تبعیضات جنسیتی، حقوق انسانی زنان و ورزش/ الهه امانی

فرستنده خبر خانم دلارام درهشویی ۱۳۹۵/۰۸/۰۷

varzesh zanan

ماهنامه خط صلح – حق دستیابی و مشارکت زنان در ورزش و بازی‌های گروهی به مثابه یکی از حقوق انسانی زنان در بسیاری از اسناد بین المللی از جمله اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر(مفاد ۲۴ و ۲۷)، میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی(ماده‌ی ۱۵)، کنوانسیون حقوق کودک(ماده‌ی ۳۱)، کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان(سیدا – ماده‌ی ۱۰-۱۳) و کنوانسیون حقوق افراد معلول(ماده‌ی ۳۰) آمده است. طبق قوانین بین المللی، دولت‌ها موظف هستند با اتخاذ و تدابیر لازم برای از بین بردن کلیشه‌های جنسیتی (ماده‌ی ۵ کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان) در حوزه‌های گوناگون از جمله ورزش زنان، تلاش کنند.

اما علی‌رغم مجموعه حقوق بین المللی که کشورهای عضو سازمان ملل متعهد به انجام آن هستند، علی‌رغم گام‌های مثبتی که در خلال ۵۰ سال گذشته در زمینه‌ی دستیابی زنان به امکانات ورزشی و فعالیت‌های فیزیکی و تربیت بدنی برداشته شده، احترام به حقوق انسانی زنان، تبعیضات جنسیتی در حوزه‌ی ورزش و سیاست‌های بازدارنده‌ی دولت‌ها تحت لوای فرهنگ، مذهب و بومی سازی قوانین بین المللی است و در سطح جهان راه درازی در پیش دارد.

واقعیت آن است که ورزش پدیده‌ای است شامل ابعاد فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و سیاست دولت‌ها در زمینه‌ی ورزش و به خصوص ورزش زنان انعکاسی از سیاست‌های کلان و سیاست‌های جنسیتی آنان دارد. تبعیض جنسیتی علیه زنان و دختران و تربیت بدنی و ورزش در بسیاری از کشورها وجود دارد. از عدم پرداخت دستمزد برابر زنان تیم فوتبال امریکا -که برای جامعه‌ی امریکا افتخار آفرین بوده‌اند-، تا محدودیت‌ها و ممنوعیت‌های جنسیتی در حوزه‌ی ورزش در بسیاری از کشورهای اکثریت مسلمان، از حضور کم‌رنگ زنان ورزشکار در رسانه‌ها، تا امکانات و فضاهای تشویق کننده برای مردان، ما شاهد تبعیضات جنسیتی در عرصه‌ی ورزش زنان هستیم.

شکاف حضور زنان و دختران در مقایسه با حضور مردان در عرصه‌ی ورزش نیز، یکی از مواردی است که نیاز به کارزارهای اجتماعی و فرهنگی دارد که در بسیاری از کشورها، -حتی کشورهایی که زنان در آن از نظر قانونی از حقوقی برابر برخوردار هستند-، دیده می‌شود.

برای مثال در انگلستان شکاف حضور ورزشی بین دختران و پسران در مدارس رو به رشد است؛ زیرا بسیاری از دختران به علت عدم اعتماد نفس در فعالیت‌ها و مهارت‌های ورزشی خود به حضور در این عرصه علاقه‌ی چندانی ندارد. این روندها در پرتو تبعیضات عظیم رسانه‌ای در زمینه‌ی مفاهیم “زیبایی”، استفاده‌ی ابزاری از بدن زن، کالایی نمودن بدن زن با معیارهای دنیای مد و رژیم‌های غذایی سخت در کنار نداشتن زنانی که از نظر ورزشی نقش آفرینی‌های الهام بخش داشته باشند، مسئله‌ی ورزش زنان و دختران را با چالش‌های اجتماعی روبه‌رو می‌سازد.

از نظر بهداشت عمومی جامعه، حضور زنان در ورزش‌های گوناگون سبب کاهش بیماری‌هایی می‌گردد که علت ۶۰ درصد از مرگ و میرها در جهان هستند. هم‌چنین بر اساس تحقیقات سازمان ملل در مورد زنان، برابری جنسیتی و ورزش، به ویژه در سال‌های رشد، برای توانمندی دختران امری بسیار مهم است؛ چرا که دختران جوان فرصت‌های محدودتری نسبت به پسران جوان برای تعاملات اجتماعی در فضای خارج از خانواده دارند. علاوه بر مزایای جسمی و روانی ورزش، فعالیت‌های گروهی در آن می‌تواند سکو و یا فرصتی  برای کسب مهارت‌های رهبری و مدیریت برای دختران و زنان باشد. زیرا زنان و دختران می‌توانند آموخته‌های حوزه‌ی ورزش را برای ابعاد دیگر حضور اجتماعی خود از جمله مشارکت مدنی و یا زندگی حرفه‌ای‌شان و حتی مدیریت خانواده به کار گیرند. توانمندی، پشتکار، تعهد، روحیه‌ی گروهی-تیمی، فعالیت دسته جمعی، همبستگی، مذاکره، تعامل و احترام به حقوق دیگران از ارزش‌هایی است که می‌تواند نه تنها در تجربه‌ی ورزشی زنان و دختران بلکه از اهمیت خاص برای دستیابی به برای جنسیتی و توانمندی زنان گرانقدر باشد.

سوزان بی آنتونی(Susan B. Anthony)، زن مبارز قرن نوزدهم امریکا که برای رفرم‌های اجتماعی به سود زنان تلاش زیادی نمود و نقش کلیدی در جنبش اتخاذ حق رای برای زنان داشت، جمله‌ی قابل تاملی دارد. وی می‌گوید: “دوچرخه سواری از هر چیزی بیش‌تر باعث آزادی زنان شده است. دوچرخه سواری به زنان احساس آزادی و اتکاء به نفس می‌دهد”.

علی‌رغم این‌که امروز قواعد ورزش و تشویق فعالیت‎های فیزیکی و تربیت بدنی برای زنان و دختران به رسمیت شناخته می‌شود، ابعاد جنسیتی ورزش هم‌چنان یکی از چالش‌های اجتماعی، به ویژه در کشورهایی اکثراً مسلمان است. این ابعاد، سرفصل‌هایی از جمله حجاب و عفاف زنان در حوزه‌ی ورزش، طراحی لباس‌های اسلامی، پوشش رسانه‌ای ورزش زنان، ادغام انجمن‌های ورزشی زنان در فدراسیون‌های ورزشی و سایر موارد است. لازم به یادآوری است زنان کشورهای مختلف اسلامی و زنان مسلمان یک گروه همگون نیستند و خوانش و ترجمان اسلام نیز در کشورهای گوناگون یکسان نیست و از این‌رو، زنان از موقعیت‌های مختلفی در عرصه‌ی ورزش برخوردار هستند.

اگرچه در برخی از کشورهای اکثریت مسلمان، ورزش زنان دچار مخالفت‌های قانونی است(مثل ممنوعیت حضور در استادیوم‌های ورزشی در ایران)، اما حتی اگر این مخالف‌های قانونی نیز برداشته شود، انگاره‌های جنسیتی جامعه و مناسبات قدرت جنسیتی، هم‌چنان فرآیندهای تبعیض آمیز خود را خواهد داشت؛ که نیاز به تدوین قوانین برابر، سیاست‌های کلان اجتماعی برای تحقق برابری جنسیتی و تشویق زنان به حضور در فضاهای اجتماعی و تحول در مناسبات دیرپای قدرت در جامعه دارد.

انگاره‌های سنتی “زن خانه” و “مرد بیرون”، محدودیت در زمینه‌ی حضور زنان در فضاهای اجتماعی، محدودیت و ممنوعیت در دستیابی زنان به امکانات در عرصه‌ی ورزش، عدم تشویق زنان و دختران در فعالیت‌های فیزیکی و حضور در تیم‌های ورزشی، نه تنها فرآیندهای ناسالمی از نظر بهداشت عمومی و سلامت جسم و روان نیمی از جامعه‌ی بشری است، بلکه در تناقض با روند رشد یابنده در زمینه‌ی حضور زنان و دختران در حوزه‌ی ورزش و واپسگرایانه است.

تقاطع ورزش و حقوق انسانی که بسیاری ارزش‌های مشترک نیز دارند، تنها در سال‌های اخیر بیش‌تر مورد توجه قرار گرفته است. در واقع جای تعجب است که چگونه جنبش اجتماعی حقوق بشر، مکانیسم‌ها و نهادهای آن، و دنیای ورزش تا به حال تعامل خلاق و فعالی نداشته‌اند. براساس گزارش “زنان سازمان ملل”، این نهاد برای برابری جنسیتی و توانمندی زنان، در سال‌های اخیر شاهد پیشرفت‌هایی از طریق کمیته‌ی بین المللی المپیک در ارائه‌ی سهمیه بندی برای حضور زنان در سازمان‌ها و موسسات ورزشی بوده در حالی‌که چالش‌هایی از قبیل هویت جنسی بازیکنان و حضور زنان در استادیوم‌های ورزشی و مشارکت در بازی‌ها هم‌چنان وجود دارد.

بررسی مقایسه‌ای فوتبال زنان در انگلستان و امریکا

به گفته‌ی تاریخ نگاران، فوتبال از سال ۱۸۶۳ در انگلستان آغاز شد و به سرعت تبدیل به ورزشی مردانه و محبوب در بین کشورهای اروپا و جهان شد. تاریخ فوتبال در بین زنان نیز به مسابقات زنان مزدوج و غیرمزدوج در اسکاتلند و انگلستان برمی‌گردد. با آغاز قرن بیستم، زنان به طور جدی در انگلستان، فرانسه و کانادا فوتبال بازی می‌کردند و در کشورهای اروپای مرکزی نیز کم و بیش مسابقات فوتبال زنان برگزار می‌شد. یکی از پرخاطره‌ترین و تاریخی‌ترین مسابقات فوتبال زنان در اروپا در سال ۱۹۲۰ در لیورپول انگلستان و در بزرگ‌ترین زمین فوتبال این شهر برگزار شد. در این مسابقه، تیم‌های دیک کرزF.C)  Dick, Kerr’s Ladies) و هلن لنکشر (Helen Ladies Lancashire) در مقابل ۵۳ هزار تماشاگر رو در روی هم قرار گرفتند و حتی درهای استادیوم به روی ده‌ها هزار نفر دیگر که می‌خواستند حضور داشته باشند، بسته شد چرا که دیگر استادیوم گنجایش نداشت.

انجمن فوتبال لندن (Football Association) این مسابقه را تهدیدی جدی تلقی کرد و در سال ۱۹۲۱، پرنفوذترین انجمن فوتبال انگلستان، فوتبال زنان را برای ۵۰ سال قدغن و غیرقانونی اعدام کردند. این ممنوعیت، فوتبال زنان را در کل اروپا برای مدتی دچار چالش‌های گوناگون کرد اما در سال‌های دهه‌ی ۱۹۳۰ تیم‌های فوتبال زنان در فرانسه و ایتالیا به وجود آمدند که تا پایان دوران جنگ جهانی دوم، در حاشیه و پنهان به فعالیت مشغول بودند.

بعد از جنگT اولین مسابقات جام اروپایی زنان در سال ۱۹۵۷ برگزار شد. تا زمانی‌که منع قانونی فوتبال زنان در انگلستان به سر آمد، بسیاری از کشورها تیم فوتبال زنان داشتند و ۳۵ کشور در مسابقات جهانی فوتبال زنان شرکت نموده بودند.

ورزش فوتبال اگرچه در امریکا بسیار دیرتر از اروپا شروع شد، اما فرم متشکل و جدی آن از سال‌های ۱۹۷۰ در این کشور آغاز شد. اما اولین تیم ملی فوتبال زنان امریکا در سال ۱۹۹۵ آغاز به کار کرد و جالب‌تر آن‌که اولین تیم حرفه‌ای فوتبال زنان در امریکا در سال ۲۰۰۱ شروع به فعالیت کرده است.

نکته‌ی قابل تامل آن است که جامعه‌ی امریکا همواره نسبت به فوتبال علاقه‌ی چندانی نشان نداده است، تیم فوتبال مردان امریکا نقطه‌ی اوج و درخشش خاصی در کارنامه‌ی خود ندارد و در حال حاضر هم رتبه‌ی ۲۴ را در رنکینگ فیفا دارد؛ زیرا در مقابل آن، فوتبال امریکایی از محبوبیت بالایی برخوردار است. اما چه دلیلی وجود داشت که فوتبال زنان در امریکا تا حد کسب قهرمانی در سطح جهان، پیش رفته است؟

پژوهشگران حوزه‌ی ورزش دلایل آن را به محبوبیت ورزش فوتبال امریکایی -که ورزشی به غایت مردانه است-، از یکسو و متمم ۹ قانون اساسی امریکا در سال ۱۹۷۲ که برابری جنسیتی را در دانشگاه‌ها و موسسات آموزشی اجباری و مستلزم پیگرد قانونی قرار داد، می‌دادند. حوزه‌ی ورزش یکی از عرصه‌های تحقق برابری جنسیتی در دانشگاه‌ها و موسسات آموزشی است.

کتاب ان اِنکله (Anne Enke) تحت عنوان “پیدا کردن جنبش”(جنبش زنان) در سال ۲۰۰۷ پژوهشگران را دعوت می‌کند(صفحه‌ی ۴) که فمنیسم را در فضاهایی که مرور نشده، بررسی کنند تا بتوانیم ابعاد جنبش زنان را در امریکا در سال‌های بعد از جنگ جهانی دوم به طور واقعی برآورد نماییم. جنبشی که موج دوم فمنیستی در امریکا به آن اطلاق می‌گردد.

در این زمینه بررسی چالش‌ها و فعالیت‌های خستگی ناپذیر زنانی که در سال‌های ۱۹۷۰ در تیم‌های فوتبال امریکایی شرکت کرده و فضای مردانه‌ی فوتبال امریکایی را شکسته و به آن وارد شدند، مورد توجه قرار گرفت. این زنان در واقع نرم‌های برهه‌ی زمانی خود را به چالش کشیده و خواهان آن بودند که فضای عمومی، و به ویژه فضای عمومی ورزش آن‌ها را نادیده نگیرد و رسانه‌های آن زمان، فعالیت‌های ورزشی‌شان را پوشش دهند. اندور لفیدن، پروفسور “مدیریت ورزش” در کالج آدریان امریکا در مصاحبه‌هایی که با زنان در تیم‌های فوتبال امریکایی سال‌های ۱۹۷۰ نموده است، درمی‌یابد که بسیاری از آنان اگرچه ساختارشکنی کرده‌ و فضای ورزش را برای حضور خود به چالش کشیدند اما نه هویت فمنیستی اتخاذ کرده و نه فعالیت خود را اساساً در ارتباط با جنبش زنان قرار می‌دادند. علی‌رغم تمام تلاش‌های زنان در زمینه‌ی ورود به عرصه‌ی فوتبال امریکایی، به طوری حضور و محبوبیت این ورزش در جامعه‌ی امریکا سنگین بود که زنان نتوانستند به طور موفق در آن حضور چشمگیر داشته باشند.

اما متمم قانون اساسی، فرصت‌های زیادی را در عرصه‌ی ورزش، از جمله فوتبال، برای زنان و دختران به وجود آورد. نینا چادری((Neena Chaudhry مدیر بخش “فرصت‌های برابر در عرصه‌ی ورزش”، در سازمان “مرکز ملی حقوق زنان” در امریکا چنین اظهار می‌دارد: “هیچ تردیدی برای من وجود ندارد که موقعیت‌هایی که برای تیم فوتبال زنان و سایر ورزش‌ها می‌بینیم، مدیون تصویب متمم ۹ قانون اساسی (مبنی بر رفع تبعیضات جنسیتی در فضاهای آموزشی) است”.

تیم فوتبال زنان امریکا برای اولین بار در سال ۱۹۸۵ در مسابقات بین المللی شرکت جست. این تیم که به سرعت گردهم آمده بودند، درست شب قبل از رهسپار شدن به مسابقات بین المللی، جعبه‌های یونیفرم خود را دریافت می‌کند و متوجه می‌شوند که همه‌ی سایزها و اندازه‌های یونیفرم‌ها، مردانه است. اعضای تیم ملی فوتبال زنان، تا صبح مشغول دوخت و دوز بودند تا بتوانند در این مسابقات جهانی شرکت کنند.

اما علی‌رغم بودجه‌ی محدود برای سفر و لباس‌های سایز مردانه و سایر مشکلات در این مسابقات جهانی، تیم فوتبال زنان امریکا با دانمارک دو بر دو مساوی شد.

بعد از قهرمانی تیم فوتبال زنان امریکا در جام جهانی ۱۹۹۹، تب فوتبال در بین زنان و دختران این کشور بالا گرفت و این ورزش محبوبیت شدیدی در بین دختران پیدا کرد. در حال حاضر در بسیاری از پارک‌ها در امریکا در روزهای آخر هفته تیم‌های فوتبال دختران (حتی ۵ ساله‌ به بالا)، فوتبال وجود دارد. این ورزش که ورزش گرانی هم محسوب نمی‌شود، برای بسیاری از خانواده‌ها نیز مورد قبول قرار می‌گیرد. یکی از چالش‌های فوتبال در امریکا عدم وجود تنوع نژادی در تیم‌های فوتبال زنان و مردان است. بازیکنان فوتبال در امریکا، سفیدتر، مرفه‌تر و تحصیل‌ کرده‌تر از میانگین جامعه‌ی امریکا هستند در حالی‌که در تیم‌های بسکتبال و فوتبال امریکایی بازیکنان از جایگاه اقتصادی و اجتماعی پایین‌تر در این ورزش‌ها حضور پیدا کرده‌اند.

uswnt1

امروزه متجاوز از ۳۰ درصد از خانواده‌های امریکا یک نفر را دارند که فوتبال بازی می‌کند و فوتبال امریکایی به دلیل خطرات ناشی از این ورزش در زمینه‌ی ضربه‌ی مغزی و غیره، کم‌ کم محبوبیت خود را در بین جوانان از دست می‌دهد؛ زیرا خانواده‌ها بیش از پیش نگران پیامدهای این ورزش هستند. شایان توجه است که در خلال سال‌های ۲۰۱۲-۱۹۷۷، فوتبال بیش از هر ورزش دیگری در بین زنان و دختران در امریکا رشد کرد.

ورزش زنان در ایران

یکی از محوری‌ترین مباحث مربوط به ورزش زنان، سلامتی و بهداشت عمومی جامعه است. رتبه‌ی ایران در زمینه‌ی سلامتی از بین ۱۸۰ کشور جهان، ۱۰۴ است و عبدالحمید احمدی، معاونت فرهنگی وزارت ورزش اعلام نموده است که ۵۰ درصد از زنان ایرانی اضافه وزن دارند که فرایند فقر حرکتی است. ورزش قهرمانی یکی از مطالبات و خواست‌های عمومی زنان در ایران است و در سال‌های اخیر شاهد آن بوده‌ایم که رسانه‌ها بیش‌تر به ورزش قهرمانی زنان توجه کرده‌اند، اگرچه هنوز یکی از موانع جدی و تبعیض آمیز در عرصه‌ی ورزش زنان است.

زنان ایران علی‌رغم تمام چالش‌ها و موانع اجتماعی توانسته‌اند حضور پررنگ‌تری در مقایسه با سایر کشورهای اکثریت مسلمان در عرصه‌ی جهانی داشته باشند. ورزش و دستیابی به امکانات ورزشی یکی از حقوق انسانی زنان است. در ایران این حق با ملاحظات شرعی و عرفی، قوانین و ممنوعیت‌ها در زمینه‌ی حضور زنان در فضاهای ورزشی و عمومی چون موج و ساحل در خلال متجاوز از ۳۷ سال در حال دست و پنجه نرم کردن است. جامعه‌ی جهانی نیز از محدودیت‌ها در کشورهای اکثریت مسلمان به جهات گوناگون و در کل در کشورهای جهان به دلایل فرهنگی و سنتی آگاه بوده و از این رو کمیته‌ی بین المللی المپیک در نظر گرفته است که تا سال ۲۰۲۰ مشارکت ۵۰ درصد زنان را در کشورهای اکثریت مسلمان فراهم کند.

دکتر مرادی، یکی از مسئولان ورزشی در نشست تخصصی زن، ورزش و رسانه چالش‌های ورزش زنان در ایران این چنین عنوان می‌کند: “عوامل اجتماعی، دسته‌ی اول این چالش‌هاست و ضعف در اطلاع رسانی و تبلیغات لازم، کمبود الگوهای موفق، بی توجهی برخی مسئولان، حمایت حداقلی رسانه‌های اجتماعی، ترس از آسیب‌های جسمی ناشی از ورزش، ضعف در حمایت مراکز آموزشی از مسائل ورزشی، حمایت اندک دوستان از همراهی و مشارکت در فعالیت‌های ورزشی، عوامل اجتماعی هستند. ترس از آسیب رساندن به اعتقادات مذهبی، رعایت شئونات اسلامی و حفظ حجاب(زمانی‌که فدراسیون‌های بین المللی الزام بر نداشتن حجاب زنان در ورزش است)، تبدیل به چالش می‌شود. وجود فرهنگ مردمحوری در جامعه‌ی ورزش، وجود تفکر مبتنی بر تاثیرات منفی ورزش بر ظاهر زنانه، وجود نگرش منفی و بی اساس بر ورزش زنان، ضعف مشارکت نهادهای عمومی در ورزش زنان از عوامل فرهنگی هستند. مخالفت والدین یا همسر، بارداری و مراقبت از فرزند و وظایف خانه داری، وضعیت اقتصادی و معیشتی خانواده‌ها و ورزش نکردن خانواده‌ها از عوامل خانوادگی است. کمبود وقت، نبود علاقه و انگیزه، محدودیت در توانایی جسمی زنان برای پرداختن به برخی ورزش‌ها، عدم مهارت لازم و کمبود اعتماد به نفس و نتبلی و بی حوصلگی نیز از عوامل شخصی به شمار می‌روند. نهایتاً نیز به بحث بسیار مهم امکانات که زیرساخت‌ها را تشکیل می‌دهند، می‌رسیم. عدم دسترسی آسان، ارزان و صحیح به امکانات و فضاهای ورزشی، نداشتن اسپانسر، گرانی وسایل ورزشی، نامناسب بودن زمان فعالیت اماکن ورزشی، عدم سرمایه گذاری لازم پیرامون توسعه‌ی فضاهای ورزشی و گران بودن شرکت در فعالیت‌های ورزشی، عواملی مرتبط با امکانات است. این مجموعه چالش‌ها باعث شده که مشارکت زنان در المپیک و پارالمپیک حداقلی باشد”.

RTR1DLXKچالش‌های ورزش زنان در ایران در راستای چالش زنان در سایر کشورهای اکثریت مسلمان است. زنان ایران امروزه در ۴۰ رشته‌ی ورزشی فعالیت می‌کنند اما شکاف جنسیتی بین حضور زنان و مردان در عرصه‌ی ورزش کلان است چرا که مردان ۸/۶ برابر بیش‌تر از زنان ورزش می‌کنند. تفکیک جنسیتی اماکن ورزشی نیز یکی دیگر از چالش‌ها است که امکانات ورزشی را برای زنان محدود می‌کند. برخی از ورزشکاران زن ایران چون آتوسا پورکاشیان و فاطمه کریمی در خانه‌هایشان ورزش می‌کنند. اختصاص بودجه و سرمایه گذاری‌های دولت به طور عمده روی تیم‌های مردان است. رسانه‌ها اگرچه گام‌هایی در زمینه‌ی انعکاس دادن مسابقات ورزشی زنان برداشته‌اند اما هنوز شاهد “سردی” و “عدم اشتیاق” در این امر هستیم. تبعیضات جنسیتی در ورزش، علت و معلول نابرابری‌های جنسیتی زنان است. زنان در ایران و برخی دیگر از کشورها، شهروندانی هستند که از حقوق برابر برخوردار نبوده، قوانین تبعیض آمیز از یکسو و سنت‌ها و عرف حاکم بر فرهنگ جامعه، مناسبات قدرت دیرپای سیستم پدر/مردسالاری، زنان را از موقعیت برابر در زمینه‌ی اعتلا و بالندگی در عرصه‌ی ورزش محروم می‌سازد. رفع تبعیضات قانونی، اختصاص بودجه و سرمایه‌ گذاری برای توسعه‌ی فضاهای فرهنگی، فرهنگ سازی در زمینه‌ی حق زنان به امکانات ورزشی و حضور در مسابقات قهرمانی و حجاب اجباری(در سایر کشورهای اکثریت مسلمان، حجاب امری اختیاری است)، می‌تواند در زمینه‌ی پیشرفت زنان در ورزش و سلامت آنان راهکارهای موثری ارائه دهد.

منابع: