ورزش سه
دختر موتورسوار ایرانی از سختی هایی و چالش هایی که برای قهرمانی در این رشته گذرانده، گفته است.
بهناز شفیعی کسی است که در سالهای اخیر پیشرو موتورسواری بانوان ایرانی شده است. این زن ایرانی و عاشق موتورسواری، زندگیاش را به این رشته گره زده و هنوز آرزوهای زیادی را در سر میپروراند. بهناز شفیعی حتی با وجود اینکه زنان به دلیل نداشتن گواهینامه موتورسواری مجاز به استفاده از این وسیله در سطح شهر نیستند، خود را از این کار مورد علاقهاش محروم نکرده و با اینکه ممکن است حتی جریمه هم بشود و دردسر برایش پیش بیاید، در خیابانهای تهران موتورسواری میکند.
او در گفتوگوی جالبی که با خبرنگار “شهروند” داشته به مسائل جالبی اشاره کرد که برای نخستینبار است درباره آنها حرف میزند. شفیعی بعد از گذشت سالها از فعالیتش در موتورسواری هنوز هم با عشق و هیجان از این رشته سخن میگوید و ثابت میکند که ثبات و پشتکار مهمترین عوامل برای رسیدن به موفقیت است.
* وقتی مردم تو را بهعنوان یک دختر موتورسوار در خیابانهای تهران میبینند، چه واکنشی نشان میدهند؟
شاید باورتان نشود، اما خیلی از واکنشها مثبت است چون برای اغلب افراد خیلی جذاب است که یک دختر با لباس مخصوص موتورسواری در خیابانهای تهران با موتور تردد کند. اتفاقا خیلیها هم خوشحال میشوند و برایم دست تکان میدهند و حتی تحسینم میکنند. در کل واکنش مردم به من تقریبا همیشه مثبت بوده چون زیاد با این پدیده مواجه نبودهاند و خیلی برایشان جالب است.
* ظاهرا وقتی موتورسواری را انتخاب کردی، مادرت یکی از مشوقهای تو بوده؟
بله، همینطور است. مادر من همیشه میگوید دختر باید هر کاری را بلد باشد و اهل این حرفها نبود که فلان کار پسرانه است و فلان کار دخترانه. او همیشه با هر کار جدید موافق است و میگوید هر فردی باید تجربههای زیادی داشته باشد.
* بقیه اعضای خانوادهات، مثل پدر و برادرت با موتورسواری تو مخالف نبودند؟
تا زمانی که موتورسواری من رسانهای نشده بود، بقیه اعضای خانوادهام از این موضوع خبر نداشتند. البته میدانستند گاهی سوار موتور میشوم اما نمیدانستند به صورت حرفهای این ورزش را دنبال میکنم. وقتی در سال ٩٣ شبکه ٣ من را نشان داد، بقیه اطرافیانم فهمیدند که من چقدر در این رشته پیشرفت کردهام و واکنش خوبی داشتند اما طبیعی بود که نگرانیهایی هم برایشان پیش بیاید. بههرحال خانوادههای ایرانی معمولا آن وجه سنتی خود را دارند و خانواده من هم ته دلشان چندان راضی نبود که من موتورسوار باشم چون تصور خوبی از موتورسواری نداشتند اما وقتی به پیست آمدند و دیدند که من بهعنوان یک رشته ورزشی موتورسواری را دنبال میکنم، خیالشان راحت شد.
* با همین تصوری که میگویی همیشه نسبت به موتورسواری وجود داشته چطور کنار آمدی و توانستی نگاهها را مثبت کنی؟
نمیدانم چرا در کشور ما اینطور است که همه تصور میکنند اکثر موتورسواران افراد جیببر یا خلافکاری هستند که برای رسیدن به مقاصد خلافشان از موتور استفاده میکنند. در صورتی که در دنیا اینطور نیست و موتورسواری یک رشته ورزشی مهم است که چون وسایل و تجهیزات گرانقیمتی هم دارد معمولا افرادی با تواناییهای مالی بالا به سراغ آن میروند. در ایران برخی از اقشار جامعه موتورهای ارزان میخرند و از آن برای کارهای خلاف استفاده میکنند. وقتی مردم هم حرکاتشان را میبینند نگاه بدی به موتورسواری پیدا میکنند ولی نباید به دلیل رفتار برخی اراذل، واکنشها به این رشته ورزشی منفی باشد.
* در تمام این سالها حتما با آسیبدیدگی فیزیکی هم مواجه شدهای. این اتفاقات کار را برایت دشوار نکرد؟
از همان اول که موتورسواری را شروع کردم، مادرم همیشه نگران بود که مبادا آسیب ببینم و دست و پایم بشکند. به هر حال این مسائل در هر ورزشی طبیعی است و همه ورزشکاران در رشتههای مختلف با آسیبدیدگی مواجه میشوند و اینطور نیست که فقط موتورسواران مصدوم شوند! باید واقعبین باشیم و قبول کنیم که آسیبدیدگی بخشی از ورزش است و در تمام رشتهها وجود دارد.
* در تهران پیست موتورسواری که منحصرا در اختیار زنان باشد، وجود ندارد و شما هفتهای چند ساعت میتوانید در پیست آزادی تمرین کنید. این موضوع باعث شده که بخواهی تمریناتت را در خیابان پیگیری کنی؟
هیچ قانونی در ایران وجود ندارد که تردد بانوان با موتور در خیابان ممنوع باشد، اما گواهینامه موتورسواری برای آنها صادر نمیشود. با این حال، افراد زیادی هستند که با موتور تردد میکنند و من هم به واسطه اینکه یک موتورسوار حرفهای هستم و فضای زیادی برای تمرین ندارم، در خیابانهای تهران موتورسواری میکنم و حتی جریمه این کارم را هم میدهم.
* با توجه به اینکه موتورسواری برای زنان رسمی شده، پس چرا ماجرای صدور گواهینامه برای تردد در سطح شهر حل نمیشود؟
فکر میکنم این ماجرا باید هرچه زودتر حل شود چون استفاده زنان از موتور ممنوع نیست بلکه راکب بودن آنها ممنوع است. شما در سطح شهر زنانی را میبینید که ترک موتور نشستهاند و فرم نشستن آنها به دلیل طراحی برخی از موتورها، مناسب نیست اما اگر همین خانمها راننده موتور باشند هم حجابشان بهتر و بیشتر رعایت میشود و هم فرم نشستن مناسبی روی موتور دارند.
* تمام این مشکلات و محدودیتها باعث نشده بخواهی قید موتورسواری را بزنی؟
هرگز، حتی یک لحظه هم به این موضوع فکر نکردهام چون موتورسواری عشق من است و تحت هیچ شرایطی از آن دست نمیکشم. من خیلی جنگیدم و تلاش کردم تا این رشته را برای بانوان ایرانی رسمی کنم. تا قبل از عید امسال بانوان موتورسوار در هیچ پیستی اجازه موتورسواری نداشتند، اما آنقدر به وزارت ورزش و فدراسیون رفتم و برای کسانی که به این رشته علاقه دارند، آموزش رایگان گذاشتم تا بالاخره قرار شد پیست آزادی چند ساعت در هفته هم به بانوان موتورسوار اختصاص پیدا کند. فقط کسی میتواند این همه برای یک رشته دل بسوزاند و برای پیشرفتش تلاش کند و پیشرو باشد که به آن عشق بورزد.
* در سالهای اخیر، موتورسواری بانوان چه پیشرفتهایی داشته است؟
از وقتی موتورسواری برای بانوان رسمی شد و وزارت ورزش برای فعالیت رسمی این رشته مجوز صادر کرد، مسابقات کشوری هم برگزار میشود. اتفاقا نخستین دوره مسابقات ریس را خودم برگزار کردم و توانستم نفر اول شوم و مجوز ورود به مسابقات CCS آمریکا را به دست آوردم. با این حال، موتورسواری بانوان در ایران جای پیشرفت زیادی دارد و هنوز ما در این رشته اعزام برونمرزی نداریم و با مشکلات زیادی مواجه هستیم.
* فکر میکنی روزی برسد که این رشته در بخش بانوان اعزام برونمرزی داشته باشد و بانوان موتورسوار ایرانی بتوانند در مسابقات بینالمللی شرکت کنند؟
امیدوارم که این اتفاق هرچه زودتر بیفتد، اگرچه موانع زیادی بر سر راه آن وجود دارد. برای خود من یک افتخار بزرگ است که یک ورزشکار ایرانی در عرصه جهانی مقام بیاورد، اما برای موتورسواری بانوان رسیدن به این مرحله سختیهای زیادی دارد. موتورسواری مثل اغلب ورزشهای دیگر قدمت زیادی در ایران ندارد اما در بقیه کشورها اینطور نیست و همین باعث شده در عرصه جهانی رقابت سنگینی در رشتهای مثل کراس وجود داشته باشد که فعلا برای ما رقابت با بقیه کشورها غیرممکن است. ما اگر به دنبال پیشرفت در این رشته و حضور در عرصه بینالمللی هستیم باید به فکر تربیت یک نسل موتورسوار باشیم. باید از سن پایین آموزش را شروع کنیم و حتی موتورسوارانمان را برای آموزش دیدن به خارج از کشور اعزام کنیم. متاسفانه درحال حاضر اغلب متقاضیان آموزش در این رشته خانمهای با سن بالا هستند که چون در موتورسواری محدودیت سنی داریم نمیتوانیم به آنها دل خوش کنیم. ضمن اینکه همین نفرات فعلی هم که در ایران به صورت رسمی فعالیت میکنند زمان کمی برای تمرین دارند و از طرف هیچ بخشی هم حمایت نمیشوند. درواقع با این شرایط نمیتوانیم امیدی به آینده داشته باشیم اما اگر آموزش برای یک نسل جدید را با کمک اسپانسرها شروع کنیم، میشود به آینده امیدوار شد.
* موتورسواری رشته پر هزینهای به نظر میرسد. همینطور است؟
بله دقیقا همینطور است. گران بودن لوازم و لباس مخصوص برای موتورسواری یکی از مشکلات بزرگ این رشته است که حتی برای آقایان هم وجود دارد چه برسد برای زنان. در ایران فقط من هستم که بهعنوان یک زن موتورسوار در سطح بینالملل شناخته شدهام و میتوانم برای خودم اسپانسر بگیرم اما موتورسواران دیگر این شرایط را ندارند و چون فدراسیون هم توانایی پرداخت هزینههای آنها را ندارد مشکلات زیادی پیدا میکنند. هزینه خریدن یک دست لباس موتورسواری واقعا سنگین است و بدون اسپانسر نمیشود از پس آن برآمد. ضمن اینکه خود واردات موتور هم داستان پیچیدهای دارد و پرداخت هزینههای آن برای هر کسی ممکن نیست. این را هم درنظر بگیرید برای ورزشکاران این رشته هزینههای جانبی مثل تعمیر موتور و تردد از منزل به پیست هم وجود دارد که هزینهها راچند برابر میکند.
* به عنوان یک چهره ایرانی شناخته شده در سطح جهانی چه نهایتی را برای خودت در موتورسواری تصور میکنی؟
آنچه برای من در این رشته اهمیت دارد حضور در تورنمنتهای بینالمللی است. علاوه بر اینکه دوست دارم فعالیت بینالمللی داشته باشم به دنبال این هستم که نشان دهم وضع خانمها در ایران آنطور نیست که در برخی از کشورهای خارجی فکر میکنند. من در سفرهایم به خارج از کشور این را به وضوح شنیدم که مگر خانمهای ایرانی موتورسواری میکنند؟
* تا حالا شده کسی از نزدیکانت را ترک موتور بنشانی و بیرون ببری؟
بله تقریبا همیشه با یکی از دوستان یا اعضای خانوادهام برای موتورسواری به سطح شهر میروم.
* در حرفهایت گفتی شاگردانی هم برای آموزش دادن داری؟
بله شاگردانی دارم اما بسیاری از آنها برای اینکه بهطور حرفهای موتورسواری کنند وارد این رشته نمیشوند. اغلب آنهایی که برای آموزش دیدن پیش من میآیند بیشتر به خاطر جلب توجه میخواهند موتورسواری یاد بگیرند. آنها وقتی میبینند یک خانم توانسته با موتورسواری تا این اندازه مورد توجه قرار بگیرد و حتی در سطح بینالمللی هم شناخته شده است، برای اینکه بتوانند همینطور جلب توجه کنند وارد این رشته میشوند. خیلی از آنها هم یکی دو جلسه میآیند و عکس یادگاری با موتور میگیرند و میروند. در واقع کمتر کسی پیدا میشود که با وجود این همه مشکل و دشواری پایبند موتورسواری بماند و به فکر پیشرفت و موفقیت در آن باشد. در تمام این سالها شاید یکی دو نفر بودند که به یاد دارم پیگیر ماندند و دوست داشتند موفق شوند.
* در تصور عموم همیشه اینطور است که یک زن موتورسوار حتما هم روحیات مردانه دارد و هم ظاهر مردانه اما تو توانستهای ثابت کنی که میشود روحیات و ظرافتهای زنانه داشت اما موتورسواری کرد.
من یک دختر ١٥ساله بودم که موتورسواری را شروع کردم و با اینکه سن کمی داشتم اما این موضوع باعث نشد روحیات من تغییر کند. جالب است که نهتنها مردم خودمان بلکه کسانی هم که از خارج کشور میآمدند فکر نمیکردند دختری با جثه ریز مثل من بتواند کاری سخت و خطرناک مثل موتورسواری را انجام دهد. واقعا این دلیل نمیشود که فقط پسرها دل و جرأت زیادی برای انجام کارهای خطرناک و سخت داشته باشند چون این مسأله ربطی به جنسیت ندارد و یک سری هستند که فارغ از زن یا مرد بودن به ورزشهای هیجانی علاقه دارند. اتفاقا برای خودم هم همیشه سوال است که چرا ورزشکاران خانم در رشتههای دیگر حرکات و استایلی مردانه دارند و از ظرافت زنانگی خود فاصله میگیرند درحالیکه ورزش کردن هیچ منافاتی با این ندارد که شما ویژگیهای زنانه خود را حفظ کنید.
* مدتی پیش بر سر یک فیلم سینمایی با نیکی کریمی دچار اختلاف شدید. این ماجرا حل شد یا نه؟
من در فیلم سینمایی آذر با تهیهکنندگی نیکی کریمی بهعنوان بدلکار حضور داشتم. در این پروژه به من هزینهای بابت آموزش موتورسواری پرداخت شد و حتی خود نیکی کریمی هم عکسهای پرداختی به من را به اشتراک گذاشت اما به قراردادی که بابت بدلکار با این پروژه بستم عمل نکرد. البته این را هم بگویم که قصد شکایت از ایشان را ندارم چون برایم کار بیارزشی است. اگر خانم کریمی با ندادن حق من پولدار میشود اشکالی ندارد من از این موضوع خوشحال میشوم!