فرستنده خبر مهدی موسوی 1396/2/6
به گزارش سرویس حوادث جام نیـوز، 23 دی ماه 93 مرد جوانی به نام میلاد همراه مادرش به کلانتری پاکدشت رفت و از ناپدید شدن همسر 22 ساله اش به نام آرزو خبر داد. این مرد گفت: دو سال است که با همسرم ازدواج کرده ام. او دیشب بعد از یک مشاجره خانه را ترک کرد و دیگر بازنگشت. حرف های ضد و نقیض این مرد شک پلیس را برانگیخت و وی به عنوان نخستین مظنون بازداشت شد.
ساعتی از این ماجرا نگذشته بود که پلیس جنازه زن جوان را که داخل یک ساک برزنتی جاساز شده بود در حاشیه پاکدشت پیدا کرد.
به این ترتیب میلاد به جنایت خانوادگی اعتراف کرد و به بازسازی صحنه جرم پرداخت.
این تازه داماد صبح روز یکشنبه 3 اردیبهشت ماه امسال در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی محمدباقر قربان زاده و با حضور دو مستشار پای میز محاکمه ایستاد.
در ابتدای جلسه پدر و مادر آرزو در جایگاه ویژه ایستادند و برای دامادشان حکم قصاص خواستند. پدر قربانی گفت: من و همسر و فرزندم از اقلیت های مذهبی ارامنه بودیم اما چند سالی بود که مسلمان شده بودیم که دخترم با میلاد ازدواج کرد. آنها زندگی بدی نداشتند و من نمی دانم چرا میلاد بی رحمانه دخترم ر ا کشت.
سپس متهم در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: من و آرزو و یکی از دوستان صمیمی ام به نام هومن هر سه در یک شرکت خصوصی کار می کردیم. تا اینکه من به آرزو علاقمند شدم و به خواستگاری اش رفتم. بعد از خواستگاری بود که متوجه شدم هومن نیز به او علاقمند بوده است . بعد از ازدواج گمان می کردم آرزو و هومن همچنان با هم در ارتباط هستند به همین خاطر به آرزو مشکوک بودم.
وی در تشریح جزییات جنایت گفت: آن شب از محل کارم به خانه برگشتم ولی متوجه رفتارهای عجیب آرزو شدم. دیروقت بود که دیدم آرزو در حال آماده شدن است. او لباس هایش را پوشید و گفت باید به دیدن یک نفر برود که با هم درگیر شدیم. من که کنترل اعصابم را از دست داده بودم سیم کامپیوتر را دور گردن آرزو پیچیدم و او را که بیهوش شده بود به حمام خانه بردم. خودم در اتاق مشغول سیگار کشیدن بودم که از داخل حمام صدایی شنیدم. وقتی به آنجا رفتم دیدم آرزو هنوز زنده است من با تیغ موکت بری رگ دست و گردن او را بریدم و دوش آب را باز گذاشتم . حالم بد بود و دچار تشنج شده بودم، وقتی به هوش آمدم به خانه مادرم رفتم و به دروغ گفتم آرزو قهر کرده و از خانه بیرون رفته است. صبح روز بعد یک چمدان خریدم تا جنازه را در آن جاساز کنم اما نشد. به همین خاطر جنازه همسرم را در یک ساک دستی گذاشتم و به حاشیه پاکدشت بردم. سپس آثار جرم را از خانه پاک کردم و همراه مادرم به پلیس آگاهی رفتم و گفتم همسرم ناپدید شده است. من واقعا عاشق همسرم بودم و فکر اینکه او به من خیانت کند دیوانه ام کرده بود.
بنا به این گزارش، در پایان جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند