فر ستنده خبر خانم لیدا اشجعی ۱۳۹۵/۸/۲۰
نامه ریحانه طباطبایی، روزنامهنگار زندانی: آقای روحانی! ما از دولت نه یارانه میخواهیم و نه بیمه. هنگامی که عمر روزنامهمان به یک سال نمیرسد، یارانه به چه دردمان میخورد؟ هنگامی که کابوس بازداشت و انفرادی بر سرمان است، بیمه را میخواهیم چه کنیم؟ ما امنیت میخواهیم، امنیتی که به هیچ مقام امنیتی و قضایی اجازه ندهد روزنامههامان را توقیف و خودمان را بازداشت یا ممنوعالکار کند.
ریحانه طباطبایی روزنامهنگار سبز محبوس در بند زنان زندان اوين در نامهای خطاب حسن روحانی، رييس جمهور نوشت: شما قول دادید فضای امنیتی را خواهید شکست و ما منتظر تحقق این وعدهایم.
ریحانه طباطبایی به سخنان اخیر روحانی در نمایشگاه مطبوعات درباره پرداخت یارانه به رسانهها و بیمه روزنامهنگاران اشاره کرده و نوشته است: ما از دولت نه یارانه میخواهیم و نه بیمه. هنگامی که عمر روزنامهمان به یک سال نمیرسد، یارانه به چه دردمان میخورد؟ هنگامی که کابوس بازداشت و انفرادی بر سرمان است، بیمه را میخواهیم چه کنیم؟ ما امنیت میخواهیم، امنیتی که به هیچ مقام امنیتی و قضایی اجازه ندهد روزنامههامان را توقیف و خودمان را بازداشت یا ممنوعالکار کند.
متن نامه خانم طباطبایی به حسن روحانی:
به نام خدا
جناب آقای روحانی
با سلام
اظهارات جنابعالی در افتتاحیه نمایشگاه مطبوعات شیرین و دلچسب بود. حاصل رای انتخابات خرداد ۹۲، حضور جنابعالی در بالاترین مقام اجرایی کشور و شنیدن چنین اظهاراتی است که انسان را به یاد روزگار از دست رفته پس از دوم خرداد میاندازد. نتیجهای که امتداد آن به انتخابات مجلس دهم و شنیدن صدایی متفاوت از خانه ملت منجر شد.
سال گذشته، در همین ایام، تعدادی از نمایندگان مجلس نهم با نوشتن نامههای متعدد خطاب به وزیر اطلاعات و اطلاعات سپاه خواستار برخورد با پروژه نفوذ و بازداشت تعدادی از روزنامهنگاران مستقل، اصلاحطلب و منتقد شدند، حالا نمایندگان این مجلس برای آزادی نرگس محمدی، سیستم قضایی را مورد خطاب قرار میدهند.
خدا رو شکر که اظهارات و عملکرد شما و نمایندگان مجلس امیدهای از دست رفته و ایمان به اصلاح از طریق صندوق رای را به ما بازگرداند.
اما آقای رییس جمهور! این قبیل اظهارات باید تبدیل به عمل شود و در حد حرفهای سالیانه در این نمایشگاه مناسبتی باقی نماند. آقای روحانی ما قسمخوردگان به قلم هستیم و نه از سر نان، که از سر درد و احساس مسئولیت پا به این عرصه خطرناک گذاردهایم. از فسادها نوشتیم و ظلمها را منعکس کردیم. با مشی و روش خود و در حد وسع و سوادمان نقد کردیم و تلاش داشتیم که صدای مردم باشیم نه صدای حاکم.
اما حرفها، نقدها و نوشتههایمان تحمل نشد. قرار بود در جمهوری اسلامی نقد آزاد شود و صدای هیچ منتقدی در گلو خفه نشود. جمهوری اسلامی در مقابل نظام شاهنشاهی برپا شد که قلمها را میشکست و نوید آزادی بیان میداد. اما امروز تشویش اذهان عمومی، تبلیغ علیه نظام و سیاهنمایی شد اتهامهای رنگارنگ ما و یک به یک روانه زندانمان کردند. قصه پر غصه ما جماعت روزنامهنگار، حکایتی نیست که ندانید و نشنیده باشید.
شما از نظاممندی مطبوعات و پرداخت و یارانه و بیمه میگویید؟! آقای روحانی! ما از دولت نه یارانه میخواهیم و نه بیمه. هنگامی که عمر روزنامهمان به یک سال نمیرسد، یارانه به چه دردمان میخورد؟ هنگامی که کابوس بازداشت و انفرادی بر سرمان است، بیمه را میخواهیم چه کنیم؟ ما امنیت میخواهیم، امنیتی که به هیچ مقام امنیتی و قضایی اجازه ندهد روزنامههامان را توقیف و خودمان را بازداشت یا ممنوعالکار کند.
چرا تا از نفوذی میگویند، روزنامهنگاران در راهروهای زندان و دادسرای اوین به صف میشوند؟ چرا بهترین، شریفترین و حرفهایترین همکاران ما ناچار به کوچ اجباری از وطن شدهاند؟ والله دوستان خارج از کشور ما اگر غم نان داشتند نه آن سوی مرزها، که همینجا موقعیتهای بهتری برای مالاندوزی داشتند. آنها فقط امنيت ميخواستند
آقای رییس جمهور! ما نه سرهنگیم نه حقوقدان، ما فقط روزنامهنگاریم و رسالت حرفهایمان ایجاب میکند با توجه به منافع ملی اگر اطلاعاتی مبنی بر فساد که پایههای هر مدیریتی را متزلزل میکند، به دست آوردیم، آن را افشا کنیم. مگر نه اینکه نیکسون، رییس جمهور مقتدر آمریکا به دلیل اقدام افشاگرانه یک خبرنگار، از کاخ سفید اخراج شد و آن خانم خبرنگار تا سالها خبرنگار مخصوص کاخ سفید باقی ماند؟ اما شما ببینید که سرنوشت یاشار سلطانی چه شد هنگامی که فساد موجود در شهرداری را افشا کرد. به جای آنکه مقام مسئول استعفا دهد و مجازات شود، روزنامهنگار راهی سلول انفرادی شده است. جای یاشار سلطانی در زندان نیست، تا اویی که با فساد، حق مردم را زیر پا گذاشته، گستاختر از قبل در رسانهها و جامعه جولان دهد.
آقای روحانی فرمودهاید: “قوه مجریه معصوم نیست، اما قوههای دیگر را نمیدانم.” خدمت شما میگویم که به نظر میرسد قوه قضاییه و دیگر نهادهای امنیتی و نظامی و حتی بعضا اقتصادی معصوم هستند چرا که میبینید کوچکترین اشارهای به آنها، چه حبسها و محرومیتهایی در پی دارد.
آقای رییس جمهور، میدانم دستتان بسته و حوزه اختیاراتتان محدود است، اما شما قسم خوردهاید که پاسدار قانون اساسی باشید و حافظ حقوق شهروندان. شما حقوقدانید و حداقل میتوانید راهکارهای حقوقی و قانونی برای خلاص شدن جماعت روزنامهنگار از زیر بار این همه فشار امنیتی را پیدا کنید تا هر روز میهمان سلولهای انفرادی و بازداشتگاه نباشند و فلان آقای مسئول در دادسرای رسانه با یک تلفن حکم به ممنوعالقلمیشان ندهد.
شما قول دادید فضای امنیتی را خواهید شکست و ما امیدوار منتظر تحقق این وعده هستیم. شاید نخستین گام، تلاش از سوی شما برای آزادی یاشار باشد و در آخر مطمئن باشید با تمام این بگیر و ببندها، لحظهای دستمان در هنگامه افشای حقیقت نمیلرزد و حرمت قسم به قلم را حفظ خواهیم کرد، حتی در بند.
ریحانه طباطبایی هنگام رفتن به اوین در ۲۲ دی ماه ۱۳۹۴
ریحانه طباطبایی روزنامهنگار، فعال سیاسی و زندانی سیاسی ایرانی است. او به یک سال زندان و دو سال محرومیت از عضویت در احزاب، گروها، دستهجات سیاسی و فعالیت در رسانهها و فضای مجازی محکوم شد و از ۲۲ دی ماه ۹۴ در بند زنان زندان اوین است. اتهام او تبلیغ علیه نظام اعلام شده است.
ریحانه طباطبایی در زمستان سال ۱۳۹۱ و در جریان بازداشت گسترده روزنامهنگاران در ایران هم به زندان افتاده بود و همچنین در سالهای ۸۹ و ۹۳ هم زندانی شده بود. او در مجموع طی ۸ سال گذشته ۴ بار زندانی شده است.
ریحانه طباطبایی سابقه کار در مجلات چلچراغ و ایران فردا، شبکه خبری سینا و روزنامههایی چون فرهیختگان، کلمه سبز، بهار و شرق را دارد.