نویسنده: فریبا مرادیپور
چند روزی است که هشتک #Metoo در شبکه های اجتماعی سوژه صحبت شده است چرا که زنان و مردان سراسر دنیا با این هشتک از آزارهای جنسی که تاکنون تجربه کرده اند مینویسند؛هرچند برخی مردان ذیل همین هشتک از تجربیاتی که خود آزارگر جنسی بوده اند نوشته اند و به نوعی حرکت خود را نقد کرده اند. طبیعی است که توییت ها و یا پستی هایی که در این خصوص نوشته شده اند اظهار نظرهای بسیاری را هم از سوی خوانندگان در پی داشته است. شخصا برای من دو چیز در اظهار نظرها ی کاربران ایرانی بسیار جالب و قابل تامل است: اول آنکه بر خلاف انتظارم خیلی کم شاهد بوده ام که کسی خطاب به راویان تجربیات گفته باشد “مقصر خودت بودی” , “چرا آن موقع شب بیرون بودی” , ” لابد خودت اول پا دادی” و دیگر سخنان بی ربطی که همواره خطاب به کسی که ازار جنسی دیده است گفته میشود. هرچند که کاربران شبکه های اجتماعی قطعا نمایندگان کل جامعه نیستند ولی به عنوان بخشی از جامعه امروز هم ,این تغییر نگاه به قربانیان آزار جنسی بسیار مایه خوشحالی و امیدوار کننده بود.
نکته بعدی حجم ناباوری مردان هموطن مان از میزان آزار دیدگی زنان جامعه است تا آنجا که معمولا در بین کامنتها و اظهارنظرها جملاتی از قبیل “خاطره ساختگی” ,”داستان تخیلی” و یا عباراتی از این دست بسیار دیده می شود.
این یک واقعیت است که بسیاری از مردان هموطن ما نمی دانند که زنان تا به این حد در معرض آزار جنسی و مزاحمت خیابانی و خشونت کلامی هستند و دلیل اصلی آن هم پرده پوشی و رازداری افراطی ما زنان است. به یاد بیاوریم که ما چه حد مزاحمت خیابانی دیده ایم و تا چه حد افراد خانواده و بالاخص مردان خانواده مانند پدر و برادر و همسرمان از آن با اطلاعند؟ محیط احتماعی و پیش فرضهای غلط فرهنگی که همواره گناه قربانی را کمتر از مهاجم نمیداند و چه بسا گاها قربانی را مقصر اصلی اتفاقی که برایش رخ داده میدانند, باعث شده که دختران و زنان ما به ندرت در محیط خانواده چنین تجربیاتی را بازگو کنند چون همواره بیم آن میرود که خانواده با استناد به همین پیش فرضها انگشت اتهام را به سوی خود فرد گرفته و موجبات آزارهای جدیدی را فراهم کنند. به نظر میرسد که “محدودتر شدن “محتمل ترین پیامد ممکن خواهد بود به صورتی که به عنوان مثال دختری که تاکنون مستقلا مسیر خانه و دانشگاه را طی میکرده, در صورت بازگو کردن مزاحمت خیابانی که برایش رخ داده از این پس بایستی همراه با یکی از اعضای خانواده این مسیر را طی کند و ناگفته پیداست که این راهکار چه میزان میتواند برای همه اعضای خانوده – که هر کدام مشغولیتها و فعالیتها و برنامه ریزیهای شخصی مربوط به خود را دارند- آزاردهنده و سخت باشد و همین مساله خود میتواند سبب ساز مشکلات بعدی و تلاطم روحی بیشتر اعضای خانواده شود. گرفتاری زمانی بیشتر خواهد شد که به عنوان مثال همین دختر دانشجودر شهر دیگری غیر از زادگاه خود در حال تحصیل باشد. در واقع حداقل نگرانی از بازگو کردن تجربیات ناخوشایند, نگرانی و استرس و بی اعتمادی اعضای خانواده است.
پیامد احتمالی دیگر درخواست و یا اجبار خانواده برای تغییر سبک پوشش زن آزار دیده خواهد بود. باور غلطی که سالهاست در لایه های مختلف جامعه و حتی در بین متولیان فرهنگی و انتظامی و قضایی کشور ریشه دوانده, این است که زنانی که پوشش آزاد دارند و یا به اصطلاح بدحجاب هستند بیشتر در معرض آزار جنسی هستند و این باور آنقدر عمیق است که در برخورد با هر مورد آزار و تجاوز جنسی (حتی به دختران خردسال) بسیاری به دنبال یافتن نشانه های بد حجابی و بد پوششی آن زن هستند.این بدفهمی تا آنجاست که چنانچه مورد خاصی در ظاهر و رفتار فرد تجاوز دیده پیدا نشود این بار اتهام را به بقیه زنان و دحتران بد پوشش جامعه نسبت میدهند که زمینه تحریک متجاوز را فراهم کرده اند! طبیعی است که با چنین پیش فرضها و پیش داوریهایی همه زنان برای حفظ استقلال فردی و اجتماعی خود مجبور به پنهان کاری و عدم بازگویی تجربیات این چنینی خواهند شد. مرد هموطنی در واکنش به بیان تجربیات آزار جنسی توسط زنان (که به واقع در میان ایرانیان به گستردگی سایر کشورها ی جهان نیز رخ نداده) نوشته بود: ” جامعه از آنچه که شما در هشتک #Metoo می بیند سالمتر و امن تر است” دلیل این اظهار نظر بسیار روشن است و شاید نتوان به صاحب این نظر چندان هم خرده گرفت, روایت گران آزارها وتجاوزها ما بوده ایم که روایت نکرده ایم.
به یاد دارم در سال 80-81 و در دوران دانشجویی به لطف فضای بازتر دانشگاهها در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی در دانشگاه ما سلسله نشستهایی پیرامون زنان و مشکلات آنها برگزار شد و طبیعی است همواره در بخش تریبون آزد بحث های جدی بین دانشجویان و سخنرانان نیز شکل میگرفت. ولی در یکی از نشستها که در خصوص مزاحمت خیابانی و آزار کلامی زنان بود کل نشست از همان ابتدا با تشنج و درگیری شروع شد و ادامه پیدا کرد. تا آنجا که برخی از سخنرانان ومدعوین که از فعالان حقوق زنان و روزنامه نگاران بودند نتوانستند سخنرانی خود را ایراد کنند. علت تشنج هم حضور پرتعداد دانشجویانی از یک طیف مذهبی خاص بود که اصولا مطرح کردن آزار خیابانی زنان را حمایت از بدحجابی میدانستند و در کمال وقاحت برخی وسط جلسه فریاد میزدند که “هر زنی که با لباس بد حجاب به خیابان می آید خودش دارد پیغام میدهد که من آماده ام که به من دست بزنید” !! و توهین های زیادی به خانمها و به خصوص سخنرانان و مدعوین جلسه کردند. من که در آن دوران و در دانشگاه چادر می پوشیدم در تریبون آزاد گفتم که “من را ببینید! من نماینده حجاب مطلوب و برتر هستم, کاملا پوشیده, بدون هیچ آرایشی, ساده ساده؛ ولی من در اینجا اعلام میکنم که تابحال بسیار بسیار آزار خیابانی دیده ام, به ناخواسته و ازروی همین چادر از سوی مردان بی حیایی در خیابان لمس شده ام, فحش ناموسی و الفاظ رکیک شنیده ام, برای اینکه دزیده نشوم با وحشت و عجز و گریه به راننده تاکسی التماس کرده ام و …” خاطرم هست که این صحبتهای من به شدت مورد تشویق حضار – و البته فحاشی از سوی قشر اغتشاش گر- جلسه قرارگرفت. بهتر بگویم این حرکت که زنان محجبه جامعه هم با ابراز تجربه های شخصی خود اعتراف کنند که آزار خیابانی و تجاوز ارتباطی با نوع پوشش زنان ندارد تشویق شد؛ اینکه با گفتن حقیقت این دروغ بزرگ که ” قربانی تجاوز خود مقصر اصلی است” را به چالش بکشیم تحسین شد.
تا زمانی که ما نگوییم که چقدر– حتی آن هنگام که لباس و ظاهری به اصطلاح متناسب داشته ایم- نگاه سنگین و معنا دار مردان را تحمل کرده ایم, چقدر در تاکسی مجبور به پیاده شدن و یا دعوا کردن بغل دستی مان شده ایم که حریم خود و ما را رعایت نکرده بود, چقدر ناخواسته لمس شدیم, چقدر پیشهادات بی شرمانه مستقیم و غیر مستقیم شنیده ایم در خیابان در دانشگاه در محیط کار و چقدرهای دیگر, بدیهی است که مردان جامعه ما فکر میکنند که اولا تعداد زنانی که مورد آزار و تجاوز قرار میگیرند کم هستند و ثانیا همان تعداد اندک هم خود سبب ساز و زمینه ساز آزار بوده اند و نهایتا راهکارهای که ارایه میشوند نه تنها مفید و کارگر نیستند که خود باری بر دل زنان میشوند.
بیایید از خودمان شروع کنیم و بگویم که آزار جنسی تجربه عام زنان و دختران جامعه است. حتی به اندازه یک گام و یا اولین گام بیایید از تجربیات خود با مردان زندگی خود صحبت کنیم آنها اولین کسانی هستند که باید واقعیت را بدانند آنها بیشتر از هر کسی ما را می شناسند و میتوانند گواهی دهند که مشکل نوع پوشش و رفتار ما نیست. قطعا چالش برانگیز و زمانبر است؛ قطعا باید برایش وقت و انرژی بگذاریم ولی این آگاه سازی و نتایج آن ارزشش را دارد.