ماهنامه خط صلح
گفتگو با دکتر اصغر کیهان نیا، نویسنده، مدرس دانشگاه و مشاور خانواده که بارها در صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران هم حضور پیدا کرده است، کاری بود سهل و ممتنع. سهل از آن سو که این نویسنده شناخته شده با خوشرویی پاسخ ما را دادند و ممتنع از آن جهت که در زمانی کوتاه می بایست سعی می کردیم تا سوالاتی پرشماری را که مد نظر داشتیم، مطرح شود.
دکتر کیهان نیا اما در این گفتگوی کوتاه با نگاه به مسئله تجاوز و آزار جنسی در ایران و علت یابی آن، بارها بر «اجرای دقیق قانون و مو به موی قانون» تاکید کرد و گفت که «وقتی قانون به موقع و درست اجرا نمی شود، افراد به خود اجازه می دهند که دست به این گونه اعمال بزنند. آن ها با خود فکر می کنند که یا کسی نمی فهمد و یا اگر بفهمد، من می توانم به خاطر عدم اجرای دقیق قانون از مجازات فرار کنم».
این روان شناس هم چنین با تاکید بر اهمیت تعادل در جامعه به خط صلح گفت: «وقتی یک نفر به خاطر بیکاری و نداشتن مسکن نیاز جنسی اش تامین نمی شود، اعدام هم اتفاق بیفتد، هیچ کمکی نمی کند… جامعه اگر در حال تعادل باشد، یعنی افراد بیکار بتوانند شغل پیدا کنند، بیش تر به سمت زندگی سالم می روند».
مشروح گفتگوی خط صلح با دکتر اصغر کیهان نیا در ذیل از نظر شما می گذرد:
به نظر شما چه عواملی باعث می شود که میزان تجاوز و آزار جنسی در ایران تا این حد بالا باشد؟
زمانی که شهرها تمرکز جمعیت پیدا می کند و تکنولوژی وارد می شود، این گونه اتفاقات معمول است. با این حال، شدت و حدت آن بستگی به فرهنگ سازی و رفتارهایی دارد که مسئولین یک جامعه نسبت به افراد جامعه دارند. علت دیگر این است که در ایران ارتباط دختر و پسر ممنوع است. ما نمی توانیم بگوییم که باید آزاد باشد، ولی در این صورت راهی هم برای تخلیه نیازهای جنسی وجود ندارد.
از طرف دیگر متاسفانه بسیاری از افراد به حریم خانواده و روابط جنسی سالم بی اعتنا شده اند. قبح این روابط هم از بین رفته است. علت آن هم دیدن فیلم ها و یا صحبت کردن بی پروا در مورد روابط جنسی است که باعث تحریک نیازهای جنسی می شود. مورد دیگر که بسیار مهم است، عدم اجرای قانون و مجازات ها در زمان لازم خود است. وقتی قانون به موقع و درست اجرا نمی شود، افراد به خود اجازه می دهند که دست به این گونه اعمال بزنند. آن ها با خود فکر می کنند که یا کسی نمی فهمد و یا اگر بفهمد، من می توانم به خاطر عدم اجرای دقیق قانون از مجازات فرار کنم.
چرا مجازات های سختی مانند اعدام هم که کماکان وجود دارد، نتوانسته در این رابطه موثر باشد؟
البته با توجه به تعدد این موارد، به ندرت و خیلی کم اتفاق افتاده که اعدام نیز صورت گرفته باشد. اما مسئله این است که ما باید علت ها را از بین ببریم نه معلول. باید علت وقوع این کارها را بدانیم. وقتی یک نفر به خاطر بیکاری و نداشتن مسکن نیاز جنسی اش تامین نمی شود، اعدام هم اتفاق بیفتد، هیچ کمکی نمی کند. در واقع ما نمی توانیم از چنین فردی با این شرایط بخواهیم که نیاز جنسی اش را به صورت مشروع بر طرف کند.
هم چنین نداشتن ترس از مجازات هم مسئله ای دیگر است. حاکمیت می گوید که بیان کردن چنین مواردی به نفع مصالح قربانی نیست. پس چون اتفاق ها مخفی می شود، مجرمان هم سوءاستفاده می کنند. آن ها با ترفندهای مختلف عمل مجرمانه خود را مخفی می کنند.
اگر بخواهیم بگوییم که چه کاری برای جلوگیری از این مسائل می شود انجام داد و بخواهیم راه حلی ارائه دهیم، باید بگوییم نیاز به فرهنگ سازی وجود دارد. باید به جا و به موقع از رسانه ها -اعم از تلویزیون و رادیو- استفاده شود. بهره گیری از پزشکان، روانپزشکان و روانشناسان هم کمک میکند تا سطح آموزش بالا رود. وقتی از یک طرف فرهنگ سازی صورت گیرد و از سویی دیگر اجرای دقیق قانون را مد نظر قرار دهیم تا هرکسی بداند که در مقابل هر اشتباهی چه مجازاتی در انتظارش است و فکر نکند که می تواند از زیر مجازات به راحتی شانه خالی کند، میزان چنین جرایمی کم تر خواهد شد. اما همان طور که اشاره هم کردم، جامعه اگر در حال تعادل باشد، یعنی افراد بیکار بتوانند شغل پیدا کنند، بیش تر به سمت زندگی سالم می روند.
در رابطه با آن دبیرستان پسرانه معین هم لازم است در این جا نکته ای را بگویم. اگر انجام بازرسی و نظارت های مستمر و منظم در نحوه فعالیت این مدارس و مدیران وجود داشت و یا انجمن خانه و مدرسه در آن جا به حد کافی آگاه سازی می کرد، شاهد چنین اتفاقی در آن جا نبودیم. علاوه بر انجمن، والدین هم باید فرزندان خود را از امکان تعرضات جنسی آگاه می کردند و توصیه های لازم را به آن ها می گفتند.
شیوه ورود دستگاه قضایی به موضوعاتی این چنینی تا چه حد در تصمیم گیری فرد قربانی در قبال افشای آن نقش دارد؟ زیرا ما بخشی از مشکلی که داریم این است که قربانیان اتفاقی که برایشان افتاده را افشا نمی کنند.
قربانیان افشا نمی کنند، برای این که ترس از آبرو دارند. ترس از این را دارند که با بیان این ]واقعه[، سرنوشتشان در آینده دچار اختلال شود. پس بنابراین ۹۰ درصد از این وقایع اصلاً رو نمی شود. ترس از افشا، ترس از رسوایی و ترس از آبرو ریختن مطرح است که همگی موجب این می شود که قربانیان جرات حرف زدن پیدا نکنند. تمام کسانی که این کار را می کنند هم به همین خاطر است که می گویند ما می توانیم از زیر مجازات شانه خالی کنیم چرا که قربانی از ترس آبرویش دست به افشاگری نمی زند (البته اگر افشا شد هم باز متهم محتمل است که از زیر بار مجازات شانه خالی کند). ما هم نمی توانیم از قربانی بخواهیم که بگوید! زیرا او فکر آبرویش را می کند.
در این میان قانونگذار و قوانین چه می توانند کنند تا از این قربانی حمایت کنند؟
اجرای دقیق قانون و مو به موی قانون! که هر آدم تجاوزگری بداند که در مقابل عمل خلافش یا جرم و جنایتش مجازاتی در پی اوست. با این رویکرد، خود به خود او خودش را کنترل می کند. به نظر من اگر قانون دقیق و با قاطعیت اجرا شود، هیچ کس به خود اجازه انجام این کار را نمی دهد.
فرد قربانی که مورد تجاوز یا آزار جنسی قرار میگیرد چه چیزهایی را باید بداند و چه اقداماتی باید انجام دهد؟
باید برای مدت یک سال یا دو سال زیر نظر مشاور یا روان درمانگر قرار گیرد تا بتواند التیام روحی بگیرد. من در شهر خودمان (نطنز) که بودم، پسری را چند نفر مورد تجاوز قرار دادند. آن پسر درگیر شوک این واقعه بود. او را آوردند تا من با او صحبت کنم. پس بنابراین برای کسانی که به آن ها تجاوز شده و یا آزار جنسی و صدمه روحی دیدند، نیاز است تا زیر نظر روانشناس یا روان درمانگر قرار گیرند. آن ها می توانند کمکشان کند تا روحیه خود را بازگردانند. ضمناً محیط مدرسه شان و یا حتی محیط زندگی شان را باید عوض کنند. من به همان پسری که خدمتتان گفتم، تاکید کردم که باید محیط زندگی خود را عوض کند. تغییر محیط زندگی -بالاخص در شهرهای کوچک- اهمیت زیادی دارد.