فرستنده خبر اقای نوید احمدفخرالدین ۱۳۹۵/۰۱/۳۰
فرمانده انتظامی استان فارس گفت: قاتل یک دختربچه شش ساله نیریزی در کمتر از 12 ساعت دستگیر شد.
به گزارش ایسنا، سردار سرتیپ احمدعلی گودرزی افزود: در پی اعلام فقدان دختر بچه شش سالهای به نام “ستایش” در یکی از روستاهای اطراف شهرستان نیریز، ماموران پلیس تحقیقات خود را در این خصوص آغاز کردند.
وی ادامه داد: با توجه به اینکه دختر بچه مفقود شده مقداری زیورآلات طلا در زمان مفقود شدن به همراه داشته، ماموران با استعلام از طلافروشیها متوجه شدند فردی پس از مراجعه به یکی از طلا فروشیها اقدام به فروش دو عدد گوشواره به مبلغ دو میلیون و 550 هزار ریال کرده است.
فرمانده انتظامی استان فارس، ادامه داد: با انجام اقدامات اطلاعاتی، این فرد که مردی 43 ساله بود در کمتر از 12 ساعت پس از وقوع جرم شناسایی و در یک عملیات غافلگیرانه در یکی از روستاهای اطراف شهرستان نیریز دستگیر شد.
گودرزی گفت: این فرد پس از اعتراف به قتل دختربچه شش ساله، انگیزه کارخود را سرقت زیورآلات طلای وی عنوان کرده است.
فرمانده انتظامی استان فارس یادآور شد: متهم همسایه خانواده مقتول بوده و هنگام مراجعه وی از مهدکودک، دختربچه را ربوده و بعد از انتقال به کوههای اطراف وی را به قتل رسانده و در همان مکان دفن کرده است.
واکنشها به تجاوز ستایش افغانی در ورامین
یک نماینده پارلمان افغانستان، به تجاوز و قتل «ستایش»، دختر شش ساله ی افغانستانی در ورامین واکنش نشان داد و از سکوت رسانه ها در ایران انتقاد کرد و گفت: سیاست حاکم بر رسانه های ایران و نفرت پراکنی علیه مهاجران در وقوع چنین جنایت ها و این چنین سرافکندگی ها نقش بسیار دارد.
به گزارش انصاف نیوز، از روزهای پایانی هفته ی گذشته که خبر تجاوز و سپس قتل فجیع «ستایش» دختر ۶ ساله ی افغان در ورامین در جنوب تهران برای اولین بار در شبکه های اجتماعی پیچید، موجی از واکنش افغان ها در شبکه های اجتماعی شکل گرفته از جمله کمپینی به عنوان «من ستایش هستم» در فیسبوک تشکیل شده و به سرعت آمار بازدید آن بالا رفته است.
در تازه ترین واکنش، «احمد بهزاد»، نماینده ی هرات در پارلمان افغانستان در یادداشتی «برای ستایش» نوشت: «خبر جنایت تکاندهنده در ورامین ایران قلب هر انسانی را به درد می آورد. کودکی آواره طعمه گرگ صفتی آدمخوار شده است. جنایت جنایت است؛ فرقی نمی کند که مرتکب آن دارای چه ملیتی باشد؛ اما آنچه در این میان آزاردهنده است رویه ی متفاوت و آپارتاید گونه ی رسانه های جامعه ی میزبان است. اگر قضیه به گونه ی معکوس رخ می داد؛ یعنی جانی هویت قربانی را می داشت، آیا پیامدهای چنین جنایتی همین سکوت و بی پروایی بود؟
با تمام تلخی و اندوهی که این جنایت بر جامعه ی ما و به ویژه بر آنانی که طعم آزار دهنده ی آوارگی را چشیده اند تحمیل کرده است، ما به درستی می دانیم حساب جانی و جنایتکار از جامعه ای که او به آن منسوب است جداست. جنایت باید محکوم شود و جنایتکار باید مجازات شود.
در این میان سکوت جامعه ی میزبان در برابر چنین جنایت ضد انسانی توجیه پذیر نیست. جامعه ای که جانی به آن منسوب است باید بپذیرد که سیاست حاکم بر رسانه های آن و نفرت پراکنی علیه مهاجران در وقوع چنین جنایت ها و این چنین سرافکندگی ها نقش بسیار دارد.
در جهان امروز باید به انسان بودن جدا از تعلقات ملیتی، نژادی، فرهنگی و دینی حرمت نهاد؛ چیزی که جامعه ی میزبان مهاجران در ایران شدیدا به آن نیازمند است. باشد که ستایش های دیگر در پناه ارزش نهادن ما به انسانیت، مصونیت یابند».
انتقاد روزنامه نگار افغان از سکوت رسانه ها در ایران
سید جمال الدین سجادی، روزنامه نگار افغان نیز در این باره در یادداشتی نوشت: تصور کنید که اتفاق برعکس بود، یعنی می نوشتند که «یک مرد افغان پس ازتجاوز به دختر شش ساله ایرانی، او را کشت و در وان اسید انداخت!». اگر این اتفاق می افتاد، حتما تا الان تمام رسانه های دیداری و شنیداری و مکتوب و دیجیتال، این خبر را با شدت و تاکید منتشر می کردند.
اما حالا مقتول یک دختر شش ساله مهاجر افغانستانی است و همه سکوت کرده اند. آنها که سکوتالمصالحات، واقعیت کرده اند و به خاطر وجه را «سانسور» می کنند، آنها که همیشه دم از فعالیت برای مهاجرین می زنند و امروز زبانشان لال شده و در پستوهای خود خزیده اند، آنها که می ترسند برای دفاع از مظلوم کارتشان قیچی شوند، آنها این ننگ را می پذیرند که سکوت کنند و با چهره ای حق به جانب بگویند: نباید احساساتی عمل کنیم و کار را خرابتر از اینکه هست بکنیم!
ماجرای تلخ «ستایش» یک طرف و سکوت ننگین رسانه ها یک طرف.
چند روز پیش استادمان می گفت: در خبرنگاری اگر رسالت انسانی خود و اخلاقیات را فدای وجه المصالحات کردی، اگر واقعیت را پوشاندی و از کنارش به سادگی گذشتی، تو دیگر نه تنها خبرنگار نیستی، بلکه انسانیت خودت را زیر سوال برده ای. ما قبل از اینکه خبرنگار باشیم، قبل از اینکه هر چیز دیگری باشیم، انسانیم… اگر همین ماجرا برعکس اتفاق می افتاد وضعیت چگونه بود؟
من بارها و بارها در رسانه های ایران دیده ام، به چشم سر دیده ام که جرم ناکرده را به پای یک افغانی از همه جا بی خبر نوشته اند، این باعث شده تا ذهنیت مردم ایران نسبت به یک مهاجر افغانستانی این شود که امروز می بینیم، اما آیا این رواست که این واقعیت را سانسور کنیم و همه چیز را به باد فراموشی بسپاریم؟
هر ایرانی با وجدان با شنیدن این خبر ممکن است با خود به فکر فرو رود، اندیشه کند که «جرم شخصی است و ربطی به ملتها ندارد»، همین کافی است تا ذهنیت تعداد کثیری از مردم ایران عوض شود و بدانند همانگونه که یک مجرم افغانستانی می تواند مرتکب قتل شود، همانقدر هم یک ایرانی می تواند سنگدل باشد، اما این ربطی به ملیت او ندارد.
من دوستان ایرانی زیادی دارم که در شب و روز گذشته با من همدردی کرده اند و با شرمندگی این فاجعه را تسلیت گفته اند. این فاجعه قلب هر انسان آزاده ای را می آزارد و انسانی که بتواند این فاجعه را ببیند و سکوت کند، انسانیت خود را زیر سوال برده است.