی از مشتریان شنیده بود. من تا آن موقع باز هم نمی‌دانستم که داستان چه هست. یکی دو روز بعد که امام جمعه بابل درباره این ماجرا صحبت کرد و دوستان و آشنایان یکی‌یکی شروع کردند به زنگ زدن، تازه متوجه شدم که موضوع چیست.

شوکه نشدید؟

خیلی. اسم درفشی را سرچ زده‌ بودند و زیر عکس من در صفحه ورزش بانوان نوشته‌ بودند کسی که سوت داوری را به شهدای مدافع حرم اهدا کرده بود، اعضای شورای شهر بابل را فنا داده. از آن روز دیگر روزگارم سیاه  و خانه‌ ما عزاخانه شد.

متاهل هستید؟

نه مجردم. جالب است آن خانمی که متهم است، همسر دارد و اسمش هم رقیه است. من با مادر و برادرم زندگی می‌کنم؛ خیلی اوضاع بدی داشتم.

شکایت‌تان به نتیجه‌ای رسیده؟

خیلی امیدوارم. چون اسم شهدای مدافع حرم در میان است و من سوت داوری‌ام را به آنها تقدیم کرده‌ام، انتظار می‌رود از این حرکت آرمانی حمایت شود. با خیلی‌ها صحبت کردم و گفتند شما از چهره‌های شهر هستید و حتما کمک می‌کنیم.

پس شکایت منتفی نیست؟

نه اصلا. رنجی که خودم و خانواده‌ام کشیده‌ایم، توصیف‌ناپذیر است. من کوتاه نمی‌آیم. الان هم به دستگاه‌های اطلاعاتی شکایت کرده‌ام.

امیدی به پیگیری آنها هست؟

خیلی امیدوارم.

فدراسیون کاراته و اداره کل تربیت بدنی مازندران به قضیه ورود کرده‌اند؟

از فدراسیون خانم باقری، نایب‌رئیس زنان تماس گرفته بود، سال‌ها استاد من بود و قرابت قلبی به هم داریم. توصیه کرد از هر طریقی که می‌شود شکایتم را پیگیری کنم و گفت که حمایتم می‌کنند. همین که کنارم هستند، به من روحیه می‌دهد. اداره کل به این موضوع ورود نکرده است ولی اهالی کاراته خیلی حمایتم کرده‌اند.

به کسی هم شک دارید؟

یکی را می‌شناسم که تکیه کلامش «به فنا داد» است. اتفاقا یکی دو روز پیش در مسابقات جویبار بودیم، تا گفتم به یکی با این تکیه کلام مشکوک هستم، همه کسانی که کنارم بودند اسمش را بردند.

چرا این کار را کرده، مشکل شخصی با شما دارد؟

چند مشکل به موازی هم هست؛ فقط می‌توانم بگویم که آدم بیماری است.

بعضی‌ها نگاه مثبتی به این قضیه دارند، می‌گویند مظنون دستگیر شده و اسمش هم مشخص است. این شایعه به معروفیت شما و آتلیه شما در  بابل کمک کرد.

نه اصلا این طور به این قضیه نگاه نمی‌کنم. رنجی که ما کشیدیم، ارزش شناخته شدن را نداشت. من یکی از قدیمی‌ترین آتلیه‌های شهر را دارم و از نخستین زنانی هستم که در بابل عکاسی می‌کنم و آتلیه دارم. شخصیت اجتماعی و ارتباطات خوبی با همه دارم. قبول کنید کسی که ۱۵ سال قبل در آتلیه من عکس گرفته وقتی خبر را بشنود می‌گوید این همانی است که از من عکس گرفت. فقط خبر را می‌بیند و اگر تکذیبیه هم به دستش برسد باز هم خبر را قبول می‌کند نه تکذیبیه‌اش را. آبرویی که از من رفت، خیلی من و خانواده‌ام را اذیت کرد و با چیزی نمی‌شود جبرانش کرد.»