فرستنده خبر خانم دیانا تبریزی ۱۸ اسفند ۱۳۹۴
سهم زنان در عرصه سیاسی در ایران چقدر است؟ در ریاست قوای سهگانه، عضویت در شورای نگهبان، مجلس خبرگان رهبری، مجمع تشخیص مصلحت نظام، قضاوت و .. تقریبا صفر.
اما چه عامل یا عواملی زنان ایرانی را از حضور در عرصههای طراز اول سیاست ایران محروم کرده است؟ سهم حکومت در این محرومیت چقدر است و سهم خود زنان چقدر؟ ۳۸ سال بعد از انقلاب ۵۷ و استقرار حکومت جدید آیا نشانههایی هست که بگوییم زنان نسبت به قبل عاملتر شدهاند؟ آماری که از مشارکت سیاسی زنان در سطوح محلی و منطقهای یا ملی وجود دارد، تغییر خاصی کرده؟ آیا مطالبه مشارکت سیاسی به زنان گروههای مختلف اجتماعی غیر از وابستگان به جناحها هم راه پیدا کرده؟
سوسن باستانی، معاون بررسی راهبردی معاونت امور بانوان نهاد ریاست جمهوری، ۲۴ بهمن سال جاری اعلام کرده است که هم اکنون جمهوری اسلامی ایران از لحاظ مشارکت بانوان در عرصههای اقتصادی و سیاسی جزو پنج کشور آخر جهان است
آمار رسمی اعلام شده از سوی جمهوری اسلامی نشان میدهد که سهم زنان در پارلمان و نهاد قانونگذاری تاکنون حدود چهار درصد بوده و در سطح مدیران عالی کشور حدود سه درصد. تنها ۵/۱ درصد از اعضای شوراهای شهر و روستا در کل کشور زنان هستند و ۱۵ درصد اعضای شوراهای کلان شهرها.
مشارکت سیاسی در هرجامعه ای دو نوع است مشارکت سیاسی عام به عنوان رای دهنده و مشارکت سیاسی نخبگان برای حضور در مناصب قدرت. زهرانژادبهرام، دبیر شورای اطلاع رسانی معاونت زنان و امور خانواده در ایران معتقد است که «برداشتهای سنتی از دین با رفتارهای وابسته به عرف مانند غیرت مخلوط شده و معجونی از قوانین عرفی درست کرده که مانع نمایندگی زنان میشد و قوانین رویکردی خنثی به مشارکت سیاسی زنان در حوزه نخبگی دارند و مانعی برای آن در عرصه سیاست وجود ندارد و هر سه قوانین شرعی در حوزههایی مانند امام جماعت بودن و قضاوت، محدودیتهایی برای زنان وجود دارد. تنها در موانع جدی در قوانین عرفی برای مشارکت سیاسی زنان در عرصه نخبگی وجود دارد.»
زنان در ایران در رده اول سیاست و قدرت سیاسی حضور ندارند. بررسی ۹ دوره مجلس شورای اسلامی هم نشان می دهد که اکثر نمایندگان مجلس زن در ایران از وابستگان فامیلی و یا وابستگان سیاسی به شخصیتهای طراز اول کشور بودهاند. به گفته سوسن باستانی در نشست بررسی عوامل و موانع مشارکت زنان در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی «نحوه مشارکت بانوان در انتخابات مجلس شورای اسلامی و شورای اسلامی شهر و روستا به خوبی موید همین مطلب است که گرایش بانوان ما برای فعالیت سیاسی در عرصه محلی بسیار بیشتر است.»
رادیو زمانه موضوع مشارکت سیاسی و میزان عاملیت زنان را در عرصههای سیاسی ایران با سه کارشناس، فریده غیرت حقوقدان، نسرین ستوده حقوقدان و آسیه امینی فعال حقوق زنان در میان گذشته و نظر آنها را پرسیده است.
فریده غیرت، حقوقدان سرشناس در ایران به رادیو زمانه می گوید: «در تمام جوامع نه فقط در ایران که در تمام کشورها گرایشهای جمعی و سیاسی به پیشرفت افراد کمک میکند یعنی برای هر حرکت اجتماعی، نیاز به حمایت یک گروه سیاسی یا گروهی شناخته شده دارند. این از این جهت که اگر زنها هم به این مساله متوسل میشوند حق دارند اما اینکه آیا تا به حال خودشان راسا توانستهاند به موقعیتهایی دست پیدا کنند یا نه، واقعیت این است که این دستیابی خیلی زیاد نبوده. تلاشهای فردی بوده، تلاشهای تک تک زنان بوده بدون وابستگی اما آنهایی که موفق بودهاند و به جایی رسیدهاند، مثلا نمایندگان مجلس یا مشاغل دیگر سیاسی، قطعا وابستگیهایی داشتند که توانستهاند. نمایندگان فعلی مجلس همه مشخص است که از چه گرایشی هستند و وابسته به چه جریانی. در شرایط موجود هم بعد از آمدن روحانی و ریاست جمهوری او، طبعا گرایشها و تشکلهای و دیدگاههای دیگری به وجود آمده و زنانی هم که به مناصبی رسیدهاند و میرسند، قطعا باید وابستگیهایی به آن داشته باشند و بدون وابستگی ممکن نیست. به عنوان نمونه، خیلی از زنانی که در انتخابات اخیر در تهران و شهرستانها به مجلس وارد شدهاند، شناخته شده نیستند و ابتدا به ساکن فعالیتشان را شروع میکنند ولی صرف اینکه از طرف اصلاحات معرفی شدهاند یادر جای دیگری از طرف اصولگرایان، همین خود باعث ترقی و پیشرفت و نمود آنها و ورودشان به کارهای اجتماعی شده است.»
او البته معتقد است که این رویه در تمام دنیا صادق است و میگوید: «زنی که الان داعیه ریاست جمهوری آمریکا را دارد کیست و چطور معرفی شده؟ معرف او کی بوده؟ میبینید که این طبیعی و اجتنابناپذیر است. چون زنها از نظر فعالیتهای سیاسی و اجتماعی در تمام دنیا در درجه دوم هستند منتهی شدت و ضعف دارد. ممکن است کسی از حرف من خوشش نیاید. اما زنها در درجه دوم هستند. برای اینکه ورود زنها به جامعه زمان اش خیلی کوتاه است. مگر چقدر زنان در جامعه فعال بودند قبل انقلاب؟ و چقدر به خود اجازه میدادند در خانه را باز کنند و وارد جامعه شوند؟ مردها اما در جامعه بودهاند. چنین تقابلی را نمیتوان نادیده گرفت زن دارد تلاش میکند خودش را برساند به حد مطلوب و قابل قبول در فعالیتهای سیاسی و این طول می کشد و زمان میبرد.»
غیرت در عین حال عاملیت زنان برای حضور در عرصه سیاسی کشور را تاثیرگذار میداند و با ذکر مثالهایی میگوید: «عاملیت زنان در همین زنان اندکی که در مسند قدرت و در حاکمیت هستند قابل چشم پوشی نیست. مثلا خانم مولاوردی را اصلا نمیدانید همسرش کی است هیچ وقت هم جویا نمیشوید که همسرش کیست. یک زن فعال است با دیدگاههای درست که دارد فعالیت میکند یا خانم ابتکار و امین زاده. من از نزدیک با اینها آشنا هستم. اینها خودشان هستند. وابستگیهایشان قابل احترام است اما به علت وابستگی نیامدند و به علت شایستگی خودشان آمدند و این خیلی امیدبخش است خیلی کم است، اما امیدبخش است.»
نسرین ستوده، فعال حقوق زنان و دیگر حقوقدان سرشناس ایرانی اما در گفتوگو با رادیو زمانه میگوید که حضور زنان در عرصههای سیاسی به ملاکها و معیارهای اشغال مناصب سیاسی بر میگردد. او توضیح میدهد: «اگر ما فرض را بر این بگذاریم که منافع سیاسی بنا بر شایستگی، تخصص و دانش و آگاهی افراد تعیین میشود، در این صورت میتوانیم نتیجه گیری کنیم که زنان هم باید علی القاعده به طور مساوی یا حتی بیش از مردان به مجلس و عرصههای سیاسی راه پیدا کنند؛ زیرا آمار ۳۷ سال گذشته نشان میدهد که زنان صندلیهای زیادی در دانشگاه کسب کردهاند و تعداد فارغ التحصیلان زن بیش از مرد بوده. پس انتظار منطقی این است که به همان نسبت، مناصب سیاسی از جمله پارلمان را بیش از مردان کسب بکنند. اما تجربه نشان داده که در بسیاری از موارد این پستها از طریق لابی یا ارتباطاتی که بین افراد وجود دارد کسب میشود. در این صورت زنان هم ممکن است از همان ابزار رایجی که مردان استفاده میکنند استفاده بکنند. در این صورت اشکال به کل جامعه برمیگردد.»
به گفته نسرین ستوده، «زمانی که ما از حقوق زنان صحبت میکنیم تب تحقق حقوق زنان در جامعه بالا میگیرد، در این صورت مردان ذینفوذ و صاحبان قدرت، برای هر مسندی به اول به بستگان خودشان فکر میکنند؛ اعم از همسر، مادر یا دختر و .. این فی نفسه مشکل نیست و در مراحل بدوی این اتفاق میافتد. اما مشکل وقتی ایجاد یا بیشتر میشود و حتی سد راه تحقق حقوق زنان قرار میگیرد که جامعه در چنین مرحلهای میایستد و در جا میزند. وقتی به آمار نگاه کنیم، میبینیم این اتفاق در جامعه ایران افتاده. درواقع، گام بعدی این است که افراد ذینفوذ از تحقق حقوق بستگان خودشان وابستگیهای شخصی پرهیز کنند و حقوق زنان را جایگزین کنند. این اشکالی است که رفع آن تلاش همگانی را طلب میکند. زنان شایستگیهای زیادی را طی چهار دهه از خود نشان دادهاند و جا دارد که حقوق انها فقط با اتکا بر تواناییهای شخصی خودشان محقق شود.»
نسرین ستوده در عین حال معتقد است که زنان ایرانی به مناصب سیاسی را تنها با استفاده از رانت پیدا نکردهاند. او میگوید: «تعداد زیادی از چنین رانتی استفاده کردهاند و متاسفانه نمیتوانم بگویم که دارد روند خوبی را طی میکند. هنوز زنانی که میخواهند وارد مجلس بشوند یا به منصاب سیاسی راه بیایند باید از چنین روابطی برخوردار باشند چون به هرحال ساختار سیاسی ایران چیدمانش به نحوی است که استفاده از چنین ابزاری برای مردان راحتتر است و الویت را به مردان میدهند. کما اینکه در همین انتخابات مجلس دیدیم که در یک اقدام خیلی انقلابی یا قاطعانه شورای نگهبان تمامی زنان مستقل را ردصلاحیت کرد. این اتفاق برای همه مردان نیفتاد. چنین موضع گیریهایی در قبال هویت جنسیتی کاندیدها برای زنان هم در درازمدت قابل تحمل نخواهد بود.»
او بخشی از مسولیت در این زمینه را متوجه زنان میداند و میگوید: «یک کنش و واکنش متقابل بین دیدگاه رسمی نسبت به زنان و دیدگاه زنان نسبت به خودشان وجود دارد که به این برداشتها دامن میزند زنانی که شاهد این هستند که در انتخابات به کلی، کاندیدهای مستقل ردصلاحیت می شوند، قطعا موانع بیشتری پیش روی خودشان میبینند و تصور میکنند که ورود به عرصه سیاسی برای آنها دشوارتر است. در تمامی جوامعی که حقوق زنان به رسمیت شناخته شده زنان دورههای سخت و مشقت بار جدال با این دیدگاهها را از سر گذراندهاند. اگر ما زنان در ایران بخواهیم که حقوقمان به تمامی پرداخت شود باید از روشهایی که در سراسر دنیا از آنها استفاده شده الهام بگیریم.»
خانم ستوده درباره تصویری که از زنان ایران در عرصههای سیاسی وجود دارد میگوید: «حس خیلی بدی دارد این تصویر که زنان در تمامی مراحل انقلاب نقش داشتند. در تمامی مراحل بازسازی جامعه نقش داشتند پس از آن در ارتقای عمیعلمیجامعه نقش مهمی برعهده داشتهاند. درواقع در تمام صحنههای پرداخت هزینه حضور داشتند اما در تمام صحنههای دریافت هزینه و اعطای حقوق به کلی محروم شدهاند و از اعطای حقوق انها خودداری شده و حتی بخش مهمی از حقوق انها هم که طی سالیان توانسته بودند بگیرند از آنها بازستانده شده.»
از نظر کمی حضور زنان در عرصه سیاسی ایران به هیچ عنوان تامینکننده نظر زنان و حتی مردان برابری طلب و آنچه که در عرصه جهانی در کشورهای پیشرفته میگذرد نیست. آسیه امینی، روزنامه نگار و فعال حقوق زنان از این منظر وارد بحث میشود. او در گفتگو با رادیو زمانه میگوید: « من بیشتر از دید کیفی ارزیابی میکنم نه از دید کمی. به دلیل اینکه اگر به شمار زنان در فضاهای سیاسی ایران نگاه کنیم، به قدری ناچیز و به قدری غیرمنصفانه و غیرمنطقی است که بهتر است در شمار نیاوریم. چون بخش عمدهای از زنانی که در فضاهای سیاسی ما چه فضاهایی اجرایی و چه فضاهای پارلمانی و چه مدیریتی در بعد سیاسی راه پیدا میکنند یا وابستگان به قدرت هستند یعنی وابستگان فامیلی قدرت یا وابستگان به سیاستهای قدرت.»
او توضیح میدهد: «منظورم گروههای سیاسی درون قدرت است که در آن حد هم اعداد زنان به قدری بیتناسب است که عرضه موقعیتها هیچ ربطی به تقاضای واقعی- تقاضا از نظر اقتصادی یعنی از نظر عرضه و تقاضا- ندارد. منظور از عرضه موقعیتها همان بررسی کیفی مشارکت زنان در عرصه سیاسی است. زنانی که وارد دانشگاهها میشوند، زنانی که در عرصههای مختلف مدیریتی، لیاقت و شایستگی خودشان را نشان میدهند، زنانی که از نظر سواد و موقعیت فکری، از نظر موقعیت اجرایی و از خیلی از نظرها اگر شرایط برابری باشد باید موقعیت مدیریتی به آنها داده شود، اما میبینیم نه گروههای سیاسی از آین موضوع استقبال میکنند نه دولت استقبال میکند و نه سیستم فعلی اساسا این موضوع را ترویج میکند. یعنی نهادهای فرهنگی مثل صدا و سیما و همه نهادهایی که تولید فرهنگ میکنند از سینما گرفته تا آموزش و پرورش در کار ترویج مشارکت بعد از برنامه چهارم توسعه نیستند. در برنامه در سوم و چهارم توسعه دولت برنامه مشارکت بیشتر زنان را دست کم روی کاغذ در دستور کار خود میآورد اما بعد از برنامه پنجم توسعه دقیقا برعکس آن است؛ یعنی توصیه میشود که زنان دورکاری داشته باشند، توصیه میشود که دانشگاهها سهیمه بندی داشته باشند، توصیه میشود که بهتر است مادر خوبی باشند تا شهروند خوب، شهروند منظورم کسی که مسولیت اجتماعی و مدنی در جامعه دارد. بنابراین در سیاستی که این فرهنگ را ترویج می کند تاثیرگذار است.»
آسیه امینی میگوید: «من به جای اشاره به تعداد و شمار کمی زنان در موقعیتهای سیاسی مختلف به تاثیر کیفی آنها در سیاست و جامعه میپردازم برای اینکه اعتقاد دارم که افزایش سطح دانش و آگاهی زنان نسبت به موقعیت خودشان و نسبت به موقعیت و حقوق اجتماعی که هر شهروند باید داشته باشد باعث شده که ما یک تغییر رفتار را حتی در عرصههای سیاسی داشته باشیم. بسیاری از اعتراضات نرمی که شهروندان برای حقوق از دست رفتهشان داشتند جنس زنانه دارند. این جنس زنانه، جنسیتی کردن تحلیل نیست بلکه منظور این است که تلاش نرم برای بهتر شدن شرایط اجتماعی و سیاسی نوعی از حضور زنان را در عرصههای سیاسی و اجتماعی تثبیت میکند. اولین اعتراضهای مدنی در کشور ما که شکل عمومی پیدا میکند از طرف زنها عنوان میشود. وقتی انتخابات را به سمت انتخابات مطالبه محور میریم، اول از طرف فعالان زن ابراز و ترویج میشود. میبینیم که در بسیاری از نابرابریها و بی انصافیهایی که در حق زنان چه در حقوق چه شرایط اجرایی و چه تصمیمگیری اعمال میشود، به جای اینکه پاسخ خشونت آمیز یا پاسخ تنش برانگیز داشته باشد از طرف زنان به سمتی خلاف آن هدایت میشود. بنابراین من فکر میکنم خیلی از اتفاقاتی که دیگران را در عرصه سیاسی سورپرایز می کند و دائم میشنویم که ما انتظار چنین چیزی را نداشتیم و … تاثیر مستقیم فعالیتهای زنان است ولی مشارکتهای زنان را در این جریانهای سیاس یو اجتماعی بسیار پررنگ میدانم. صداهای خاموش و حرکتهای خاموشی که زیرپوستی هستند و کاملا تاثیرگذار هستند.»
این فعال حقوق زنان سپس میگوید: «من این خجالت را برای فعالان سیاسی و گروههای سیاسیمان میگذارم که هنوز نتوانستهاند از این پتانسیل عظیم استفاده مناسب بکنند و هنوز جا مانده و عقب مانده هستند اما به عکس جامعه دارد از این پتانسیل استفاده میکند. وقتی که به لحاظ دانشگاهی، اقتصادی و به لحاظ آگاهی رشد میکنید، خواسته ناخواسته از یک پذیرنده به یک تاثیرگذار تبدیل میشوید از یک کسی که همیشه دنباله رو بوده، نمیخواهم بگویم به عامل (خیلی معتقد نیستم که یک جنسیت را بگوییم عامل) که به مشارکتکننده در جریان دهی و جریان سازی اجتماعی تبدیل میشوید.»