فرستنده خبر خانم زرین تاج الیا سی ۱۳۹۵/۸/۲۰
نگاهی به خبرهای منتشرشده و نقلقولهایی که عمدتا از سوی سیاستگذاران حوزههای مختلف اجتماعی مطرح میشود، نشان میدهد که صحبت از دامنهدارشدن برخی از آسیبها در بین زنان، بیش از آنکه جنبه واکاوی دلایل زیادشدن آسیب را داشته باشد، صرفا نگرانی از بابت شکستهشدن قداست زن، اسطورهای است که در ذهنهاست و به همین دلیل، فکر اساسی برای حل مشکلات صورت نمیگیرد. …
هشدن فقر»، «زنانهشدن اعتیاد»، «زنانهشدن آسیبها»، «دختران قلیانی رکورد زدند».. تیترها و جملاتی شبیه به اینها را روزانه بارها و بارها دیدهاید؛ جملاتی که گاه با چنان آبوتابی از سوی برخی از مسئولان دولتی روایت میشود که انگار زنان ایرانی در ویترین ضدآسیب نشستهاند و حالا با شکستهشدن آن ویترین، به گنجینه افتخارات ملی و میهنی ما دستبردی جبرانناپذیر وارد شده است. تفسیر و تأویل این گفتمان در میان برخی مسئولان و تفاوتهای ماهوی آن با آنچه مدافعان حقوق زنان از آن سخن میگویند، چنان مشکل بوده که گاهی ممکن است بهدلیل ایستادن در برابر چنین تفسیری از مسائل زنان، به ضدیت با اتخاذ رویکرد جنسیتی درباره وضعیت زنان، از سوی برخی مدافعان حقوق زنان در ایران متهم شویم؛ با این حال، بد نیست ریسک این اتهامزنی را با طرح این پرسش اساسی که هدف از زنانهانگاری پارادایم آسیبشناسی اجتماعی از سوی قدرت چیست، بپذیریم. سوال ما این است در جامعهای که بهدلیل توزیع نابرابر ثروت درگیر شکاف روزافزون طبقاتی شده، حرفزدن درباره زنانهشدن آسیبهای اجتماعی چه ضرورتی دارد؟
وقتی میگوییم فقر زنانه شده یا از دامنهدارشدن اعتیاد و شیوع روبهگسترش آن در بین زنان سخن میگوییم، هدف ما بهعنوان یک فعال حوزه زنان، قطعا این نیست که زنان را جزیرهای دورافتاده از جریان اصلی فعل و انفعالات اجتماعی نشان دهیم که انگار هیچ نسبتی با امور اجتماعی نداشتهاند و تنها وقتی آسیبها به وجود آمده است، زنان هم به آن ورود پیدا کردهاند و ذرهای از دریای بیکران آن چشیدهاند. جامعهشناسانی که سالها در حوزه آسیبهای اجتماعی کتاب نوشتهاند و فعالیت کردهاند، معتقدند: آسیبهای اجتماعی وقتی بروز و ظهور پیدا میکنند که جامعه از نوعی کژکارکردی یا بینظمی اجتماعی رنج میبرد. در چنین شرایطی وقتی نظم اجتماعی به دلایل مختلف سیاسی، اقتصادی یا حتی فرهنگی بر هم میخورد، آسیبهای اجتماعی بهمثابه واکنشی دربرابر بسیاری از بینظمیهای اجتماعی بروز پیدا میکند. در جامعهای مانند ایران که توزیع نابرابر منابع رفاهی در سالهای اخیر باوجود هشدارهای چندینباره جامعهشناسان و اقتصاددانان به تناوب اتفاق افتاده، طبیعی است که بروز انواع آسیبهای اجتماعی رشد بیشتری داشته باشد. دراینمیان، زنان که در معادلات سیاسی و اجتماعی برخی نگاههای مردسالارانه چند قدم عقبتر از مردان قرار دارند، بیشتر از سایرین در معرض خطر قرار میگیرند و طبیعی است که آسیب بیشتری هم میبینند؛ هر چند کودکان نیز از نتایج ضد انسانی این سیاستها بیبهره نیستند.
در جامعهای با برخی نگاههای مردسالارانه، ایجاد زمینه ظهور و بروز آسیبهای اجتماعی نیز بر عهده مردان است؛ چه آنکه، زنان حتی در این پرده هم بازیگران ثانویه بحرانهای اجتماعی شدهاند. در چنین شرایطی، توجه به وضعیت زنان و موقعیتهای گاه فرودستی که برخی از آنها دارند، بهایندلیل حائز اهمیت است که خطرات متعددی در کمین زنان در معرض آسیب است. زن زبالهگرد، زن کارتنخواب و زن درگیر سوءمصرف مواد، بیش از مردان در یک جامعه با خطراتی همچون تجاوز، خفتگیری و سوءاستفاده بهعنوان قاچاقچی مواد مخدر مواجه است؛ به همین دلیل ساده، مدافعان حقوق زنان در کشورهای درحالتوسعه عمدتا از سیاستگذاران و متولیان امور میخواهند صدای این زنان را که بهدلیل برخی کژیها به حاشیه رانده شدهاند، بیش از سایر گروههای اجتماعی بشنوند تا آنها نیز بهعنوان عضوی از یک اجتماع روبه سقوط، بتوانند مجددا به صحنه زندگی اجتماعی بازگردند و از خدمات عمومی بهرهمند شوند اما وقتی این گفتمان تبدیل به گفتمان مسلط در نگاه برخی دولتمردان و مسئولان میشود، باید مورد راستیآزمایی قرار گیرد.
باید بفهمیم وقتی با نگرانی از رشد اعتیاد در بین زنان سخن میگوییم، چه هدفی دنبال میشود؟ نگاهی به خبرهای منتشرشده و نقلقولهایی که عمدتا از سوی سیاستگذاران حوزههای مختلف اجتماعی مطرح میشود، نشان میدهد که صحبت از دامنهدارشدن برخی از آسیبها در بین زنان، بیش از آنکه جنبه واکاوی دلایل زیادشدن آسیب را داشته باشد، صرفا نگرانی از بابت شکستهشدن قداست زن، اسطورهای است که در ذهنهاست و به همین دلیل، فکر اساسی برای حل مشکلات صورت نمیگیرد. این زن عمدتا بهعنوان، مادر، همسر و دختر در ادبیات فرهنگی و عرفی جامعه ایرانی شناخته میشود. این زن گاهی صاحب هویتی مستقل بهمثابه یک فرد از یک جامعه درگیر بحران نیست؛ بلکه جزیرهای جداافتاده از جریانات اصلی جامعه است و تنها زمانی دارای هویت میشود که بتوان بازهم از او بهعنوان یک قربانی نام برد؛ حال آنکه با فهم عمق فاجعه، باید به دنبال چارهای برای حل آن بگردیم؛ نه اینکه مدام واژههایی مانند زنانهشدن آسیبها را چنان یک درد جداافتاده و مهلکتر از سایرآسیبهای اجتماعی بر زبان بیاوریم.
وقایع اتفاقیه- لیلا رزاقی