ارسال کننده : فاطمه تابع بردبار
برابری جنسیتی، زائیده خرد و شعور آدمی در نتیجه دانش و درک او در طول قرون و اعصار گذشته است. در حقیقت رشد شعور و خرد آدمی در طول اعصار گذشته، مطالبات انسان از خود و جامعه را افزایش داده و آدمی آموخته است که هرچه را که بصورت سربسته و رازگونه به او ارائه نمودند نپذیرد و از ابزار خرد در تمشیت امور زندگی خویش بهره گیرد. امروزه هیچ دلیل عقلانی برای پذیرش نابرابری جنسیتی در هیچ کجای این کره خاکی وجود ندارد و هیچ منطق ماورائی نمی تواند توجیه گر نابرابری جنسیتی باشد.
(( این مقاله را به مناسبت آزادی خانم نسرین ستوده به ایشان تقدیم می کنم ))
پدیده های اجتماعی را بدون یافتن ریشه ها و علل اصلی آن نمی توان به درستی شناخت و مادامی که مسئله را بصورت دقیق شناسائی نکرده باشیم نمی توانیم راه حلی برایش بیابیم. اما به نظر می رسد نابرابری جنسیتی را نباید پدیده ای اجتماعی نامید، بلکه با توجه به سابقه بسیار بلند مدت این تبعیض در جوامع بشری، شاید درست این باشد که « برابری جنسیتی » را پدیده اجتماع نوین شناسائی کنیم. به دیگر سخن، پدیده های اجتماعی وقتی بوجود می آیند که پیش از آن در اجتماع کم سابقه یا بی سابقه باشند.
متاسفانه زنان در جامعه ایران – همانند بسیاری از جوامع – نه تنها در نظام حقوقی امروز جمهوری اسلامی، بلکه در نظامهای حقوقی پیش از آن نیز مورد ظلم و ستم مظاعف نسبت به مردان قرار داشته اند و ریشه این نابرابری و تبعیض به قرنها پیش باز می گردد. اگر برق زود گذر و فریبنده آزادیهای ناپایدار اواخر دوران حکومت محمدرضا شاه چشمهای ما را به نادیده انگاشتن وادار نکند، خواهیم دید که در آنزمان نیز همان قانون مدنی که امروز در کشور مورد استناد قراردارد، اعمال می شده است. قانون مدنی ایران – که البته از دستاوردهای مهم جامعه مدنی ماست – در سالهای ۱۳۰۳ و ۱۳۰۷ تدوین گردید و نویسندگان آن از روحانیون مورد وثوق حکومت بودند. برابری جنسیتی در آنزمان، حتی در خیالات زنان آن روزگار نیز نمی گنجید، چه رسد به اینکه نویسندگان قانون مدنی چنین بلند نظری را بدون مطالبه جامعه، در تدوین قانون اعمال می کردند. باید گفت نه در زمان سلطه اسلام در ایران، بلکه پیش از اسلام نیز حکومت دینی زرتشتیان هم چنین بلند نظری را از خود بروز نداده است. اینکه در هیچ یک از نقوش برجسته و سنگ نبشته ها و تصاویر بدست آمده در آن دوران نیز، هیچ تصویری از زنان مشاهده نمی شود، گواه این ادعاست. ریشه اصلی این نابرابری به حقوق دینی یا به تعبیری خاص « حقوق آسمانی » باز می گردد.
وقتی مبنای حقوق در یک اجتماع، آموزه ها و دستورات دینی باشد، از آنجائیکه احکام مندرج در تمامی ادیان جنبه آمره داشته و بر مبنای ادعای ارباب مذاهب، فرمایشات خداوند برای بندگان بوده است و از سوی دیگر خداوند بیش از آدمی می داند و به آدمی اشراف دارد و پیامبران هم با کمال صداقت و امانت داری دستورات خداوند را به انسانها منتقل نموده اند پس امکان ندارد که این احکام و دستورات ناثواب و خطا باشند و اگر خطایی به نظر آمد باید نقص را در خود جستجو نمود ! لذا قوانین و قواعد تنظیم شده بر اساس این نگرش، بدون در نظر گرفتن سطح شعور اجتماعی و فرهنگ و سنت افراد جامعه تدوین شده و با نگاهی آمرانه اجازه هیچگونه دخل و تصرف و تغییری را در ارکان اصلی ضوابط تعیین شده نمی دهد. این درحالی است که آدمی در روی زمین زندگی می کند و شرایط محل سکونت آدمی با توهمات و تخیلات آسمانی و آرمانشهرهای رویائی فاصله ای بس عظیم دارد. اینجاست که قاطعانه باید گفت : « حقوق، آسمانی نیست، ازلی نیست، ابدی نیست، برای تمام ابناء بشر نیست. حقوق زمینی است، حقوق محلی است، حقوق قابل تغییر است و برای حفظ پایه های همزیستی مسالمت آمیز در اجتماع تنظیم می گردد و از آنجائیکه مخاطب آن مردم جامعه هستند، پس نمی تواند نیازها و خواسته های آدمی را در نظر نگیرد. »
اما در این مورد خاص – یعنی نابرابری جنسیتی – سوالی که پیش می آید این است که آیا ادیان با زنان مشکل دارند ؟ آیا اساسا ً ادیان منکر حقوق زنان هستند و آنها را در رده ای پائین تر از مردان می بینند ؟ پاسخ به این سوال بصورت مطلق و قطعی از نگارنده ساخته نیست. آنچه مسلم است در برخی ادیان همچون اسلام و دین یهود، زنان از حقوق بسیار ناچیزی نسبت به مردان برخوردارند و در برخی دیگر از ادیان همچون مسیحیت و دین زرتشت از حقوق نسبتا ً بهتری بهره مند شده اند اما برابری حقوق زنان با مردان را نگارنده در بررسی و تدقیق در هیچ یک از ادیان و مذاهب شناخته شده قدیم و جدید مشاهده و مطالعه نکرده است. لذا ضمن احترام به عقاید مذهبی افراد، با این توجیه که به فرض صحت تمامی ادعاهای ارباب مذاهب در منصوص بودن احکام دینی از جانب خداوند، موارد نقص و کاستی و موارد غیر انسانی را به حساب دوره پیدایش آن ادیان می گذاریم و به خود نهیب می زنیم که حتماً چون در زمان پیدایش ادیان، افراد جامعه مطالبات اینگونه ای نداشته اند، خداوند نیز لطف فرموده و در حد همان مردم – البته گویا برای تمام عمر بشر – به وضع قوانین و مقررات مبادرت نموده اند !
به نظرم بحث در مورد ادیان را باید همین جا رها کنیم که سخن و نقد در اینخصوص بسیار است و ممکن است ناخواسته موجب توهین به عقاید و اعتقادات افراد شود.
برابری جنسیتی، زائیده خرد و شعور آدمی در نتیجه دانش و درک او در طول قرون و اعصار گذشته است. در حقیقت رشد شعور و خرد آدمی در طول اعصار گذشته، مطالبات انسان از خود و جامعه را افزایش داده و آدمی آموخته است که هرچه را که بصورت سربسته و رازگونه به او ارائه نمودند نپذیرد و از ابزار خرد در تمشیت امور زندگی خویش بهره گیرد. امروزه هیچ دلیل عقلانی برای پذیرش نابرابری جنسیتی در هیچ کجای این کره خاکی وجود ندارد و هیچ منطق ماورائی نمی تواند توجیه گر نابرابری جنسیتی باشد.
سوالی که توسط برخی مدعیان سنتی مطرح می شود این است که فایده برابری جنسیتی چیست ؟ نگارنده پاسخ می دهد که فایده نابرابری جنسیتی در طول اینهمه سالیان چه بوده که برابری جنسیتی و رفع تبعیض آن فایده را از اجتماع بگیرد ؟ قطعا ً وقتی انسان را بما هوالانسان دارای شان و شخصیت شناسائی نموده ایم و معتقدیم میان انسانها هیچ وجه برتری و ارزشمندی جز انسانیت وجود ندارد، پس نمی توانیم کماکان انسان آزاد را در تقسیم بندی جنسیتی محدود نمائیم. برابری جنسیتی نه تنها نیاز امروز اجتماع، بلکه لازمه حیات جامعه ایران است و جامعه آرام آرام به این سو گام بر می دارد و چه بخواهیم و یا نخواهیم روزی خواهد رسید که زنان و مردان در برابر قانون با یکدیگر برابر باشند.
اما راهکار چیست ؟ چگونه باید با نابرابری جنسیتی مقابله کرد. نگارنده معتقد است دو گروه می بایست از دو سو به سمت این هدف انسانی و ارزشمند گام بردارند تا به نتیجه برسیم.
در اینسوی میدان، مردان می بایست رفته رفته آگاه شوند و باور کنند که هیچ وجه تمایز و برتری نسبت به همسران، مادران، دختران و خواهران خود ندارند. سپس باید اصرار نمود مردانی که از جایگاه برابر به زنان نگاه می کنند، حقوقی را که جامعه از زنان ستانده است و در اختیار مردان قرار داده، بصورت فردی و شخصی به نزدیکان خود بازپس دهند. مثلاً وقتی مردی به این بینش رسید که با همسرش هیچ تفاوتی در شان و مقام انسانی ندارد و تبعیض ناخودآگاه جنسیتی در روان او جای خود را به برابری حقوق انسانی داد، می بایست به همسرش بموجب راهکارهای قانونی، حقوقی چون حق برابر در تقاضای طلاق، حق حضانت فرزند، حق مسافرت و خروج از کشور، حق اشتغال، حق تحصیل و حق سکونت را منتقل نماید. تردیدی نداشته باشید که زندگی که با این حد از احترام متقابل میان همسران پیش برود، هرگز گسسته نخواهد شد.
از سوی دیگر زنان می بایست ابتدا به حقوق خود آشنا شوند و بدانند و باور کنند که هیچ امتیازی از مردان کم ندارند بلکه در مواردی از مردان پیش نیز هستند. آنگاه می بایست به آرامی و در عمل به مردان نزدیک به خود – در حقیقت مردان خانواده و خویشان خود – به اثبات برسانند که هیچ وجه نقصانی در مقام انسانیت در برابر آنها ندارند و آرام آرام و بدون آنکه مردان را تهییج نمایند، از در دسترس ترین ها و آنچه ممکن است به مطالبه حقوق خود بپردازند. همراهی زنان در تشکلها و گروه های مدافع حقوق زنان – همچون انجمن فمینسیتها – کمک بزرگی در این راه خواهد بود.
گرچه نگارنده تمامی عقاید فمینیستی را بصورت مطلق مورد پذیرش نمی داند، با اینحال معتقد است در برابر شدت بی نمکی مردان در جامعه مردسالار ایران درطول قرون و اعصار گذشته، وجود انجمنهای فمنیستی که طبعی شور مزاج دارند، جهت برقراری موازنه و حفظ تعادل جدا ً لازم است.
پس از آنکه غالب افراد جامعه و افکار عمومی قانع شد که برابری جنسیتی لازمه و بایسته اجتماع است و در عمل و طی زندگی روزمره به این روش پایبند ماندند، حاکمیت نیز چه بخواهد و چه نخواهد ناگزیر به اعمال این حقوق برابر در متن قوانین و قواعد حقوقی خواهد بود. سایت ملیون ایران 30 شهریور