ماهنامه خط صلح
یک – این مسئله اى بدیهى است که در حالت عام انسان تا جایی که آزار و ضررى را متوجه جامعه یا افراد دیگر نکند، آزاد باشد که هر عملى را دلش خواست انجام بدهد. یعنى اگر بخواهیم به موضوع حجاب بپردازیم، روسرى و یا چادر سر کردن یک فرد اگر ضرر و زیانى متوجه جامعه و شهروندان کشور نکند، آن فرد مخیر است که در جامعه با روسرى و چادر ظاهر شود و یا اگر دوست ندارد با این پوشش ظاهر شود، باز هم مخیر است که بدون روسرى، چادر و مقعنه موهایش را در معرض باد و خورشید قرار دهد. در واقع این مسئله شدیداً شخصى است؛ نه مى توان و اخلاقى است که کسى را که موى سرش را مى پوشاند و یا چادر به سر مى کند، با توسل به زور و بنا به هر دلیلى مجبور کرد روسرى اش را از سر بردارد و کشف حجاب کند، و نه مى توان خزعبالاتى این چنین گفت که به خاطر این که با دیدن موى زنان، مردان از اشعه ساتع شده از آن تحریک مى شوند زنان باید ملزم به رعایت حجاب اجبارى باشند. نمى شود سگ را گشاد و سنگ را بست؛ مردى که با دیدن موى زن تحریک شود، اگر ضرر و زیانى متوجه زنان نکند، احتیاج به روان درمانى دارد. اگر هم این تحریک چنان باشد که باعث شود که خطرى به خویش و زنان وارد کند قانون شکنى است و با توجه به این که که فرد خاطی یاد نگرفته حریم خویش و دیگران را رعایت کند، قانون باید در کنار اهتمام به درمان روانى اش، نسبت به جرم و صدمه اى که بر دیگران وارد کرده است با او برخورد کند.
دو- اصولاً در جمهورى اسلامى ایران، مسائل خصوصى و مربوط به زندگى فردى همه افراد به نوعى توسط حکومت کنترل مى شود و این مسئله فقط مختص حجاب اجبارى زنان نیست؛ هرچند که حجاب اجبارى زنان بغرنج ترین مسئله و برجسته ترین مورد آن است. مثلاً در سال های اولیه انقلاب، پوشش مردان شدیداً تحت کنترل بود و مردانى که لباس آستین کوتاه مى پوشیدند و صورت خود را تیغ مى زدند، مورد آزار و اذیت کمیته و نیروى انتظامى قرار مى گرفتند. هم چنین لازمه استخدام شدن در دوایر و قبولى در گزینش دانشگاه، قبول شدن در نتیجه تحقیقات محلى بود. معمولاً کسانى که سابقه شرکت در نماز جماعت مدرسه، محل و نماز جمعه را نداشتند و چهره شان مذهبی نبود (مثلاً شلوار گشاد با پیراهن افتاده روى آن نمی پوشیدند)، به سختی در این آزمون قبول مى شدند. حتی در دوران معجزه هزاره سوم هم زمانی که خود من دو بار به صورت اتفاقى با پیراهن آستین کوتاه به دادگسترى و نیروى انتظامى رفته بودم، اجازه ورود به داخل ساختمان را نیافتم و مجبور به برگشتن به خانه و پوشیدن پیراهن آستین بلند شدم. این که چرا تا این حد در مسائل شخصى شهروندان دخالت مى شود، تا جایى که انرژى عمده حاکمیت صرف این مسائل پیش پا افتاده مى شود که اصولاً احتیاج به نظارت یا سیاستگذارى خاصى هم ندارد -چون اکثراً از طرف معیارهاى اخلاقى جامعه تنظیم مى شود-، مسئله اى منحصر به جمهورى اسلامى ایران نیست و اکثر رژیم هاى توتالیتر تا حدى در این موضوع با نظام سیاسی حاکم در ایران نقطه اشتراک دارند. مثلاً در آلمان نازى زن ایده ال بر طبق توصیه حزب نازى، زنى بود که از نظر جسمى سالم باشد، آرایش نکند و با فرد مناسب سالم آلمانى ازدواج و زایمان کرده و بچه هاى سالمى به جامعه آلمان تحویل دهد و به کار خانه دارى بپردازد. گوبلز، وزیر تبلیغات آلمان نازى، در یکى از نطق هایش خطاب به زنان گفت که زن آلمانى در مقابل گزینه هاى کار و ادامه تحصیل و ازدواج، بى شک ازدواج کردن را بر مى گزیند. هرچند در آن زمان بر اساس دستور العمل حزب نازى، زنان آلمانى باید از پوشیدن مدل هاى خارجى و خصوصاً لباس هاى فرانسوی خوددارى می کردند، اما همسران رهبران حزب هم این مسئله را رعایت نکردند و ادعا مى شود دولت هم به خاطر سود حاصل از صنایع نساجى، این مسئله را چندان سخت نگرفت. بر خلاف دولت آلمان نازى، در ایتالیاى تحت فرمان موسیلینی، از ورود مدهاى خارجى که ادعا مى شد دور از شان زن ایتالیایى است، با قدرت پلیس جلوگیرى می شد و زنان این کشور ملزم به پوشیدن مدهاى لباس مبتنى بر سنت روم و ایتالیا بودند. (۱) یا در کره شمالى آرایشگران موظف هستند آرایش موى زنان و مردان را بر پایه مدل هایى که حکومت تعیین کرده است، انجام دهند. در این جا به نوعى به نابودى کشاندن فردیت مد نظر است. همه امت و ملت در زیر چادرهاى سیاه، همرنگ و هم شکل یکدیگر مى شوند. همه مانند هم لباس مى پوشند، همان گونه که همه با هم یک شکل هستند به یک شکل نیز مى اندیشند، هیچ گونه تفاوتى تحمل نمى شود و حتى ظاهرها باید با هم فرقى نداشته باشند. فردیت نقطه مقابل و تهدیدى براى مفهوم ملت و امت مورد نظر حاکمان توتالیتر است که با توسل به آن بهشت را وعده مى دهند و زمین و حیات حال را به جهنم تبدیل مى کنند و توده بى شکل را زیر فرمان خود مى گیرند تا با قدرت آن، همه از جمله خویش و مخالفان خود را نابود کنند. حاکمان وقتى از بالا نگاه مى کنند توده بى شکلى را می بینند که قربانى شدنشان در راه اهدافشان عذاب وجدانى را بر نمى انگیزد؛ چرا که اجزاى تشکیل دهنده این توده بى شکل بیش تر شبیه ربات ماشینى مى نمایانند تا فردى منحصر به فرد تشکیل شده از گوشت و خون که روح و خصوصیاتى منحصر به خود را دارد.
سه- رژیم هاى فاشیست و توتالیتر اصولاً بر ایدئولوژى بنیان نهاده شده اند. ترس از آینده و نابودى در این ایدئولوژى اصولاً جایگاه خاصى را اشغال مى کند. مثلاً اگر مورد زنان را در نظر بگیریم، اکثراً در این رژیم ها زن به عنوان ماشین جوجه کشى فرض گرفته مى شود که آینده کشور وابسته به زاد و ولد و بالطبع آن تربیت این فرزندان بر اساس ایدئولوژى حاکمیت است. در این رابطه جا دارد اشاره شود که با این که شاید نزدیک به پانزده درصد اتباع ایران سنى مذهب هستند و در قانون چیزى به عنوان ممنوعیت ازدواج سنى و شیعه وجود ندارد، اما بنا به فتواى اکثر مراجع تقلید شیعه، ازدواج زن شیعه مذهب با مرد سنى مذهب جائز نیست. (۲) و (۳) البته چنین فتواهایى در طرف مقابل هم وجود دارد اما مسئله اصلى این جاست که زن در این جا ضامن پاکى نژاد و ملیت و مذهب در نظر گرفته مى شود که ازدواج و بچه دار شدن او با مردى غیر هم مذهب، ممکن است باعث آلودگى یا نابودى نژادى شود. در آلمان نازى هم ازدواج بین آلمانى ها و غیرآریایى ها ممنوع بود و هیتلر در سخنرانى خویش راجع به حقوق زنان با رد کردن حقوق تعریف شده براى زن در آلمان قبل از حاکمیت نازى ها و فرانسه و انگلیس، مانند حاکمان جمهورى اسلامى ادعا مى کند که این ها بیش تر به دنبال در زنجیر کردن زنان هستند و آزادى حقیقى زنان آلمان نازى، با خانه دارى و زاییدن بچه هاى آلمانى محقق مى شود. در این گونه رژی مها زن به عنوان تهدید نگریسته مى شود او فقط به این خاطر تحمل مى شود که براى تداوم حیات حاکمیت سرباز تولید کند. زن فقط زمانی معنا می یابد که در مالکیت و یا در خدمت شوهر و فرزندانش باشد؛ آن چنان که مثلاً در کشور ما زن به نوعى ناموس و آبروى مردان انگاشته مى شود بدون آن که اصلاً حرفى از آبرو و ناموس مردان به میان آورده شود.
چهار- حجاب براى جمهورى اسلامى فراتر از یک روسرى و یا چادر و به نوعى یک سمبل است. مثلاً سردار فیروزآبادى رئیس سابق ستاد نیروى هاى مسلح در سال ١٣٩٢ گفت: «حجاب و عفاف، از عنوان صرف یک پوشش برای زنان مسلمان خارج شده و به صورت یک سمبل اسلام خواهی و مقابله با غرب در آمده است». (۴) روزگارى که هنوز روحانیت حاکم نشده بود، وعده داده مى شد وقتى که حکومت اسلامى حاکم شود عدالت، راستى و درستى حاکم و ریشه فساد برکنده خواهد شد. اما امروز نه تنها عدالت، راستى و درستى حاکم نشده است که ریشه فساد چنان عمیق شده که برکندن آن با ادامه حیات این سیستم ناممکن مى نمایاند. اگر چهل-پنجاه سال پیش حلقه دزدان و رانت خواران محدود به خانواده اى سلطنتى و اطرافیان آن ها بودند و بعضاً با تعجب و حسرت نگریسته مى شدند، اما امروز دیگر دزدى و رشوه امرى معمولى شده و کسى از حجم و تعدد فساد تعجب نمى کند. از این نظام اسلامى چه می ماند اگر حجاب اجبارى هم از آن گرفته شود؟ پس در واقع حاکمیت سخت در تلاش است تا این آخرین پایه ایدئولوژى خویش را با چنگ و دندان حفظ کند.
پنج- بنا به آماری که مرکز پژوهش هاى مجلس ارائه داده است، هفتاد درصد زنان ایران به “حجاب شرعى” معتقد نیستند. البته شفافیت نظرسنجى ها در ایران با توجه به مسائل امنیتی، همواره محل تردید بوده است؛ حتى بعضاً جواب ها هم ممکن است توام با احتیاط باشد. با در نظر گرفتن همه این موارد، یک شاهد بى طرف شاید اذعان کند که اکثریت زنان شهروند ایران به اجبار همان حجابی که این گزارش آن را “عرفی” خوانده است، رعایت مى کنند. این که اصولاً ما با حجاب نصفه و نیمه اى در محافل عمومى روبه رو هستیم که نه حجاب است و نه بى حجابى است و این با در نظر گرفتن مسائل امنیتى و پلیسى قابل درک است. این قضیه را حتى مى توان این طور بسط داد که در غیاب یک سیستم باز سیاسى که در آن اظهار نظر و مخالفت سیاسى منجر به محرومیت و بازداشت و عواقب قضایى مى شود، بعضاً شهروندان ایران مجبور هستند که نارضایتى خویش از حاکمیت را به نحوى دیگر و یا با پرداخت هزینه ای کم تر نشان بدهند. در رمان ١٩٨۴ جورج اورول، عصیان بر علیه برادر بزرگ از رابطه و عشق و زنانگى جولیا و وینستون شروع مى شود که مغایر با فلسفه حزب بود که هر عشقى به جز عشق به برادر بزرگ براى اعضاى حزب ممنوع است. جورج اورول مى گوید وقتى تمام منفذهاى ابراز نارضایتى بسته باشد، انسان با ریزترین منفذهایى که یافت به طور غیر مستقیم خشم و مخالفت خویش را نسبت به حاکمان دیکتاتور ابراز می کند. شاید این مقایسه صحیح نباشد اما جمهورى اسلامى همه راه های مخالفت با حاکمیت خویش را بسته است و مردم به دنبال نشان دادن مخالفت خویش و یا تخلیه خشم خویش هستند. آن ها اگر از لحاظ شرعى هم به حجاب باور داشته باشند، به نوعى با شُل کردن حجاب مخالفت خویش را با حاکمیت نشان مى دهند. حتى مردان هم بعضاً با انتخاب پوشش و ظاهری که با ادبیات رسمى جمهورى اسلامى ایران سازگار نیست، به نوعى مخالفت خویش را با کم ترین هزینه با حاکمیت فعلى ابراز مى کنند. در نتیجه من فکر مى کنم سردار فیروزآبادى سخنى بسیار به جا گفته است. حجاب امروزه مسئله اى مربوط به شرع اسلام نیست، بلکه بیش تر مربوط به ایدئولوژى حاکمیت می شود و رعایت نشدن این حجاب در جامعه ایران بیش تر به معنى آن است که پایه هاى حاکمیت نظام از نظر ایده تَرک برداشته است. اما آیا این تَرک در پى ساختمان نظام مى تواند باعث فروریزى کل این ساختار شود، مسئله اى است که باید صبر کرد تا نتیجه اراده زنان و مردان را در آینده دید.
پانوشت ها:
۱ – ویگدسکیا راست، ویکتوریا، مد لباس زنان دو رژیم توتالیتر: زن جدید در آلمان نازى و اتحاد جماهیر شوروى، مه ۲۰۱۲، دانشگاه واشنگتن
۲ – نظر مراجع تقلید شیعه در مورد ازدواج با اهل تسنن، مرکز تحقیقاتی ولی عصر، ۲۹ آبان ماه ۱۳۸۶
۳ – فتواى نماینده ولى فیقه در استان کردستان و نماینده انتصابى مجلس خبرگان از استان کردستان به کراهت ازدواج با اهل سنت، وبسایت سیدمحمد حسینی شاهرودی
۴ – “سردار فیروزآبادی: اگر بسیج ضعیف شود دشمن گستاخ خواهد شد”، خبرگزاری مهر، ۱ آذرماه ۱۳۹۲