فرستنده خبر خانم دیانا تبریزی 13 آوریل 2016
روی سکوی نفر دوم ایستاده است و سمت راستش دختری با تاپ ورزشی و سمت چپ، دختر دیگری با شورت ورزشی. پوشش او اما فرق میکند؛ کاپشن ورزشی و شلوار بلند به تن دارد و موهایش را با یک کلاه پوشانده است. عکس را روز گذشته گرفتهاند وقتی مدال نقره سنگنوردی سرعت را در مسابقات ملی کانادا برای ایران به دست آورد.
«فرناز اسماعیل زاده» سالها است در این رشته برای ایران مدال می آورد. او از 13 سالگی سنگنوردی را شروع کرده و حالا 12 سالی میشود که عضو تیم ملی سنگ نوردی است.
فرنازبه «ایرانوایر» میگوید: «در خانواده ما همه ورزشکار هستند و اهل کوه. سنگ نوردی رشته برادرم بود، من هم علاقه داشتم و خانوادهام تشویقم کردند.»
او اهل زنجان است و جزو اولین دخترانی بوده که رشته سنگ نوردی را در شهرشان به طور جدی دنبال کرده است: «من مربی نداشتم و از طریق دیدن فیلم، مطالعه و تمرین زیاد توانستم پیشرفت کنم.»
فرناز آه بلندی میکشد و با حسرت میگوید: «اگر مربی داشتم، مسیری را که در این 13 سال به تنهایی طی کردم، در عرض دو سه سال میرفتم.»
او حالا 26 سال دارد و خودش مربی است: «دوست دارم همه چیزهایی که خودم به سختی یادگرفتم را به دیگرانی که به این رشته علاقه دارند، یاد بدهم.»
فرناز سختیهای زیادی در این راه کشیده و همه را به خاطر علاقهاش تحمل کرده است اما انگار تمامی ندارند: «وقتی با عنوان تیم ملی یک کشور مسابقه میدهی، در واقع ورزشکار حرفهای شناخته میشوی؛ یعنی از این راه زندگی میکنی و از این راه درآمد داری. در ورزش ما متاسفانه این طوری نیست؛ یعنی در این ده، دوازده سالی که من عضو تیم ملی هستم، تا به حال نشده که حقوق بگیرم. قرارداد بستهام اما هیچ وقت هیچ حقوقی دریافت نکرده و فقط هزینه کردهام.»
او برای مربی گری این رشته هم حقوقی دریافت نمیکند. شاید تلخ تر این باشد که به عنوان عضو تیم ملی ایران در مسابقات ملی کانادا شرکت کرده اما هزینه سفرش را خودش پرداخت کرده است: «با هزینه شخصی سفر کردم به خاطر اینکه فدراسیون به ما میگوید بودجه به اندازه کافی نداریم و نمیتوانیم برای سفرها حمایتتان کنیم. فدراسیون ما را تنها سالی یک بار برای مسابقه قهرمانی آسیا و هر دو سال یک بار برای قهرمانی جهان اعزام میکند. هزینه بقیه مسابقه های بینالمللی که رنکینگ ما را تعیین میکنند، باید خودمان بپردازیم.»
فدراسیون کوهنوردی از چند کارگروه تشکیل شده که رشتههای مختلف را پوشش میدهد. اسکی کوهستان، دوی کوهستان، سنگ نوردی و یخنوردی رشتههای زیر مجموعه فدراسیون کوهنوردی هستند که به گفته فرناز، فدراسیون هیچکدام را حمایت نمیکند: «بیش ترین کاری که فدراسیون انجام میدهد، تبلیغات و کارهای همگانی هستند؛ مثلا همه را دعوت به کوهنوردی کنند. متاسفانه برخلاف فدراسیونهای دیگر، بحث قهرمانی اهمیت زیادی برای آن ها ندارد.»
او و هم تیمیهایش جوایز مسابقات مختلف را روی هم میگذارند و همه را صرف شرکت در مسابقهای دیگر میکنند: «کل زندگی ورزشی ما متاسفانه در ایران این طوری است که جایزه میگیریم و همان جایزه را دوباره خرج مسابقه میکنیم. در رشته ما تجهیزات هم خیلی گران است و اصطحلاک بالایی دارند؛ مثلا طناب حدود یکی دو میلیون هزینه دارد و کفش سنگ نوردی حدود یک میلیون تومان است در حالی که به دلیل بحث اصطحلاک، آن کفش بیش تر از یک ماه دوام نمی آورد. بحث تغذیه، مکملها و خیلی چیزهای دیگر هم هست.»
او در کنار ورزش، درس هم خوانده و لیسانس گیاه پزشکی دارد اما در زمینه رشته تحصیلی خود فعالیتی نمیکند: «وقت ندارم هم کار کنم، هم ورزش کنم. وقتی میخواهید حرفه ای کار کنید، باید هم صبح تمرین کنید، هم بعد از ظهر. بقیه روز هم آن قدر خسته هستید که کاری جز مربی گری از دستتان بر نمیآید.»
او مربی بدن سازی تیم «امید» والیبال است اما دستمزدش در حدی نیست که بتواند همه هزینههایش را ساپورت کند. برای همین دنبال اسپانسر میگردد: «چند سال است که دنبال اسپانسر هستم اما متاسفانه نمیتوانم پیدا کنم. حالا یا به اندازه کافی تبلیغات نمیشود یا دلیل دیگری دارد که من نمیدانم. بسیاری از رقبای ما از کشورهای دیگر در رده من یا حتی پایین تر هستند اما اسپانسر دارند و اسپانسر هزینه های سفر و تمرینات آن ها را تامین میکند.»
فرناز مدیر برنامه ندارد و خودش برای رفتن به مسابقات دنبال کارهای ویزا، بلیت و اقامتش میرود. او برای گرفتن اسپانسر هم خودش دست به کار شده و بیش از 400 ایمیل برای کمپانیهای مختلف فرستاده است. از او میپرسیم بین وضعیت دخترها و پسرهای سنگنورد تفاوتی هست؟ کمی میخندد و بعد از چند ثانیه مکث میگوید: «آقایان خیلی راحتتر میتوانند اسپانسر پیدا کنند چون شرکتهای خارجی به خاطر نوع پوششی که ما داریم، حاضر نمیشوند اسپانسرمان شوند. می گویند نمی خواهیم دین خاصی را تبلیغ کنیم. آقایان این مشکل را ندارند و الان تمام آقایان تیم ما توانستهاند اسپانسر پیدا کنند و من نتوانستهام.»
دوباره چند ثانیه مکث میکند و انگار که یک باره تفاوتهای دیگر یادش آمده باشد، میگوید: «از نظر تمرین هم محدودیتهای خانمها بیش تر است؛ مثلا ما سانسهای تمرینی خیلی محدودی میتوانیم کار کنیم. باشگاهها چند منظوره هستند و بیش تر سانسها برای آقایان است. از طرف دیگر، دیوارههایی هم که در جاهای مختلف وجود دارند، در فضای باز هستند. بنابراین، با توجه به مشکلات حراستی، اجازه نمیدهند که خانمها در فضای باز کار کنند.»
او قرار است دو سه هفتهای برای تمرین بیش تر در کانادا بماند. پارسال هم چند ماهی را در کانادا تمرین کرده است؛ کنار کسانی که امکاناتشان با او قابل مقایسه نیست: «مربی دارند، اسپانسر دارند، هیچ هزینهای نمیکنند و خیالشان راحت است که میتوانند در همه مسابقات شرکت کنند.»
فرناز این را که میگوید، یاد وضعیت خودش میافتد. دوباره آه بلندی میکشد و میگوید: «سه هفته به آغاز مسابقات جهانی مانده و من هنوز نتوانستهام اسپانسر پیدا کنم و اگر نتوانم، متاسفانه نخواهم توانست در این مسابقه حضور یابم. مسابقات جهانی برای تعیین رنکینگ برگزار میشوند و خیلی مهم هستند. هر سال تقریبا 15 مسابقه برگزار می شود که فدراسیون ما را حتی برای یکی از آن ها هم ساپورت نمی کند. پارسال با هزینه شخصی در سه مسابقه شرکت کردم ولی با وجود شرکت در هر سه مسابقه، در رنکینگ هفدهم شدم. این که جزو 30 نفر اول باشید، امتیاز خوبی محسوب می شود. شرکت کردن در هر مسابقه یک امتیاز جداگانه دارد. من از 15 مسابقه توانسته ام تنها درسه تا از آن ها شرکت کردم.»
مسابقات جهانی امسال سه هفته دیگر آغاز میشود. مسابقه های اول و دوم در چین برگزار خواهد شد و فرناز هنوز دنبال یک اسپانسر میگردد.