هرانا
«وقتی زندان افتادم، همه چیزم رو از دست دادم؛ اعتبارم، آبروم، همکارهام، دوستهام و فامیلهام یکجور دیگه روی من حساب میکردن. با این اشتباهی که من کردم، آبروم رو از دست دادم. یک ماه اول پدرم اصلاً نیومد ملاقاتم… بدترین چیز توی زندان بیملاقاتیه. دخترایی بودن که خانواده اونها رو طرد کرده بود. به نظرم آدم هرچقدر هم که مجرم باشه، نباید خانوادهها اونها رو تنها بذارن. اونهایی که بیملاقاتی بودن، بعضی وقتها از فشار زیاد خودکشی میکردن. یک نفر جلوی من خودش رو از بالای پلهها انداخت پایین، یا با شیشه خودشون رو میزدن. حس خودکمبینی، جلب توجه، عدم تحمل مشکلات، همه باعث خودکشی میشه…»
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از مهرخانه، در پژوهشی سعی شد تجربهزیسته زنان از زندگی در زندان و پس از آزادی با استفاده از روش تحقیق کیفی و مصاحبههای عمیق مطالعه و تجزیه و تحلیل شود.
اگرچه زنان بهمراتب کمتر از مردان به زندان محکوم میشوند، یافتههای تحقیقات اخیر حاکی از روند روبهرشد و فزآینده نرخ ارتکاب جرم زنان در مقایسه با مردان است. نتایج تحقیقی در ایران نشان میدهد در فاصله سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۸۰ تعداد محکومان دادگاهها با حدود ۳۶۵ درصد افزایش مواجه بوده که در این میان زنان محکوم در طول این دوره در حدود ۴.۵ برابر رشد داشته است؛ ازاینرو، با توجه به شرایط و و ویژگیهای منحصر بهفرد زنان در جامعه و جایگاه آنها در خانواده و ارتباطشان با کودکان، ممکن است با مسایل و مشکلات بیشتری در زندان، پس از آن، و در هنگام بازگشت به جامعه مواجه شوند، که این امر نگرانیهای زیادی را برای زنان در هنگام بازگشت به جامعه و ادامه جریان عادی زندگی بهوجود آورده است.
در این تحقیق، سعی شده است تجربه زیسته زنان از زندگی در زندان و پس از آزادی با استفاده از روش تحقیق کیفی و مصاحبههای عمیق مطالعه و تجزیه و تحلیل شود.
نحوه نمونهگیری و جمعآوری دادهها
در این تحقیق، با ۲۰ زن، پس ازگذارندن دوره حبس و آزادی از زندان، مصاحبه شده است. افراد مورد نظر برای مصاحبه، براساس روش نمونهگیری هدفمند و از میان زنانی انتخاب شدهاند که حداقل یکبار سابقه حبس داشتهاند. با توجه به مشکلات دسترسی به این افراد، زنان مصاحبهشونده از میان همه زنانی که از زندان آزاد شده و برای دریافت خدمات حمایتی یا مشاورهای به مرکز مراقبت پس از خروج استان تهران مراجعه کرده و در آن مرکز پرونده تشکیل دادهاند، انتخاب شدهاند.
خصوصیات و ویژگیهای نمونه
همه مصاحبهشوندگان در هنگام مصاحبه در دامنه سنی ۱۸ تا ۶۸ سال قرار داشتند و میانگین سن آنها ۴۳ سال بود. کمترین طول مدت حبس ۳ ماه و بیشترین مدت آن ۱۵ سال است. ۱۰ نفر از زنان مصاحبهشونده به علت ارتکاب جرایم مرتبط با مواد مخدر، ۷ نفر جرایم مالی و کلاهبرداری، ۴ نفر دزدی، ۱ نفر سرقت مسلحانه و معاونت در قتل، و ۲ نفر به علت تشکیل خانه فساد و رابطه نامشروع به زندان محکوم شده بودند، که ۶ نفر از این زنان مطالعهشده بین ۲ تا ۴ بار سابقه محکومیت و حبس داشتند.
در میان زنان مصاحبهشونده، ۸ نفر تحصیلات زیردیپلم و ۹ نفر دیپلم داشتند و ۳ نفر دارای لیسانس بودند. مشاغلی که زنان مصاحبهشونده در این تحقیق پیش از حبس اشتغال داشتند، شامل انواع مشاغل دولتی و خصوصی – کارمندی و کارگری – یا مشاغل آزاد زنانه نظیر آرایشگری، فروشندگی، و در نهایت خانهداری بود.
به لحاظ وضعیت تأهل، ۴ نفر از زنان متأهل، ۳ نفر مجرد، و ۹ نفر مطلقه بودند؛ ۲ نفر نیز همسرانشان فوت شده بود و ۲ نفر از همسر خویش متارکه داشتند. هریک از زنان مصاحبهشونده بین صفر تا ۴ فرزند داشتند. فاصله زمانی مصاحبهها و آزادی از زندان بین ۱۵ روز تا ۳ سال متغیر بود و این فاصله زمانی به منظور بررسی میزان موفقیت زنان در بازسازی زندگی پس از حبس مطالعه شد.
در زمان مصاحبه، ۲ نفر از زنان مصاحبهشونده بلامکان بودند: یکی از آنها کارتنخواب بود و دیگری در مسافرخانه بهزیستی زندگی میکرد. ۴ نفر با همسر، ۳ نفر با والدین، ۳ نفر با فرزند یا فرزندان، و مابقی با دوستان یا اقوام خویش زندگی میکردند. در میان اعضای خانواده و بستگان درجه اول ۱۴ نفر از این زنان، حداقل یکبار سابقه جرم و رفتن به زندان وجود داشت، که ۷ نفر از آنها با شوهران خویش همجرم بودهاند.
تجزیهزیسته در زندان به روایت زنان
این بخش از تحقیق، نتیجه تجزیه و تحلیل مصاحبههای عمیق کیفی است که سعی شده در آن نتایج تحقیق با استناد به روایتهای زنان ارایه شود. ذکر این روایتهانه تنها ابعاد ذهنی و عینی تجربه زندگی در زندان و تأثیرات آن بر دوران پس از حبس و رویکرد زنان به فرآیند بازسازی را نشان میدهد، بلکه ارجاع به روایتها و گفتههای آنان میتواند اعتبار مقولات اکتشافی را تأیید کند و شائبه تفسیر شخصی دادهها و یافتههای پژوهش را به حداقل رساند. در ادامه، توصیف زنان از زندان، پیامدها و تبعات زندگی در زندان، عوامل مؤثر بر ارتکاب جرم، و بازگشت به زندگی و بازسازی زندگی بنابر روایت خودشان بیان شده است.
توصیف زندان
نکات استخراجشده از مصاحبهها نشان میدهد که زنان در توصیف زندان به جنبههای مکانی و فضایی زندان توجه داشتهاند. بنابراین «جداشدگی» یکی از ویژگیهای زندان است که مورد توجه مصاحبهشوندگان قرار گرفته است. برای نمونه، پروانه ۴۷ ساله، همسر فوت شده و دارای ۳ فرزند دختر، با تحصیلات زیردیپلم، که ۴ بار سابقه حمل و نگهداری مواد داشته است، میگوید: «توی زندان شاید با عزیزت ۲۰۰ متر هم فاصله نداشته باشی، ولی پشت همون دیوار چال شدی.»
در مجموع، از نظر آنها زندان مکانی است که میتواند موجب جدایی زندانی از محیط جامعه و هر آنچه مورد علاقه اوست، شود. این جدایی در نهایت به شکل قطع ارتباط با فرزندان و اعضای خانواده و طرد از سوی آنها آشکار میشود. علاوه بر این، در بین زندانیان طبقهبندیهای ذهنی و عینی وجود دارد که میتواند باعث جدایی و حس برتری یا ستیزهجویی میان زندانیان شود. چنانکه زندانیان مالی ممکن است خود را متمایز از سایر زندانیان بدانند.
مونا ۳۹ ساله، متأهل، دارای یک پسر یکساله، لیسانسه مدیریت، که در یک شرکت دولتی کار میکرد و به علت نزول پول و دادن چک و ناتوانی در پرداخت آن به زندان افتاده بود میگوید: «زندانیهای مالی احساس برتری دارن. از این لحاظ که میگفتن جرم ما موادی نیست یا اینکه قاتل نیستیم. هروقت رد مال کنیم، میتونیم بریم بیرون، ولی آدمهای قتلی و موادی و سرقتی فرق داشتن…»
همچنین، تجربه زندگی در زندان، تجربهزیسته متفاوتی برای زنان بهوجود میآورد که میتواند آنان را در ارایه توصیفاتی غنی از نظام زندان، زندگی روزمره در آن، و مباحثی چون خشونت، ترس، و قدرت در زندان یاری کند، که در ادامه بدانها پرداخته شده است.
نظام زندان و زندگی روزمره
الزمات زندگی در زندان و مراکزی نظیر آن و نظام حاکم بر آن، موجب به انقیادکشیدن زندانی میشود که با گذر زمان و افزایش طول حبس کمکم عادی شده و شاید فرد کمتر خود را ملزم به رعایت آنها کند؛ نظیر ساعت بیدارباش یا خاموشی، هواخوری، و مواردی نظیر آن؛ ازاینرو، زندانیان در طول روز معمولاً برنامههای خاصی برای گذراندن زندگی خویش دارند که در بیشتر مواقع مشابهتهای زیادی با یکدیگر دارد. شرکت در کلاسهای آموزشی، جلسات گروهی، حرفهآموزی، کارگاهها، تهیه غذای روزانه و … اموراتی است که معمولاً یک زندانی در طول روز بدان میپردازد.
مینا ۳۱ ساله است. او به علت حمل مواد مخدر، ۶ سال در زندان بود و در سال ۹۱ با عفو آزد شد. مینا در توضیح زندگی روزمره در زندان میگوید: «هر روز ۶ صبح میرفتیم ورزش، بعد میرفتیم صبحانه و بعدش هم کارگاه. ناهار که میخوردیم یک کم استراحت میکردیم، ساعت ۴و ۵ میرفتیم شام درست میکردیم… ساعت حمام تا ساعت ۸ شب بود، مخابرات و آشپزخانه هم همینطور. اگه نوبت بهت نمیرسید، باید غذای آشغال اونها رو میخوردیم… شبها هم بعد از شام میرفتیم شبنشینی. یک موقعهایی فراموش میکردیم کجاییم. میزدیم، میرقصیدیم، شاد میخوندیم، تولد میگرفتن، یک موقعهایی برای فامیلهاشون ختم میگرفتن، اینها همه لحظهای بود، خودمون رو گول میزدیم. سرگرم میکردیم که روزهامون بگذره، وگرنه دیوانه میشدیم… میدونی زندان معروفه به سیگار و چای و چاخان. مینشستن هی چاخان میکردن و بقیه هم گوش میکردن… یک موقعهایی هم یکسری جلسات بود که زندان میگذاشت و من خیلی دوست داشتم و توش شرکت میکردم… آموزشی بود راجع به مهارت رانندگی یا آموزشهای فنی حرفهای… من تو زندان قسمت کتابخونه کار میکردم… کلاسهای زندان رو هم شرکت میکردم. خیلی برام خوب بود، ۱۳ تا مدرک گرفتم؛ خیاطی، قالیبافی، بافندگی، گلسر و… توی کارگاههای دوزندگی و خیاطی هم کار کردم و به خاطر کارم پول گرفتم.»
قدرت در زندان
در زندان، «قدرت» و شیوه اعمال آن برای یک زندانی و در تعامل با سایر زندانیان نقش تعیین کننده و تأثیرگذاری دارد. بنابر نتایج تجزیه و تحلیل مصاحبههای کیفی، قدرت در زندان ارتباط بسیار زیادی با طول مدت حبس و شناختهشدگی، همچنین ویژگیهای منحصر بهفرد متهم، نظیر جثه و ویژگیهای فیزیکی، نوع جرم، رفتار و ویژگیهای شخصیتی، پول و توانمندی مالی، سن و… دارد؛ ازاینرو، قدرت در زندان برای برخی از زنان شزایط لذتبخشی را فراهم میکند که امکان دستیابی به آن در جهان بیرون تقریباً غیرممکن است.
یگانه، متولد ۱۳۵۸، مطلقه، دارای دیپلم ریاضی و چند مدرک فنیحرفهای و رایانه است. او قبل از زندان مدتی در یک شرکت خصوصی مشغول بهکار بوده که با همدستی چند مرد در محل کار خود، مرتکب سرقت، اقدام مسلحانه، و معاونت در قتل میشود و درنتیجه به ۱۰ سال حبس محکوم میشود. بنابر روایت خود، انواع مواد مخدر را تجربه کرده و ۳۱ بار برای ترک اعتیاد به کمپ برده شده، اما نتیجهای در ترک نداشته و بلافاصله با پایان هر دوره مواد را شروع کرده است. در حال حاضر کارتنخواب است. او میگوید بهترین روزهای زندگیاش را در زندان گذرانده و ادامه میدهد: «اونجا کسی با من کار نداشت… هچوقت آمار نرفتم. از سال دوم زندان، کلاً اونجا رو من رو انگشتم میچرخوندم. توی زندان مواد مصرف میکردم… صدام میکردن «ددی» (یعنی پدر). کسی جرأت نمیکرد جلوی من با کسی دعوا کنه. اصلاً پیش نیومد من هم با کسی دعوا کنم… زورم نسبت به بقیه دخترها بیشتر بود، یه دفعه یکی تشنج کرده بود که هر دفعه تشنج میکرد باید سهنفری میچسبیدنش، ولی من تنهایی اونرو گرفتهبودم. دوتا دختره بالا تخت نشستهبودن صحبت میکردن که یکیشون خندید. فقط یه نگاه بهش کردم گفتم ببٌر صدات رو! گفت اگه نبرم!؟ من دیگه این آدم رو ندیدمش، عین بچههای اتاق، مثل مور و ملخ، از تخت رفتن بالا یکی با دمپایی یکی با مشت یکی با جارو، این دختر رو زدنش تو غش از تخت آوردنش پایین. گفتم که؛ نه بزن بهادر بودم، نه خشن، نه اینکه دوست زیاد داشتم. اینکار رو برام میکردن… تو زندان ۳۴ تا نوچه داشتم. از در زندان که میاومدم بیرون، بچهها مثل قطار دنبالم راه میافتادن… من گفتم که ملاقاتی نداشتم (همون روز که حکمم اومد، رفتم تلفن زدم خونه با مادرم خداحافظی کردم و اونها رو کنار گذاشتم…) که بخوام پول بدم یکی لباسهام رو بشوره یا کارگر بگیرم، ولی بچهها اجازه نمیدادن خودم لباسم رو بشورم، برام میشستن… دلم تنگ شده واسه زندان، واسه آرامشی که اونجا داشتم…»
شبکههای ارتباطی در زندان
یکی از مسائل مهم زندگی در زندان، تعاملات زندانیان و تشکیل شبکههای ارتباطی، گروهها، و باندهای داخل زندان است که ممکن است در بسیاری مواقع موجب ارتکاب مجدد جرم، توسعه بزهکاری، آموزش بزهکاری، و حتی کشیدهشدن دامنه آن به خارج از زندان شود. از شبکههای مهم ارتباطی و تعاملی در زندان «شبهخانوادهها» هستند و معمولاً تحت تأثیر روابط همجنسگرایانه و با تقلید و جعل جریان زندگی در ساحت اصلی جامعه و زندگی خانوادگی شکل گرفته و حتی ممکن است موجب ترس و نگرانی برخی زندانیان شود.
لیلا ۳۸ ساله، دوبار سابقه حبس دارد و به جرم حمل مواد مخدر در مجموع ۵ سال زندان بوده است. او در اینباره میگوید: «اولینبار که اونجا رفته بودم، خیلی میترسیدم. یکسری زن دیده بودم که شبیه مردها بودن، شلوار کردی گشاد با تیشرت میپوشیدن. از مچ دست تا بازو یکجای سالم نداشتن. دعواشون که میشد، سریع خودشون رو میزدن؛ مثلاً لیوان رو میشستن و میکشیدن به دستشون. اونها تریپشون مردونه بود، موهای کوتاه، اصلاح نمیکردن، ابرو برنمیداشتن، همیشه لباسهای مردونه میپوشیدن؛ یا تیشرت یا پیراهن مردونه. همیشه بلوز و شلوار، همیشه یک نفر برای خودشون داشتن؛ مثلاً اونها مرد بودن و یک زن برای خودشون داشتن مثل زن و شوهر بودن. حبس بالا بودن، خیلی بد بودن. قاتل، یکی دو تا هم قاچاق زیاد، که همشون حبس ابدی بودن. تازهوارد که میاومد جوون بود، میرفتن دنبالش، ولی بزرگترهای زندان میرفتن میگفتن با اینها همخرج نشین. من که قیافه اونها رو میدیدم میترسیدم. همون اول مشخص بود چیکاره هستن. لباس پوشیدن، مدل مو، دستهاشون که هیچجای سالم نداشت. جوری میبریدن دستشون رو که بخیه نزن و زخمشون باز بمونه. مثل سوختگیهایی که روی دست بمونه. ازشون میترسیدن، زنهاشون مثلاً قشنگ به خودشون میرسیدن، لباس زنونه میپوشیدن. اگه یکی به زنشون نگاه میکرد، دعوا میشد. حالا همه اونجا زن بودن! ولی حس مردی داشتن. عادیها اینطور نبودن. اکثریت اعدامی بودن دیگه. از همه چیز بریدن، امیدی به زندگی ندارن. اونجا زندگی تشکیل داده بودن…»
با توجه به مصاحبههای انجامشده میتوان گفت تشکیل باندهای داخل زندان معمولاً متأثر از طول مدت حبس، نوع جرم، تعداد سابقه، سن و ویژگیهای فیزیکی، و قدرت تأثیرگذاری زندانی است که در نهایت به نوچهپروری در داخل زندان منجر میشود.
ابعاد ترس در فضای زندان
ترس در زندان معمولاً با توجه به نوع جرم معنا مییابد؛ بدین صورت که زنان جوانی که مرتکب جرایم مالی شدهاند، ممکن است بیش از سایرین از زندان و محیط آن بترسند. ترس در زندان را میتوان به انواع ترس از درگیری و خشونت، ترس از سایر زندانیان- بهویژه زندانیان حبس بالا و نوچههای آنها- ترس از اعتیاد، ترس از بیمار شدن، ترس از آزارهای جنسی و در نهایت ترس از محیط و مکان زندان تقسیمبندی کرد.
شیوا، ۴۵ ساله، با دوسال سابقه زندان برای جرم مالی، در این زمینه میگوید: «… از موادیها میترسیدم. نه من، خیلیها ازشون میترسیدن. از کنار دیوار میرفتم، واقعاً وحشتناک بودن. بهت میپریدن، با هم زد و خورد داشتن. زندانیهای دیگه رو هم همهجوره اذیت میکردن. یک موقعهایی کارت خرید زندانیهای ضعیفتر رو میگرفتند و اونها رو تهدید میکردن که چیزی نگن…»
تأثیرات زندان بر زندگی
نتایج تجزیه و تحلیل مصاحبههای عمیق کیفی نشان میدهد که برداشت زنان از کلیت زندان، هم برداشت مثبت بوده و هم منفی. در حقیقت میتوان گفت در این رابطه اجماعی وجود ندارد، زیرا برخی زندان را محیطی امن و فضایی برای ایجاد وقفه در زندگی، فضایی ناامیدکننده و بدون اثر اصلاحی و بعضی نیز زندان را بازدارنده جرم و تکرار خطاهای جرمی و جداکننده فرد و هرآنچه او را به زندان پیوند میزند و درنهایت آگاهیدهنده میدانند.
با توجه به این امر، میتوان گفت دیدگاه و رویکرد زنان به جرم و زندان در دستهبندی و شناسایی تبعات و پیامدهای مثبت و منفی زندان نیز تأثیرگذار است. در ادامه، تأثیرات و پیامدهای منفی و مثبت زندان بر زندگی زنان برشمرده شده است.
تبعات و پیامدهای منفی زندان
الف) زندان و طرد
یکی از تبعات مهم منفی زندان برای زنان، طرد خانوادگی و طرد اجتماعی است که اولین جنبه عینی آن در ارتباطات خانوادگی در زندان آشکار میشود و با عنوان «زندانی بیملاقاتی» میتوان از آن نام برد. مهمترین پیامد بیملاقاتیبودن، بروز بیماریهای جسمی و روحی، افسردگی، انزوا، برقراری ارتباط با سایر زندانیان، و در نهایت خودکشی است.
مونا ۳۹ ساله، متأهل، دارای یک پسر یکساله، لیسانسه مدیریت، که در یک شرکت دولتی کار میکرد و به علت نزول پول و دادن چک و ناتوانی در پرداخت آن در سال ۱۳۸۹ روانه زندان شده است. او میگوید: «وقتی زندان افتادم، همه چیزم رو از دست دادم؛ اعتبارم، آبروم، همکارهام، دوستهام و فامیلهام یکجور دیگه روی من حساب میکردن. با این اشتباهی که من کردم، آبروم رو از دست دادم. یک ماه اول پدرم اصلاً نیومد ملاقاتم… بدترین چیز توی زندان بیملاقاتیه. دخترایی بودن که خانواده اونها رو طرد کرده بود. به نظرم آدم هرچقدر هم که مجرم باشه، نباید خانوادهها اونها رو تنها بذارن. اونهایی که بیملاقاتی بودن، بعضی وقتها از فشار زیاد خودکشی میکردن. یک نفر جلوی من خودش رو از بالای پلهها انداخت پایین، یا با شیشه خودشون رو میزدن. حس خودکمبینی، جلب توجه، عدم تحمل مشکلات، همه باعث خودکشی میشه…»
ب) زندگی خانوادگی، فرزندان و اثرات حبس
ازهمپاشیدگی کانون خانواده و دوری از والدین یا فرزندان، از دیگر تبعات منفی زندان است که زنان مصاحبهشونده بدان اشاره داشتند؛ زیرا از نظر آنها زندان باعث جدایی مادران از کودکان و گاهی سرگردانی و بیپناهی آنها میشود. چنانکه در برخی موارد کودکان این زنان مجبور به زندگی با اقوام، آشنایان، یا حتی زندگی در پرورشگاه میشوند. در مواقعی نیز که کودک کمتر از ۲ سال دارد، به علت فقدان حامی، به زندگی در زندان به همراه مادر مجبور میشود.
ازاینرو ممکن است به زندان افتادن مادر اثرهای جبرانناپذیری بر زندگی فرزندان باقی بگذارد و آنها را بیش از سایر کودکان در معرض آسیبهای اجتماعی نظیر مشکلات تحصیلی و همچنین ارتکاب رفتارهای بزهکارانه قرار دهد.
از طرفی تجزیه و تحلیل مصاحبههای انجامشده نشان میدهد زنانی که فرزند دارند و به آنها علاقه دارند، تمایل بیشتری برای بازگشت به زندگی و ترک اعمال مجرمی ابراز داشتهاند.
پروانه ۴۷ ساله، همسر فوت شده، ۳ دختر متولد ۶۷، ۷۱، و ۷۳ دارد و دختر بزرگش عقد کرده است. مادر و خواهرش معتادند. ۴ بار سابقه زندان رفتن دارد که هر چهار بار به خاطر حمل مواد بوده؛ با اینحال بیش از ۲ سال است که مواد مخدر را کنار گذاشته و اکنون همراه ۳ دختر خود، که هر ۳ کار میکنند، زندگی میکند.
او در ارتباط با علت دوری خود ار مواد میگوید: «دفعههای قبل زندان میافتادم لحظهشماری میکردم بیام بیرون دنبال همون کارها، ولی دفعه آخر میخواستم بیام بیرون برای بچهها کار کنم. دفعه پیش فکر میکردم فلان مواد رو کجا گذاشتم که برم بردارم و بکشم. ایندفعه خودم رفتم خودم رو معرفی کردم. اوندفعهها یک درصد هم فکر نمیکردم بیام بیرون و نکشم. حتماً میخواستم بکشم، ولی ایندفعه چون بچهها میاومدن ملاقاتم، میگفتن مامان «تو بمیری بزن» که دیگه میای بیرون این ککارها رو نکنی. به بچهها قول دادم.»
ج) زندان به مثابه آموزشگاه جرم
از جمله اثرهای زندان بر زندانیان، بحث آموزش و یادگیری بزهکاری، بزهکاری مجدد، و مضاعف است. این مسئله باعث میشود بسیاری از زنان مجرم، در طول مدت حبس، جذب گروهها و باندهای خلافکاری داخل زندان شوند و سبک و سیاق مجرمانهای را پیش روی گیرند.
پری ۲۴ ساله مجرد، به جرم حمل مواد مخدر، به مدت یکسال و ۲۷ روز زندانی بود و در بهمن ۱۳۹۱ از زندان آزاد شد. دوبار سابقه بستری در کمپ دارد. اعتیاد به مواد مخدر در خانواده او امری عادیست؛ بهطوریکه همهی اعضای خانواده از جمله مادر، پدر، دایی، برادر و… معتادند. به لحاظ ظاهری کاملاً سابقه اعتیاد در چهره و صحبتکردن پری نمایان و فاقد دندانهای بالاست. حدود ۸ سال است که مصرفکننده هرویین و شیشه است. در طول این مدت، ۲ بار سابقه ترک دارد که یکبار آن به اجبار بوده است.
او درباره تأثیر زندان میگوید: «زندان روی همهچیزت تأثیر میذاره، وقتی زندان میری دیگه آدم سابق نیستی، مخصوصاً از اون از دست رفتههایی که تو مواد افتادن، اونجا که میافتن، عقده میکنن، میشینن فکر میکنن، واقعاً یک آموزشه، میگن دانشگاه دوم، دانشگاه هم براش کمه. میدونی میری اونجا یه چیزهایی میبینی، یه کارهایی یاد میگیری، الفاظت، حرف زدنت، تیریپت، همه چیزت میآی بیرون تغییر میکنه… باز قبل زندان فقط یه چیز میدونی، اونجا هزاران چیز رو میبینی، یه روز میشی این، یه روز میشی اون، هر روز یه ماسک میزنی، امروز ماسک اینرو میزنی، فردا ماسک یکی دیگه…»
د) ایجاد حس انتقام و کینهورزی به سایر افرادر جامعه
از دیگر پیامدهای حبس، ایجاد حس انتقام و کینهتوزی به سایر افراد جامعه است. برای نمونه، نیکو ۳۲ ساله، مطلقه، مدت ۱۰۳ روز به جرم سرقت در زندان بود و مرداد ۱۳۹۲ از زندان آزاد شد. لیسانس رایانه دارد و قبل از زندان کارمند یک مؤسسه مالی اعتباری بوده است. او در این زمینه میگوید: «زندان به نظر من اثر اصلاحی نداره، اثر تنفر و تلافی داره. به نظرم من یکسری حرفها، فکرها و چیزهایی رو الان میدونم که قبلاً نمیدونستم. زندان آدم رو کینهای میکنه، یکیش خودم و یه کسایی که باهاشون دوست بودم و دردودل میکردم. میگفتن ما یک روز تلافی میکنیم. چون چوب کسای دیگه رو میخوریم.»
تبعات و پیامدهای مثبت
در عینحال که زندان آثار منفی بر زندگی زنان سابقهدار دارد، میتواند پیامدهای مثبتی نیز برای ایشان در پی داشته باشد. در ادامه پیامدهای مثبت زندان، با توجه به تجزیه و تحلیل مصاحبههای عمیق، کیفی بیان شده است.
الف) قطع شبکههای ارتباطی و جداشدن از سابقه جرمی و عوامل جرمزا
از نظر مصاحبهشوندگان، یکی از فواید مهم زندان، جدایی از عوامل یا افرادی است که در مجرمیت آنها نقش مستقیم یا غیرمستقیم ایفا کردهاند. بنابراین، آنها معتقدند زندان موجب قطع شبکههای ارتباطی و دوری آنها از جرم شده است؛ چنانکه یکی از مصاحبهشوندگان در این زمینه میگوید: «همش فکر میکنم اگه اونموقع زندان نمیافتادم ۶۰ – ۷۰ درصد شاید وضعم بدتر از الان بود. یک حسنی داشت که از دست شوهرم خلاص شدم، اگه راه دلم رو میرفتم، هزار بلای دیگه سرم میاومد. شاید گولم میزد، خلافهای دیگه میکردم، شاید یه موقه آدم میکشتم.»
ب) آموزش مهارتهای زندگی و حرفهای در زندان
شرکت در کلاسهای آموزشی و حرفهآموزی و همچنین جلسات مشاوره و آموزش و مهارتهای زندگی، از جمله برنامههای مهم زندان است که برخی از زنان به فراخور شرایط زندگی و علاقهمندیهایی که دارند، در آن شرکت میکنند. حضور در این کلاسها میتواند به لحاظ آموزشی و افزایش سطح توانمندیها و اطلاعات و همچنین سپریشدن زمان، مفید باشد.
از طرفی، برخورداری از برخی حمایتهای اجتماعی نظیر دریافت وام پس از آزادی برای آن دسته از افرادی که گواهینامه این دوره را داشتهاند، راحتتر است. بنابراین، مدرک اعطاشده در زندان پس از آزادی بهکار زندانیان میآید.
شهین ۵۲ ساله، مطلقه دارای ۲ فرزند که ۱۳ سال از عمرش را در زندان، به جرم حمل مواد مخدر گذرانده و اکنون همراه مادرش زندگی میکند و زندگی آنها از طریق مستمری مادر و نگهداری وی از سالمندان میگذرد در این زمینه میگوید: «من ۱۳ سال زندان رو فقط کار کردم. وکیل بند و زیرهشتی بودم؛ یعنی صبح یک ساعت زودتر از همه زندانیها بیدار میشدم و ۲ ساعت هم دیرتر میخوابیدم که به همه کارها برسم. همش کار میکردم. خیلی مدرک گرفتم تا دلتون هم بخواد چیز یاد گرفتم،گلسازی، قالیبافی، گلدوزی، خیاطی، بافتنی، و معرق.»
ج) گرایشهای معنوی و تحولات درونی
یافتههای تحقیق نشان میدهد برخی مصاحبهشوندگان معتقد بودند که زندان برای برخی زندانیان شرایطی را فراهم میکند که میتواند موجب آگاهی و بیداری آنها از وضعیت و شرایط زندگی و عملکردهای رفتاری گذشته، و در سطحی بالاتر میتواند موجب تقویت باورها و اعتقادات مذهبی و تحولات دورنی در آنها شود.
شادی ۳۷ ساله، در سال ۱۳۹۱ به مدت یکسال به جرم سرقت زندانی بود. او در این زمینه میگوید: «هیچوقت فکر نمیکردم زندان بیفتم … خدا خواست به من بفهمونه که عقلم رو بهکار بندازم. زندان آخر دنیاست. توی زندان بیشتر خدا رو شناختم … بیشتر وقتم رو توی کلاسهای ورزشی، قرآن و توی آشپزخونه که کار میکردم گذروندم… به نظرم زندان برای من خوب بوده، چون بارها به خودم میگفتم چرا اینطور شد، خودم هم جواب میدادم چون مصلحت بود. شبهای ماه رمضون میرفتم گریه میکردم، میگفتم خدایا مصلحت تو بود که اینجا افتادم که اتفاق بدتر از این برام نیفته و راه کجتر نرم… الان هم پشیمون هستم و فقط امیدم به خداست. من قبلاً نمازم نمیخوندم، توی زندان بیشتر خدا رو شناختم.»
لازم به ذکر است این پژوهش با عنوان کامل «تحلیل جامعهشناختی روایت زنان از زندان، پس از آزادی» توسط دکتر سهیلا صادقیفسایی و زهرا میرحسینی انجام و سال ۱۳۹۳ در فصلنامه علمی- پژوهشی زن در توسعه و سیاست منتشر شده است.