فرستنده خبر اقای محمد حسن همتی ۱۳۵/۱۱/۲۷
مادر سرطانی تمام اعضای خانواده را کشت تا تنها نمیرد
مهر و محبت مادری بی منتترین و بی چشمداشتترین عشقی است که آدمیزاد بدان درجه رسیده است. نه تنها در بین انسانها بلکه در گونه های مختلف جانوری نیز مهر و محبت مادری به فرزند و زاده خود عیان و مشهود است.
قدس آنلاین – این عشق درطول تاریخ آنقدر تکرار شده که ضرب المثل های فراوانی درباره مهر مادری ساخته شده است که نشان از وسعت جانفشانی و ایثارگری مادر برای فرزند یا فرزندانش دارد .مادری که حاضر است خود قربانی شود اما خار به پای فرزندش نرود.
اما انگار حرکت جامعه بشری به سوی توسعه گاه در طبیعت انسانها خلل وارد میکند به گونه ای که متأسفانه این روزها خبرهای تکان دهنده ای از قتل وجنایاتی به گوش میرسد که مادران عوامل آن هستند. از خبر خوراندن ترامادول به دختر بچه توسط مادری که قصد ازدواج موقت دارد، تا کشتن اعضای خانواده توسط مادری که به همسر خود مشکوک است وهمین دوسه روز قبل نیززنی که از سوی شوهر دوم خود طرد شده و توانایی رویارویی با مشکلات پیش رو را درخود نمیبیند، دختر و پسرش را درخواب خفه میکند. اما آخرین خبر از این دست بسیار تکان دهنده تر است. مادری که گمان میکند آخرین ماه های زندگی اش را پشت سر میگذارد در اقدامی هولناک اعضای خانواده اش را به قتل میرساند.
زن شصت ساله ساکن کرج احساس درد دارد و روز به روز لاغرتر و نحیف تر از قبل میشود. با مراجعه به پزشک وانجام چند آزمایش متوجه ابتلا به بیماری سرطان میشود. پزشک به او میگوید که اگر درمان را آغاز نکند به دلیل پیشرفت سرطان و نفوذ به دیگر نقاط بدن احتمالاً در چند ماه آینده دار فانی را وداع خواهی گفت.
مادر شصت ساله شبها از اضطراب مرگ نمیخوابد. این مسأله را به عنوان راز در سینه خود حفظ میکند و به فرزندان یا همسرش چیزی نمیگوید. دختر ۲۲ ساله و پسر ۳۰ ساله اش را که مینگرد به دنیای آنها بعد از مرگ خود میاندیشد که بدون مادر چگونه راهی خانه بخت شوند و یا چه کسی بعد از او از همسر بیمارش مراقبت میکند.
مادر نه تنها برای درمان اقدامی نمیکند بلکه به فکر آن است که همه اعضای خانواده را با خود همسفر مرگ کند. سفری که همه آنها در کاروان مرگ در کنار هم باشند به این امید که فرزندانش بی او فردای نامعلومی را سپری نکنند.
مادر با توسل به توهم ذهنی خود و با پریشانی دست به اقدامی خشن و غیرقابل باور میزند. چند داروی بیهوشی تهیه میکند و آن را در شربت گوارایی حل کرده و شبانه هنگامی که اعضای خانواده دور هم هستند به آنها میخوراند تا نقشه پلید خود را اجرا کند. او گمان میبرد که با خوردن این دارو فرزندان و همسرش از پای در میآیند اما نیمه های شب متوجه میشود که همسرش نیمه بیهوش است و نفس میکشد بنابراین تصمیمی خونین میگیرد.
مادر با کارد آشپزخانه ابتدا دخترش را از ناحیه گردن زخمی و در دم میکشد. سپس به سراغ پسر بزرگتر رفته و او را نیز با وارد کردن چند ضربه چاقو به گردنش از پای در میآورد. همسرش نیز چند دقیقه بعد در حالی که نیمه بیهوش است با ضربات چاقوی مادر خانواده از پای در میآید.
زن در حالی که بین سه جسد خونین که عزیزترین افراد زندگی او هستند مانده و به جسد غرق در خون آنها نگاه میکند در حالی که احساس پشیمانی میکند، ضربه ای به گردن خود میزند تا خود را هم به جمع آنها اضافه کند. او در این لحظات آخر از کشتن فرزندانش پشیمان میشود به امید اینکه آنها هنوز زنده باشند و کسی بتواند آنها را به بیمارستان برساند به چند نفر از بستگانش زنگ میزند.
کمتر از یک ساعت بعد در گشوده میشود و تازه واردان با جسد غرق به خون پدر و فرزندان مواجه میشوند اما مادر خانواده زنده است و هنوز نفس میکشد. هر چند مادر بعد از اعزام به بیمارستان و بهبودی تدریجی قصد فریب پلیس را دارد تا خود را بیگناه نشان دهد اما با مدارک به دست آمده به ناچار اعتراف میکند از اینکه فرزندانش بعد از او بی مادر شوند هراسان شده، بنابراین نقشه قتل آنها را کشیده است تا بعد از او بی مادر و سرگردان نشوند.