فر ستنده خبر خانم دلارام درهشویی ۱۳۹۵/۸/۲۰
ماهنامه خط صلح – سولماز شریف که سابقهی سالها خبرنگاری در حوزهی ورزشی در رسانههای ایران را دارد، پس از مهاجرت به امریکا و در سال ۲۰۰۷، هفته نامهی “شیرزنان” را به عنوان اولین رسانهی مستقل ورزش زنان و با هدف جبران کمبود پوشش اخبار این حوزه در نشریات سراسری و ورزشی ایران راهاندازی کرده است. دستاندرکاران این هفته نامه، ۴ سال در انتظار دریافت مجوز از طرف وزارت ارشاد جمهوری اسلامی ایران ماندند و در نهایت هم چنین مجوزی صادر نشد.
شیرزنان در حال حاضر به صورت هفتگی منتشر نمیشود، تغییر شکل داده و به عنوان یک سازمان غیرانتفاعی با هدف حمایت و ارتقای ورزش زنان در همهی کشورهای مسلمان و به زبان انگلیسی فعالیت خود را دنبال میکند، که علاقه مندان در صورت تسلط به زبان انگلیسی، میتوانند از طریق وبسایت و یا شبکههای اجتماعی شیرزنان را دنبال کنند.
با توجه به موضوع پروندهی ویژهی این شماره از خط صلح، و پیرامون موانع و راهکارهای توسعهی ورزش زنان در ایران با خانم شریف گفتگویی داشتهایم که در پی میآید.
خانم شریف، به عنوان فردی که سالها در حوزهی ورزش زنان کار خبری کردهاید، مهمترین موانع توسعهی ورزش زنان در ایران را چه میدانید؟
عدم آموزش و تبلیغ را میتوان مهمترین موانع ورزش در ایران دانست. در اکثر کشورها از طرف دولت در رابطه با اهمیت ورزش به شهروندان اطلاعات داده میشود و مثلاً به صورت برنامه ریزی شده و سیستماتیک این موضوع را در سیستم آموزشی، مدارس و دانشگاهها میگنجاند. اگر هم دولت مستقیماً در این خصوص کار آموزشی نکند، بودجههایی را برای سازمانهای مستقل در نظر میگیرد که آنها به این امر بپردازند. اما متاسفانه در ایران شاهد آموزش و تبلیغی در خصوص اینکه “چرا ورزش مهم است”، نیستیم. راجع به هیچ کدام از ابعاد چند لایهای و گستردهی ورزش، اعم از بحث سلامت جسمی، سلامت روحی و یا شغل بودن و حرفهای بودن آن، صحبت خاص و تاکیدی نمیشود. این مسئله در ورزش زنان بیشتر نمایان است؛ هرچند که در بخش مردان هم وضعیت به همین شکل است. در ایران ورزش حرفهای مردان وجود دارد اما مثلاً در رابطه با ورزش همگانی، آموزش وجود ندارد.
آیا میتوان مسائل فرهنگی را به عنوان مانعی که به عدم اقبال عمومی در ورزش حرفهای زنان (نسبت به مردان) منجر میشود، برشمرد؟
ورزش زنان در بخش حرفهای، کمتر از ورزش مردان در بخش حرفهای آن اهمیت دارد اما برخورد مسئولین به نحوی است که گویی در حق زنان لطف میکنند که اجازهی ورزش کردن به آنها میدهند. این طرز تفکر و نگاه، باعث کم ارزشتر جلوه دادن و پستتر شمردن جایگاه ورزش زنان میشود و بین مردم هم رواج پیدا میکند. موارد متعددی در سطح خانوادههای ایرانی وجود دارد که مثلاً اگر دختری بخواهد به صورت حرفهای به ورزش بپردازد، خانواده به او میگویند چرا وقتت را هدر میدهی؟ در صورتیکه در کشورهای پیشرفتهی جهان، هیچ وقت چنین اتفاقی نمیافتد. علت هم این است که ورزش حرفهای از طرف دولتها بسیار جدی گرفته میشود چرا که سیاستشان از این قرار است که در سطح بین المللی با کشورهای دیگر در زمینهی ورزش رقابت داشته باشند. اینکه یک کشور چه تعداد مدال در المپیک کسب میکند، برای کشورهای پیشرفته مسئلهی بسیار مهمی است. مثلاً نمونهی واضح آن جنگ مدالها بین دو کشور امریکا و روسیه است که خود گویای اهمیت قضیه برای دولتهای این دو کشور است.
در کشوری مثل ایران تمرکز فقط روی رشتهی فوتبال و به تازگی والیبال –آن هم فقط برای مردان-، گذاشته میشود، که تفاوت و عدم برابری را نشان میدهد و چنین حسی طبیعتاً مثل همهی اتفاقات دیگر به افراد جامعه هم تلقین میشود. ضمن اینکه نباید فراموش کرد در ایران بعد از انقلاب، این زنان بودند که به ورزش کردن اصرار داشتند و ذره ذره خواستار چنین حقی شدند.
ایران در ارائهی الگوی زنان ورزشکار محجبه، تاکنون چقدر موفق عمل کرده و آیا توانسته این تعریف را به جامعهی جهانی بقبولاند؟
اگر منصفانه قضاوت کنیم، باید بگوییم که تا حدودی توانسته است این کار را انجام دهد. حجاب در ایران اجباری است و اگر خانمی بخواهد در ایران ورزش حرفهای انجام دهد، چارهای به جز پذیرفتن آن ندارد. در المپیکهای گذشته، شاهد حضور زنان مسلمانی از کشورهایی نظیر مصر بودیم که لزوماً محجبه نبودند ولی زنان ایران چارهای جز اینکه با حجاب ظاهر شوند، ندارند. نباید فراموش کرد که ورزشکاران زن ایرانی، چون خواستهی خودشان شرکت کردن در میادین ورزشی است، تلاش مضاعف دارند. اینکه در حال حاضر زنان تلاش میکنند علاوه بر گرفتن سهمیهی المپیک، مدال هم بگیرند، نشان میدهد که تحول بزرگی در ورزش زنان صورت گرفته است. این مسئله را از این جهت میگویم که به هر حال اکثر زنان ورزشکار در ایران، تا مدتهای طولانی با کارت سفید در المپیک شرکت داشتند. البته کارت سفید هم مهم است و به قولی ذره ذره روی همدیگر ساخته میشود اما همان طور که میدانید این کارت به معنای آن است که خودشان سهمیهی ورود به المپیک را کسب نکردند و تنها چنین فرصتی در اختیارشان قرار گرفته است. باور من این است، اینکه ما امسال توانستیم در المپیک ریو مدال بگیریم، تاثیرات بسیار زیادی در خودباوری دختران ایرانی در سالهای آینده خواهد گذاشت.
برخی ورزشکاران زن ایرانی، مثل اعضای تیم ملی بسکتبال، به دلیل مانع پوشش از حضور در مسابقات خارجی بازماندهاند. عملکرد مسئولان ایران را در این خصوص چطور ارزیابی میکنید و اینکه آیا اساساً مسئلهی پوشش را نباید چالش ورزش زنان در ایران دانست؟
بله، قطعاً این چالشی است که ورزشکاران ایرانی با آن روبهرو هستند. مثلاً یکی از دلایل محبوبیت ورزشهای رزمی در ایران این است که پوشش راحتتری دارند و ورزشکاران با آن پوشش میتوانند در مسابقات بین المللی شرکت کنند. هرچند که لباس جودو به نحوی نیست که با شرایط طراحی شدهی حجاب مطابقت داشته باشد؛ در نتیجه ورزشکاران ما نمیتوانند در همهی مسابقات بین الملی جودو شرکت داشته باشند. یا در رابطه با شنا، با اینکه مایوهای اسلامی آمده است، اما نمیگذارند ورزشکاری با استفاده از چنین پوششی هم، برای شرکت در میادین بین المللی فعالیت کند. خانمی بود که خودش در دریای خزر شنا کرده بود و ماجراها و مشکلات مختلفی را پشت سر گذاشته بود، اما رکوردش در نظر گرفته نمیشود.
در حال حاضر چه کشورهای مسلمان و چه غیرمسلمان، راجع به مسئلهی نوع پوشش و حجاب در ورزش صحبت میکنند؛ حتی ورزشکاران مسلمان از امریکا. مثلاً یک خانم وزنه بردار امریکایی -که جزو سفرای مجلهی شیرزنان ما هم هست-، چند سال پیش که قصد داشت با حجاب در مسابقات وزنه برداری شرکت کند، چنین شرایطی وجود نداشت اما به مرور وضعیتی اعمال شد که او هم بتواند در مسابقات شرکت کنند. در واقع در مقطعی قرار گرفتهایم که کشمکشها و جنجالها بین دو طرف در جریان است. مثلاً در رابطه با فیفا، چند سال پیش این سازمان کوتاه آمد و گفت که حجاب را میپذیریم و البته شرایطی تعیین کرد که با استانداردها و قوانین فیفا هم هماهنگ باشد. ایران در ابتدا این شرایط را پذیرفت اما بعد که تیم را فرستاد، دیدند آن مواردی که قبول کرده بوده، اعمال نشده است و در نتیجه تیمی که این قدر سر آن زحمت کشیده شده بود، از شرکت در مسابقات بازماند. در نتیجه، این مسئله یک گفتگو و تعامل دو طرفه را میطلبد که البته کشوری چون ایران چندان به چنین گفتگویی قائل نیست و بیشتر حالت زورگویانه را پیش میگیرد و میگوید اگر میخواهید شرکت کنیم، شما باید خواستههای ما را قبول کنید. هرچند که فکر میکنم به خاطر علاقه و پشتکار دختران داخل ایران، به فدراسیونها و به طور کلی دولت ایران فشار آمده که کمی در چنین گفتگو و تعاملی شرکت داشته باشد. دولتهای متفاوت هم به شکل متفاوتی عمل میکنند. مثلاً پنج سال پیش به هیچ عنوان چنین تعاملی صورت نمیگرفت اما در حال حاضر با دولت جدید، به خاطر علاقهای که به بین المللی بودن خودش دارد، راحتتر میتوان در این قضیه هم گفتگو کرد.
به تازگی جنجالهای زیادی بر سر عدم تمایل ورزشکاران امریکایی برای استفاده از حجاب جهت شرکت در مسابقات قهرمانی شطرنج زنان جهان که قرار است در بهمن ماه در تهران برگزار شود، به راه افتاده است. در همین حین اما فوتسالیتهای زن کشور روسیه، میتوانند در تهران بدون حجاب با زنان ایرانی مسابقه دهند. نظر شما در این خصوص چیست؟
ببینید، متاسفانه ورزش زنان، مثل بسیاری از مسائل دیگر در ایران، سیاسی است و به همین خاطر شاهد چنین دوگانگیهایی هستیم و به طور کلی باید گفت که دولت ایران با این مسئله بسیار دوگانه برخورد میکند. مثلاً برای ورود به استادیومها، خانمهای همهی کشورهای دیگر میتوانند در استادیوم حضور داشته باشند اما زنان ایرانی نمیتوانند. یک نفر باید توضیح دهد چگونه است که چنین اتفاقی میافتد!؟ به قول شما تیم روسیه میتواند در ایران بدون حجاب -آن هم فوتسال را-، بازی کند اما شطرنج باز امریکایی نمیتواند. اگرچه جدا از این دوگانگیها، باید در نظر گرفت که این مسئله به عملکرد فدراسیونهای مختلف هم مربوط میشود و همه چیز منسجم و مرتب نیست. با نگاهی به بخشهای مختلف عملکرد ایران هم متوجه میشویم که همه چیز منسجم نیست و اهرمهای مختلفی وجود دارد؛ البته این طور هم نیست که هرکسی هرکاری دلش بخواهد بتواند انجام دهد و در واقع فیلتری وجود دارد که همه از آن باید رد شوند.
این دوگانگیها، هم برای جامعهی بین المللی و هم برای ورزشکار داخل ایران بسیار گیج کننده است. از آن طرف هم، به جاهای مختلف سوژه میدهد که فشار ایجاد کنند. مثلاً سازمانهای بین المللی مدتهاست که با فدراسیونهایی نظیر بسکتبال و والیبال بحث و تعامل میکنند که از طریق آنها قوانین رعایت شود.
در طی سالهای اخیر، علیرغم تمام محدودیتها، زنان ورزشکار ایرانی موفق به کسب عناوین قهرمانی در سطح جهان هم شدهاند؛ مهمترین و آخرین نمونهی آن را میتوان کسب مدال برنز توسط کیمیا علیزاده در المپیک ریو دانست. به نظر شما این مسئله میتواند نشان دهندهی بهبود شرایط و امکانات برای زنان ورزشکار در ایران باشد یا بهتر است آن را استثنا قلمداد کرد؟
در این رابطه با توجه به فعالیتها و مشاهدات از نزدیک وقایع مربوط به ورزش زنان، اعتبار خاصی به سیستم مردسالارانهی حاکم بر ایران نمیدهم. من از نزدیک دیدهام که چطور خودِ زنها در طول زمان زحمت کشیدند، امکانات بیشتر مطالبه کردند و توانستند موافقتهایی بگیرند؛ آنها آجر به آجر این خانه را ساختند. البته اینکه میگویم خودِ زنها، لزوماً جنسیت مدنظرم نیست و منظورم برابری خواهان معتقد به برابری در ورزش است. مثلاً ما مربیان مردی هم داشتیم که معتقد به ورزش زنان بودند و تلاشهای زیادی در این راستا داشتند. مدال کیمیا در واقع میوهی درختی است که مدتی طولانی صرف آماده سازی زمین، کاشتن تخم و رسیدگی به آن شده است و حالا این درخت جوانه زده و آن قدر بزرگ شده که به میوه دادن رسیده است. همچنین شخصیت افراد هم متفاوت است و نقش به سزایی ایفا میکند. شخصیت کیمیا، یک شخصیت استثنا است که تا این حد پشتکار داشته و زحمت کشیده است. ما میدانیم که ورزشکار حرفهای، آن هم در سطح المپیک بودن و مدال آوردن، کار یکی-دو روز تمرین نیست و نیاز به پشتکار و تمرکز زیادی دارد. ولی آن بستر برای چنین تمرکز و هدف گذاریای هم پیشتر توسط همان برابری خواهان در حوزهی ورزش آماده شده است.
چرا هنوز هم در ایران مردان ورزشکار راحتتر از زنان ورزشکار، مشکلاتشان را به زبان میآوردند؟ مثلاً چندی پیش تیم فوتبال ملوان زنان علیرغم تمامی شایستگیهایش منحل شد و شاهد کمتر اعتراضی حتی از سوی بازیکنان و کادر فنی تیم به این مسئله بودیم.
من این مسئله را به دو بخش میبینم. بخش عمدهی آن مربوط به رسانههاست. متاسفانه تا قبل از سال ۲۰۰۷ میلادی که ما شیرزنان را منتشر کردیم، حتی یک نشریهی مستقل مربوط به ورزش زنان، نداشتیم. این مسئله خودش به اندازهی کافی گویای مطلب است. هیچ چیزی خطرناکتر از این قضیه نیست که تحریریه و سردبیر یک رسانهی ورزشی معتقد به برابری جنسیتی در ورزش نباشد. این اتفاق اگر در رشتههای ورزشی مردان رخ میداد، حتی اگر خود تیم و کادر فنی هم سکوت میکردند، این قدر رسانهها دنبال مسئله میرفتند که بالاخره این پیگیریهای خبری موجی را ایجاد میکرد. در نظر بگیرید یک ورزشکار زن وقتی مسئلهای برایش پیش بیاید -خصوصاً اگر آشنایی هم در رسانهها نداشته باشد-، صدایش به هیچ جایی نمیرسد. در نتیجه اینکه اعتراضی ندیدیم، لزوماً به معنای عدم اعتراض نیست و شاید به این خاطر است که پوشش داده نشده است.
از طرف دیگر هم البته موافقم که به میزان آقایان اعتراضی صورت نمیگیرد. بخشی از آن به سیاسی بودن ورزش زنان در ایران و همان نگاه از بالا به پایین مربوط میشود که با کوچکترین اعتراضی، ورزشکاران زن از تیم اخراج میشوند. چند سال پیش یک خانم قایقران پس از بیرون آمدن از دریاچهی آزادی، صندل پایش کرده بود که امری کاملاً طبیعی است. از حراست به او در رابطه با پوشیدن صندل، تذکر داده شد اما اعتراض ورزشکار به این مسئله، منجر به اخراج او از تیم شد. یعنی با کوچکترین بهانهای یک ورزشکار حرفهای که وقت و نیرو و امکانات زیادی هم صرف او شده است، کلاً اخراج میشود. متاسفانه کسی فکر نمیکند که هر کدام از این ورزشکاران حرفهای، جزو ارزشهای کشور محسوب میشوند. این در واقع نشان دهندهی همان نگاه از بالا به پایین است که خدمتتان گفتم؛ میگویند ما لطف میکنیم که به شما اجازهی ورزش کردن میدهیم و در نتیجه اگر حرفی بزنید، این امتیاز را از شما خواهیم گرفت.
یکی از مشکلات ورزش زنان، مربی است. در واقع چون عمر ورزش زنان در ایران کوتاه است، بعضاً ورزشکاران زن عنوان میکنند که در بسیاری از رشتهها مربی زن خوبی -آنچنانکه بتواند جهشی در کیفیت کار ورزشکاران به وجود آورد-، وجود ندارد. با توجه به اینکه معمولاً زنان حق داشتن مربی مرد هم ندارند، راهکار پیشنهادی شما برای حل چنین مشکلی در کوتاه مدت چیست؟
متاسفانه این مشکلی نیست که بتوان در کوتاه مدت حلش کرد.
ببینید ما در رشتههایی نظیر دوچرخه سواری، سوارکاری، شطرنج و تیراندازی، مربی مرد داشتیم و در واقع این مسئله ربط مستقیمی هم به رشتهها و امکان حضور مربی مرد دارد؛ با این حال همواره بر سر این مسئله جنجال وجود داشته است. اگر قرار باشد منطقی و حرفهای صحبت کنیم، حضور مربی مرد در شرایطی که تیمی قرار است در مسابقات بین المللی شرکت کند، هیچ اشکالی نباید داشته باشد؛ چرا که اساساً قرار است ورزشکاران با حجاب در این مسابقات شرکت کنند. اما اگر بر حضور مربی زن تاکید میشود، باید هزینه در نظر گرفته شود تا از خارج از کشور مربی زن بیاورند و از طرف دیگر هم مربیان زن را برای آموزش به خارج از کشور اعزام کنند. در واقع باید مربی زن ایرانی به خارج از کشور اعزام شود و آموزشهای لازم را ببیند و از آنجا که تجربه با آموزش لزوماً یکی نیست، مدتی هم در کنار مربی زن خارجی که تجربه دارد، کار کند. این کار که یک دید دراز مدت را میطلبد، باعث میشود که تجربه به مربیان جوان منتقل شود تا بتوانند روزی مستقل شوند. این همان کاری است که فدراسیون تکواندو کرد و امروز نتیجهاش را میبینم.
با این حال خیلی از کشورهای مسلمان دیگر هستند که مربیان مرد دارند. همان طور که گفتم این مسئله به منطق و نگاه برابری جنسیتی در ورزش برمیگردد. واقعاً نمیدانم اگر قرار باشد نگاه غیرمنطقی باشد، باید با آن چه کرد و بحث کردن در این زمینه را سخت میکند. ولی خوب راهی که وجود دارد، گفتگو کردن دربارهی آن است. اینکه قضیه از طریق رسانهها مطرح شود و در جمع فدراسیونها و در سیستم ورزشی به بحث گذاشته شود. اینکه نیازها، خواسته شوند بسیار مهم است. باید گفت هیچ وقت نشده خانمها چیزی را بخواهند و در دراز مدت به آنها داده نشود. پس باید این خواستهی حضور مربیان با تجربه وجود داشته باشد. بعد از مطرح شدن چنین خواستهای هم باید راجع به آن گفتگو شود، مسئولان را اقناع کرد تا در نهایت بلکه به آن خواسته دست یافت.
به عنوان سوال آخر، به نظر شما راهکارهای توسعهی ورزش زنان در ایران، علیرغم موانع و مشکلاتی زیادی که فرصت شد تنها در رابطه با برخی از آنها صحبت کنیم، چیست؟
به نظر من به هر حال بستر ورزش -و خصوصاً ورزش همگانی-، بین زنان در ایران وجود دارد. البته زنان در ایران انگیزههای متفاوتی برای ورزش کردن دارند و بسیاری ممکن است صرفاً به خاطر تناسب اندام ورزش کنند که مسئلهای نیست و مهم هدف، یعنی همان “ورزش” است. همین که با توجه به عدم امکانات -خصوصاً در شهرستانها-، شاهد این هستیم که از سادهترین وسیلههای ورزشی موجود استفاده میشود، نشان دهندهی وجود این بستر در بین زنان است. اما رسانهها و خصوصاً رسانههای خارج از کشور باید فعالیت بیشتری در زمینهی آموزش دادن و ایجاد انگیزه داشته باشند. اینکه مواردی اعم از ویدئوهای ورزشی، کلیپ موسیقی و داستان وجود داشته باشد و در سطح جامعه دست به دست شود، بسیار مهم است. متاسفانه ما در هیچ جایی شاهد انعکاس تصویر یک زن ورزشکار نیستیم. تمام این مسئله به دولت هم برنمیگردد و مثلاً هنرمندان هم میتوانند روی این موضوع کار کنند که با انعکاس چنین تصویری، انگیزه ایجاد شود. در واقع باید راجع به ورزش زنان گفتگو و صحبت شود تا دریچه را باز نگه داریم و البته سعی کنیم که این دریچه بزرگ و بزرگتر شود.