فرستنده خبر خانم زرین تاج الیاسی ۱۳۹۵/۰۵/۱۷
ماهنامه خط صلح – شکی وجود ندارد که ناقص سازی جنسی زنان رسمی آفریقاییست و اگر امروز در همهی نقاط جهان اثری از این سنت دیده میشود به دلیل مهاجرت فرهنگ یا گروهی از مردمان آفریقایی به مناطق مختلف است. این رسم در ایران هم در مناطقی رواج دارد که برای کسب اطلاعات بیشتر می توان به سایت کمپین “گام به گام تا توقف ناقص سازی جنسی زنان در ایران” رجوع کرد
در مقاله ای با عنوان “ریشههای تاریخی ناقص سازی جنسی زنان” با تکیه بر اسطورهها و داستانهایی که ریشه در فرهنگ آفریقا دارد، به این موضوع اشاره شده است که این سنت از آفریقا شیوع پیدا کرده است(۱). در مقالهی دیگری با عنوان “ختنهی دختران در میان اهل تشیع پاکستان و هند” نیز آمده است که: “این گونه به نظر میرسد که این رسم با موج مهاجرت از سوی آفریقا به جنوب هند و پاکستان رواج پیدا کرده است. برخی از پژوهشگران نیز معتقدند که همراه با مهاجرت، بردهها در قرن ۱۹ و ۲۰ به این منطقه آورده شده است. رهبران دینی بهرهای (شاخهای از تشیع) این عمل را یک فریضهی دینی میدانند(۲)”. با استناد به مطالب فوق میتوان این احتمال را قائل شد که شیوع این سنت در جنوب ایران هم میتواند به دلیل مهاجرت اجباری آفریقاییها به این منطقه آغاز شده باشد. بنابراین مطلب پیش رو برای شناخت علل و چرایی مهاجرت آفریقاییها به ایران ترجمه شده است.
بهناز میرزایی، محقق ایرانی- کانادایی، بیست سال است که در زمینهی مهاجرین آفریقایی به ایران و کشف بخشی از تاریخ مهاجرت به ایران پژوهش و مطالعه میکند؛ موضوعی که تا اواخر دههی ۹۰ و شروع پژوهشهای میرزایی کمتر به آن پرداخته شده بود و هنوز هم برای بسیاری ناشناخته است. میرزایی مدرک کارشناسی ارشد تاریخ ایران و اسلام را از دانشگاه آزاد اسلامی تهران اخذ کرد و در سال ۱۹۹۷ به کانادا مهاجرت نمود. هنگامی که یک سال بعد تحصیلات تکمیلی خود را در دانشگاه یورک تورنتو آغاز نمود، ملاقات او با پروفسور تاریخ، پل لاوجوی او را در مسیر کشف نقطهای تاریک در تاریخ ایران سوق داد که میرزایی گفته است:”در تمام طول زندگیام در ایران، هرگز از برده داری مطلبی نشنیده بودم”. او اکنون استادیار تاریخ خاورمیانه در دانشگاه براک کاناداست.
کشف برده داری در ایران
میرزایی: “من هرگز در مورد برده داری در ایران اطلاعاتی نداشتم چرا که این موضوعی نبود که مردم زیاد در موردش صحبت کنند یا از آن اطلاعاتی داشته باشند”. پس از آن که میرزایی با اساتید معتبری در ایران در این زمینه شروع به مشورت و نظر خواهی کرد متوجه شد که تاریخ برده داری آفریقایی در ایران وجود دارد و اسناد بایگانی شده هم این موضوع را اثبات میکند.
میرزایی: “برده داری در تاریخ ایران یکپارچه نیست… از نظر دانش عمومی و حتی دیدگاه دانشگاهیان، برده داری در ایران بسیار بسیار محدود بوده یا اصلاً وجود نداشته است و هیچ مقاله یا کتابی در این زمینه نوشته نشده بود(۳). این موضوعی جدید بود.
تاریخ تجارت بین ایران مدرن آن روزها و کشورهای آفریقایی به صدها سال قبل مربوط میشود. اما برده داری در ایران به دو دورهی اصلی سلسلهی قاجار (۱۷۹۵-۱۹۲۵) و اوایل پهلوی اول (۱۹۲۵ به بعد) تقسیم میشود (به احتمال زیاد منظور نویسنده تاریخ برده داری مستند آفریقایی بوده است)”.
میرزایی که تحقیقات گستردهای بر روی دورهی نوین برده داری در ایران انجام داده است، توضیح میدهد که معامله گران عرب خلیج فارس که تحت سلطهی شاه عمان بودند، از بخشهای شمالی و شمال شرقی آفریقا مانند تانزانیا (زنگبار)، کنیا، اتیوپی و سومالی بردهها را به ایران میآوردند. (باید در نظر داشت که رسم ناقص سازی جنسی زنان در میان این کشورها رواج دارد و بالاترین آمار را به خود اختصاص داده است. سومالی با ۹۸ درصد، اتیوپی با ۷۴ درصد، کنیا با ۲۷ درصد در لیست کشورهای ختنه کنندهی یونیسف جای دارند).
در ادبیات کهن اسلامی، اتیوپی، الحبشیه ارجاع داده شده است. “بسیاری از بردهها هنگام ورود به ایران نام خانوادگی حبشی را برای خود برگزیدند تا اشارهای باشد به اتیوپی تبار بودنشان. به همین ترتیب برده های زنگباری هم ممکن است همین نام را برای خود انتخاب کرده باشند”.
میرزایی اضافه میکند که تا حد زیادی در ساحل جنوبی ایران، بردهها عمدتاً به ماهیگیری و کشاورزی، پیشخدمت و پرستار خانگی و یا حتی سربازی در ارتش اشتغال داشتند.
آفریقاییها تنها کسانی نبودند که به عنوان برده در ایران به کار گرفته شده بودند. “در ایران برده داری براساس نژاد نبوده و تنها تمرکز بر کشورهای آفریقایی هم نبوده است. چرکسیها(۴)و گرجیها نیز در دستهی بردهها قرار میگیرند. بسیاری از بردههایی که در فقر شدید قرار داشتند، در کنار دهقانان ایرانی کار میکردند.
“لغو برده داری در سال ۱۸۲۸ با پایان معاملات با گرجیها و چرکسیها آغاز شد و عملی شدن این ممنوعیت حدود یک قرن بعد به اوج خود رسید”
مقابله با یک تابو
لاوجوی توضیح داد که ایدهی پژوهشی در زمینهی بررسی برده داری آفریقایی در ایران و شرق میانه توسط ان.اچ.پی(The Nigerian Hinterland Project) متولد شد و هزینهی آن نیز توسط دولت کانادا تامین خواهد شد چرا که دولت مذکور بر جابجایی مردمان نیجریه و کشورهای همسایه از طریق برده داری متمرکز شده است.
ان.اچ.پی براساس ابتکار عمل یونسکو (UNESCO’s Slave Route) برای فهم بیشتر علل و تاثیر جهانی برده داری در سال ۱۹۹۴ شروع به فعالیت کرد.
به اعتقاد لاوجوی زمانی که میرزایی شروع به انجام مطالعاتش کرد، اطلاعات جامعهی عرب و مسلمان در مورد برده داری بسیار کم بود. مطالعات در مورد آفریقا و آوارگان این منطقه همچنان در دانشگاه یورک از طریق موسسهی هریت تایمن (the Harriet Tubman Institute) دنبال میشود.
لاوجوی اضافه میکند که: “بیشتر مردم از این موضوع اطلاع ندارند که در کشورهای اسلامی، برده داری مرسوم بوده است و یا این تصور را دارند که شیوه برده داری با آنچه که در آمریکا اتفاق میافتاد، بسیار متفاوت بود. یا این موضوع آنچنان با تابو گره خورده است که هیچ کس در مورد آن صحبت نمیکند. تحقیق در زمینهی تاریخ برده داری در جهان بسیار مهم است زیرا که در زمان حاضر قابلیت پرورش درک بیشتر وجود دارد. مردم تمایلی ندارند در مورد وقایع بد گذشته صحبت کنند. از بسیاری جهات هم قابل درک است. اما تا زمانی که نژادپرستی همچنان ادامه دارد ما باید با شرایط آن روبهرو شویم و آن را متوقف کنیم و تنها راه متوقف کردن این است که گذشته را نادیده نگیریم اما بدانیم چرا در گذشته اتفاق میافتاده و بنابراین هیچ دلیلی برای ادامهی کلیشهها و اسطورهها وجود ندارد. ما باید بر بیان حقیقت اصرار بورزیم، حتی اگر بعضی اوقات حقیقت خوشایند نباشد. بهناز بخشی از حقیقت و شجاعت است”.
تاریخ ناشناخته
میرزایی تخمین میزند که امروزه میتوان برای حدود ۱۰ تا ۱۵ درصد جمعیت ساکنین جنوب ایران عقبهای آفریقایی تبار در نظر گرفت و هر چه به سمت شمال برویم این درصد کاهش مییابد. بیشتر اعضای جامعهی آفریقایی- ایرانی اطلاعی از ریشههای خانوادگی خود ندارند. میرزایی: “آنها هیچ آگاهی از گذشته ندارند، تاریخ از دست رفته است. آفریقایی-ایرانیان اغلب به عنوان سیه چردگان جنوبی شناخته میشوند و بسیاری از ایرانیان بر این باور هستند که تیرگی پوست این افراد در نتیجهی گرمای آزار دهندهی سواحل جنوبی است. مردم این موضوع را به شرایط آب و هوایی مرتبط میدانند و فکر میکنند که تیرگی پوست به دلیل گرمای بسیار بسیار شدید بخش جنوبی ایران است”.
جان تبیتی ویلیس، استاد تاریخ آفریقای کالج کارلتون در آمریکا معتقد است که تاریخ جوامع آفریقایی در دیگر کشورهای خلیج فارس نیز همچنان ناشناخته مانده است.
صیاد سیاه مروارید
زمانی که ویلیس در موزهی دبی عکسی از یک صیاد سیاه پوست مروارید دید به موضوع جدیدی کشیده شد، او به خبرنگار میدل ایست آی گفت: “من وحشت زده شدم؛ به اطرافم در موزه نگاهی انداختم، چیزی که معرف مردم سیاه باشد وجود نداشت”.
پس از تحقیق در این زمینه، او کشف کرد که کارگران آفریقایی تبار به عنوان برده برای صید مروارید و پاسخ به نیازهای آن دورهی جهان به منطقهی خلیج آورده شده بودند. او گفت: “بسیاری از اسناد ماموریتهای عوامل انگلستان در مسقط، شارجه و بحرین نشان میدهد که بسیاری از مردم برای انجام این کار در اوایل قرن ۲۰ به بردگی گرفته شده بودند. در تعدادی از این کشورهای خاورمیانه و حوزههای خلیج فارس، داشتن پیشینهی بردگی ننگیست که به دلیل آن مردم ترجیح میدهند این پیشینه را مخفی کنند”.
ویلیس اظهار میدارد که به عنوان یک خارجی وظیفه ندارد که بر جوامع ساکن در خلیج فشار بیاورد تا با تاریخ برده داری روبرو شوند.
ایرانی-آفریقایی تبارهای امروزی
میرزایی ادامه میدهد که آفریقایی- ایرانی تبارها خود را ایرانی میدانند و از پرسش دربارهی ریشههای آفریقاییشان ناراحت میشوند. “من قبلاً از آنها پرسیدهام، دربارهی خودتان چه فکر میکنید؟ و آنها پاسخ می دهند که ما ایرانی هستیم. اگر هر سوال مرتبط با ریشههای افریقاییشان پرسیده شود، آن را به عنوان یک توهین قلمداد میکنند و آن را به این معنی میگیرند که پرسشگر اصرار دارد آن ها را ایرانی نداند”.
در فیلمی که میرزایی تولید کرده است، زندگی آفریقایی- ایرانی تبارها، مرد آفریقایی-ایرانی به نام محمد دورزاده میگوید که خانوادهی او از زمان پدربزرگاش در همین خاک زندگی کردهاند. وقتی از او دربارهی ریشه اجدادش پرسیده میشود، او پاسخ میدهد که: “آنها اینجا بودند”. بازتاب یک عدم آگاهی! این مرد خود را فراتر از تعلق به جامعهی نوکر و غلام میداند و بر این باور است که غلامها، برده بودند اما خانوادههایی مانند دورزاده، آزاد هستند.
عدم آشنایی ایرانیان سایر مناطق با آفریقایی- ایرانی تبارها موجب میشود که این سوال را ایجاد کند که این افراد از کجا آمدهاند و یا آنها را بیگانه تلقی میکنند. در حالی که غیر معمول است اما میرزایی تعدادی از ازدواجهای آفریقایی- ایرانی تبارها را با ایرانیها مستند سازی کرده است. بیتا بقولیزاده دانشجوی دکترای دانشگاه پنسیلوانیا مینویسد: “براساس مکانی که آفریقایی- ایرانی تبارها اسکان داده شدهاند، درجات موفقیت آنها متفاوت است. به عنوان مثال آفریقایی- ایرانی تبارهای استان سیستان و بلوچستان از بقیهی جوامع جدا شدند و نطام کاستی سفت و سختی را تداوم دادند که کمتر فرصت تحرک اجتماعی ارائه میشد”.
در همین حال میرزایی گفت: “آفریقا- ایرانی تبارها، به طور گستردهای در مناطقی که زندگی میکنند پراکنده شدهاند. به عنوان مثال، این جوامع در استان سیستان و بلوچستان به زبان محلی (بلوچی) صحبت میکنند، در حالی که آفریقایی- ایرانی تبارهای هرمزگان، به بندری صحبت میکنند.
جامعهی آفریقایی تبارهای ایرانی امروز، آمیزهای از سنت آفریقایی با فرهنگ ایرانی هستند. از این جمله میتوان مراسم جن گیری معروف به زار را نام برد که بر پایهی اعتقاد به پاک کردن بدن از ارواح شیطانی شکل گرفته است. این رسم همچنان در اتیوپی و تانزانیا انجام میشود.
“برای من این مهم نبود که به آنها بگویم شما ایرانی نیستید یا خارجی هستید، که آنها یکپارچه شدهاند و ایرانی هستند. آنچه که اهمیت دارد این است که آنها چگونه ایرانی شدند و وجه دیگری از ایران را نشان دهیم چرا که قومها در ایران بسیار متنوع هستند. آنها فرهنگ و هویت خاص خود را دارند”.