ایران پرس
درگذشت مریم میرزاخانی، ستاره ی درخشان ریاضیات جهان، واکنش های عاطفی زیادی را در بین ایرانیان، از هر طیف و طبقه ای برانگیخت. همه می خواستند در ایران نیز، همان گونه از این زن قدردانی شود،که در کشورهای خارجی. حتی تعداد زیادی از روشنفکران، نویسندگان و اساتید دانشگاه ها، در داخل و خارج ایران در پتی شنی اظهار امیدواری کرده بودند که «هیئت علمی دانشگاه صنعتی شریف نام “مریم میرزاخانی” را بر پیشانی این دانشگاه، که آغازگاه علمی او بوده نشانده، یا حداقل دانشکده ریاضیات را با این نام برجسته سازند».
اما برای همگان تقریبا روشن بود که سایه سیاه تبعیض و زن ستیزی در زمان جمهوری اسلامی بالاتر از آن است که زنی بتواند در جایگاه واقعی خود قرار گیرد، حتی زنی که برتری های علمی و اندیشگی او، بر بسیاری از مردان، مورد تایید جهانیان بوده است.
در عین حال همه می دانستند که جمهوری اسلامی به شیوه ی همیشگی خود می خواهد از نام و جای این زن بزرگ بهره برداری کند. ولی چگونه؟ چه چیز این زن بزرگ شباهتی با خواست ها و روش های یک حکومت دیکتاتوری مذهبی داشت که آن ها بتوانند او را، حتی به ظاهر، به خودشان بچسبانند؟ یک چیز! بله فقط یک چیز، زن بودن او. به شرطی که حجاب اسلامی شان را بر او تحمیل کنند.
بالاخره، وقتی برخی از افراد با فرهنگ خواستند تندیس او را در کتابخانه ملی بگذارند، (چرا که زورشان نرسیده بود آن را در دانشگاه شریف بگذارند)، شرط حکومتی «محجبه» کردن این زن بود، آن هم پس از مرگش!
خوشبختانه مسئولین جمهوری اسلامی غافل اند که تندیس مریم میرزاخانی، با حجاب تحمیلیی اش، نه تنها هیچ امتیازی برای آن ها نخواهد آورد، بلکه نقش زورگویانه و تبعیض آلود خود را که بر مردمان، به ويژه زنان روا داشته برای همیشه ماندگار خواهد کرد؛ زیرا تصویرهای مریم میرزاخانی در همه ی نشریات جهان، و در همه ی دانشگاه ها و کتابخانه های جهان صدای آزادی زنِ ایرانیِ به دور از جمهوری اسلامی را فریاد می کند.