فرستنده خبرمهدی موسوی 1396/2/7
رکنا: میخواهند مشهور باشند. با این دنیا آشنا نیستند و فکر میکنند با به دست آوردن شهرت میتوانند به هرچه میخواهند برسند.
همین راحتطلبیها باعث میشود سودجویان زیادی به فکر باز کردن بنگاههای به ظاهر آموزشی اما در واقع بنگاههای اخاذی بیفتند و بخواهند از این نوجوانان و جوانان ساده و در سودای مشهور شدن سوءاستفاده کنند.
شاید این دلالان یا اخاذان افراد زیادی نباشند اما همین تعداد کم باعث میشوند نگاه بدبینانهای به شهرت حاصل از هنر Art یا ورزش، فضا را مسموم کند.
در ادامه چند نمونه از پروندههای اخاذی این دلالان را خواهید خواند.
عشق به بازیگری
مدتی بود که از شهرستان به تهران آمده بود و در یکی از خوابگاههای دخترانه اقامت داشت. زمانی که در دانشگاه قبول شد با تلاش فراوان پدرش را راضی کرد به تهران بیاید.
در محل اقامت جدیدش همه چیز بسیار خوب پیش میرفت و او دنیایی جدید را در زندگیاش تجربه میکرد. بهتر از همه این بود که در تهران کلاسهای بازیگری زیادی وجود داشت و او میتوانست رویای بازیگر شدنش را در این کلاسها محق کند. موضوع را با خانوادهاش درمیان گذاشت و پدرش را به تهران کشاند تا برایش کلاس خوب و مطمئن پیدا کند. ثبتنام در کلاس بازیگری و گذراندن دورههای آن با موفقیت، حبابی بود که دختر را از روی سرزمین رویاهایش به سرعت عبور میداد.
با اتمام دورههای آموزش، با یکی از کارگردانان معروف دیدار داشت که به گفته خودش در خواب هم نمیتوانست او را ببیند. کارگردان بعد از دیدن نمایش او، طرفدار بازیاش شد و به او اطمینان داد که میتواند یکی از ستارههای ایران شود. آقای کارگردان بعد از تعریف و تمجیدهای فراوان از دختر خواست که در فیلم سینمایی Movie جدیدش نقش اول را ایفا کند.
دختر جوان در پوست خود نمیگنجید. خودش احساسش را نوعی شگفت زدگی مینامد و میگوید: وقتی آقای کارگردان را دیدم اصلا باورم نمیشد که چنین شخص بزرگی را دیده باشم. شگفتزده بودم. او به دیدن نمایش ما آمده بود و بعد از نمایش با تعریفهایی که از من کرد شگفت زدگیام دو برابر شد. بعد از آن هم گفت که میخواهد فیلم جدیدی بسازد و هیچکسی جز من نمیتواند از عهده نقش اول این فیلم بر آید. من هم که این تعارفها را شنیدم بدون هیچ فکری قبول کردم.
در طول فیلمبرداری دختر جوان با بازیگرانی دیدار داشت که دیدن هر کدامشان یکی از آرزوهای او بود. همه چیز خیلی خوب و طبق برنامه بدون نقص پیش میرفت.در طول این مدت اعتماد دختر جوان به کارگردان جلب شده بود و او را مثل پدر خود دوست داشت. روزهای شلوغ فیلمبرداری رو به پایان بود که آن حادثه Incident اتفاق افتاد.
دختر 19 ساله درباره آن روز میگوید: آقای کارگردان با من تماس گرفت و آدرس خانهای در شمال غرب تهران را داد و خواست برای فیلمبرداری سریع به آنجا بروم. زمانی که وارد خانه شدم بجز کارگردان و دستیارش کسی را آنجا ندیدم. صبر کردم همه چیز برای فیلمبرداری آماده شود. در این مدت او به من یک نوشیدنی تعارف کرد و گفت دلستر است. کمی از آن را خوردم و حس کردم تلخ است. او گفت به خاطر این است که فقط دلستر خارجی میخورد و دلسترهای خارجی کمی تلخ است و باید آن را یک نفس سر بکشم. همین کار را کردم اما بعد از مدتی سرگیجه پیدا کردم و کم کم هوشیاریام را از دست دادم. زمانی به هوش آمدم که دیگر خیلی دیر شده بود.
دام مرد دلال برای عشق فوتبالیها
از سال 1313 که اولین مدرسه فوتبال ایران تاسیس شد تاکنون مدارس زیادی تاسیس شده که هدفشان استعدادیابی و پرورش خلاقیتهای ورزشی نوجوانان است. بسیاری از بازیکنان مشهور و خبره فوتبال نیز از همین مدارس به تیمهای معروف معرفی شدند و استعدادشان کشف شد.
پیش از اینها هدف اصلی مدارس و باشگاههای مختلف، رشد فرهنگی و ورزشی افراد بود، اما مدتی است که هدف مالاندوزی و… هم به این اهداف اضافه شده و فضای پاک آموزشی را از هدف اصلی دور کرده است. آموزشگاههایی بدون مجوز و با تبلیغات دروغ این فضا را آلوده کرده است.
خانوادهها فرزندان خود را در این مدارس ثبت نام میکنند و به خیال خود میخواهند فرزندشان آینده درخشانی داشته باشد. آنها حاضرند پول فراوانی را خرج کنند تا آینده ورزشی فرزندشان تضمین شود. پرداخت پولهای هنگفت به مدارسی که شاید فرزندانشان در آنجا از لحاظ جنسی تهدید و مورد آزار و اذیت قرار گیرند. شاید تعداد این مدارس و متخلفان زیاد نباشد، اما باعث میشوند فضای پاک دیگر مدارس و آموزشگاهها هم مسموم شود و شک و تردید در دل خانوادهها راه پیدا کند. در این بین دلالانی که قول بازی در تیمهای سرشناس را به نوجوانان میدهند تاثیر بسزایی در رشد فساد دارند.
شاید هم بهتر است بگوییم حتی مدارسی که فضای مسموم دارند هم متعلق به کسانی است که هیچ تخصصی در ورزش Sport ندارند و چیزی جز یک دلال نیستند.
بهعنوان مثال در یکی از پروندههای مربوط به متجاوزان،15 نوجوان که رویای فوتبالیست شدن را در سر میپروراندند به یک دلال فوتبالی میلیونها پول دادند تا بازیشان را در تیمهای معروف تضمین کند.
مرد دلال نیز بعد از گرفتن پول، نوجوانان را از شهرستان به تهران آورد و آنها را در یکی از خوابگاههای این شهر اسکان داد.هر بار خانواده نوجوانان با محل اردو تماس گرفته و سراغی از فرزندشان میگرفتند،مرد دلال به آنها میگفت که فرزندشان تمرینات سخت را پشت سر میگذارند و نمیتواند با آنها صحبت کند.
مدتی از اردو گذشت که یکی از والدین برای دیدن فرزندش به تهران آمد و با بدن زخمی فرزندش روبهرو شد. وقتی دلیل زخمها را پرسید، پسر نوجوان دلال را که سعید نام داشت مقصر عنوان کرد و گفت که او در خوابگاه ما را کتک میزند و مورد آزار و اذیت قرار میدهد. با شکایت پدر نوجوان آزار دیده، پلیس Police وارد ماجرا شد و فهمید که مرد دلال نوجوانان را مجبور میکند تا کارهای خلاف اخلاق انجام دهند و از آنها فیلم میگیرد. این فیلمها را هم به عنوان تهدید پیش خود نگه میدارد تا نوجوانان را وادار به انجام کارهایی کند که میخواهد.
تب خوانندگی
خوانندگی یکی دیگر از ریسمانهایی است که جوانان برای به دست آوردن شهرت به آن چنگ میزنند.بسیاری از افراد فقط شناخته شدن را میخواهند و برایشان فرقی ندارد که صدای خوبی دارند یا نه. آنها در یک اتاق از دیوارهای شیشهای خود را حبس کردهاند و فکر میکنند به حرف چند دوست و آشنا میتوانند خواننده شوند. همین که دو نفر در رودربایستی از صدایشان تعریف کند اقدام به انتشار آلبوم میکنند.
مثال درباره تب خوانندگی و پولهایی که در این زمینه خرج میشود بسیار زیاد است. یکی از موارد اثبات این مورد هم خوانندههایی هستند که یکی پس از دیگری به دنیای موسیقی معرفی میشوند، اما نه صدای خوبی دارند و نه طرفدار.
مدلهایی که برای سوءاستفاده هستند
یک نوع دیگر از مشهور شدن که این روزها جوانان زیادی را درگیر خود کرده مدل شدن و وعدههای رنگارنگ از طرف عکاسان و اسپانسرهای مختلف است.
شاید اکثر افراد در شبکههای اجتماعی با تبلیغات مختلف برای مدلینگ و مشهور شدن مواجه شده باشند.در این تبلیغات از بانوان و آقایان جوان درخواست میشود که چند عکس از خود بفرستند و اگر مورد تائید بود برای جلسات عکاسی به دفاتر مربوط بروند که اکثر این تبلیغات با هدف اخاذی و سوءاستفاده از افراد است.
در پروندهای دانشجوی انصرافی با راهاندازی یک سایت اینترنتی برای جذب مدلینگ، دختران جوان را در دام شیطانی خود گرفتار میکرد.ماجرای فعالیتهای تبهکارانه این جوان از 9 ماه پیش با شکایت دختری جوان در دستور کار پلیس فتای استان خراسان رضوی قرار گرفت.
شاکی در اظهاراتش گفت: من علاقه داشتم مدل شوم و برای ادامه فعالیتم به خارج از کشور سفر کنم بنابراین سایتهای اینترنتی را رصد میکردم تا شرکتی را پیدا کنم که در زمینه مدل شدن دختران جوان فعالیت داشته باشد. پس از چند ماه با یک سایت اینترنتی آشنا شدم که در آن مطالبی نوشته شده بود که نشان میداد این شرکت با کشورهای اروپایی در ارتباط است و میتواند آموزش مدلینگ و مقدمات کار جوانان به عنوان مدل را در کشورهای دیگر فراهم کند. این شرکت ادعا کرده بود حقوق ماهانه مدلها در این کشورها 2000 دلار است. با سودای این که سه ماهه میتوانم به یک مدل تبدیل شوم و با سفر به اروپا به رویاهایم دست یابم، فریب تبلیغات این شرکت را خوردم و با شماره درج شده در آن سایت تماس گرفتم. پس از گفتوگو با مدیر شرکت، به دفتر او در یکی از محلههای مشهد رفتم. چند بار دیگر هم به دفتر کار وی رفتم و پس از گفتوگوهای مقدماتی، با وی به توافق رسید. قرار شد ابتدا چند ماه توسط وی آموزش ببینم و بعد او مرا برای کار به خارج از کشور اعزام کند. در روزهای اولی که به دفتر این مرد میرفتم، او عکسهای معمولی از من گرفت و بعد مدعی شد که عکسها را به شرکتهای مدلینگ اروپایی ارسال کرده، اما آنها این تصاویر را نپذیرفتهاند و باید عکسهایم به گونهای باشد که بتوانند فیزیک بدنم را مورد بررسی قرار دهند و عکسهایم شبیه مدلهای خارجی باشد. با اعتماد به این مرد و با توجه به علاقهای که به مدل شدن داشتم، حرفهای او را باور کردم و اجازه دادم عکسهای دیگری از من بگیرد. یک ماه بعد مدعی شد شرکت مدلینگ که با آنها ارتباط کاری دارد، عکسهایم را پسندیده و بزودی مقدمات سفر و کارم را به اروپا فراهم میکند. یک روز مرد جوان با من تماس گرفت و تهدیدم کرد که مدلینگی درکار نیست و اگر میخواهم او عکسهای خصوصیام را در شبکههای اجتماعی منتشر نکند، باید با او دوستی داشته باشم. او آنقدر مرا تهدید کرد که از ترس منتشر شدن این عکسها مجبور شدم تن به خواسته شیطانی وی بدهم. او علاوه بر این خواسته شیطانی، از من چند میلیون تومان پول خواست و چند روز فرصت داد تا پول درخواستیاش را فراهم کنم. از آنجا که نمیتوانستم آن را فراهم کنم، تصمیم گرفتم با حضور در پلیس فتا از وی شکایت کنم. پس از انتشار خبر فعالیت این مجرم اینترنتی در روزنامههای محلی، سه دختر جوان دیگر هم با حضور در پلیس فتا شکایتهای مشابهی را مطرح کردند. با تحقیق از آنها مشخص شد که این افراد نیز در سودای مدلینگ بودهاند که در دام این مرد گرفتار شدهاند. اوآنها را تهدید کرده اگر با وی دوستی پنهانی نداشته باشند، عکسهایی را که از آنها در اختیار دارد، منتشر میکند.
در حالی که جستوجو برای دستگیری متهم فراری ادامه داشت، با گذشت 9 ماه از این شکایتها و در حالی که متهم دفتر شرکت را به مکان دیگری منتقل کرده بود، شناسایی و دستگیر شد.
شیوه سوءاستفاده با نام مدلینگ
سرهنگ حسن محمدنژاد، رئیس پلیس فتای استان مازندران درباره شیوههای مختلفی که برای اخاذی از بانوان جوان وجود دارد، میگوید: روش کار کلاهبرداران اینگونه است که سودجویان ابتدا برای به دام انداختن طعمههای خود در سایتهای اینترنتی به تبلیغ استخدام مدلینگ از بین دختران جوان اقدام کرده و سپس به آنها وعده استخدام در شرکتهای اروپایی، ویزای اقامت و دستمزد ماهانه چند صد دلار را میدهند. دختران جوان نیز با رویای تبدیل شدن به یک مدل معروف و سفر به اروپا، فریب این تبلیغات را خورده و با شمارههای اعلام شده تماس گرفته و با مدیران سایت ارتباط برقرار میکنند.
شیادان از دختران جوان میخواهند برای انجام مراحل استخدام اجازه دهند از آنها عکسبرداری کرده و آن را برای شرکتهای اروپایی ارسال کنند. کلاهبرداران سپس مدعی میشوند شرکتهای به اصطلاح معتبر اروپایی در زمینه مدل و زیبایی، تصاویر را نپذیرفته و از آنها خواستهاند تصاویر بهگونهای باشد که آنها بتوانند به صورت دقیقتری از آنها عکسبرداری کنند.
سرهنگ محمدنژاد میافزاید: پس از تهیه تصاویر و عکسهای دختران جوان، سودجویان و کلاهبرداران با بیان این موضوع که استخدامی در کار نبوده از طعمههای خود میخواهند که تن به خواستههای شیطانی آنها داده و اگر این کار را انجام ندهند، اقدام به انتشار تصاویر خصوصی طعمهها در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی میکنند.
قربانیان برای اینکه حیثیت خود را حفظ کرده و از اقدامات بعدی کلاهبرداران ممانعت بهعمل آورند، تسلیم خواستهها و نیات شیطانی کلاهبرداران میشوند.
چرا دوست دارند چهره شوند؟
شبنم نداف / جامعهشناس
همانطور که همه میدانند کلاهبرداری در زمینههای مختلف بخصوص با وعده معروف کردن جوانان بسیار زیاد است.شاید این موضوع به عنوان یک معضل بزرگ شناخته شود، اما معضل مهمتر میتواند عطش جوانان برای شناخته شدن و مشهور شدن باشد.
این طبیعی است که هر جوانی موفقیت را دوست دارد و میخواهد در زمینههای مختلف طلایهدار باشد اما این عطش بیش از حد برای شناخته شدن کمی نگرانکننده است. در جامعه فعلی کار به جایی رسیده که جوانان حتی سعی نمیکنند خوب باشند و در زمینه فعالیت خود متخصص شوند. فقط میخواهند موفقیت را زودتر به دست آورند. یک جوان که آرزوی بازیگری دارد، یکشبه ره صد ساله را میخواهد طی کند یا یک فوتبالیست قبل از سالها تمرین میخواهد در تیمهای باشگاهی خوش نام بازی کند.
این افراد را نمیتوان از نظر شخصیتی در یک گروه قرار داد. شاید افرادی باشند که در دوران کودکی یا نوجوانی توجه دیگران را روی خود نمیدیدند و از همان دوران تا به حال سعی میکنند با انجام کارهای مختلف نظر دیگران را جذب کنند. البته این دیدگاه، سادهترین دیدگاهی است که میتوان روی این افراد داشت. شاید هم از شکستهای مختلف خسته شده و میخواهند با یک موفقیت ناگهانی، خود را به دیگران ثابت کنند. در هر حال دلایل مختلفی برای این افراد وجود دارد اما مهمتر از دلایل، راهکارهای حل مشکل است.
اطرافیان این افراد باید به آنها تذکر دهند و اگر واقعا دوستشان دارند نباید با تشویقهای نابجا آنها را به سمتی هدایت کنند که به نفعشان نیست.همین مشکلات روانی که افراد را به سمت میل به مشهور شدن سوق میدهد باعث جلب توجه سوءاستفادهکنندگان میشود.افرادی که در هر شرایطی از آب گلآلود ماهی میگیرند، یقینا از این موقعیت صرف نظر نمیکنند و به افراد سادهدل ضرر میرسانند.
کاش قبل از بروز هرگونه مشکل، خود فرد یا اطرافیانش هوشیار باشند و او را از کاری که میخواهد انجام دهد، منع کنند.