هشت مارس بر همه زنان مبارک باد! – مازنان

فرستنده خبر خانم دیانا تبریزی ۱۶ اسفند ۱۳۹۴

و ما زنان زحمتکش و مبارز ایران همچنان ۸ مارس را جشن می‏گیریم حتی اگر در تقویم رسمی کشورمان ثبت نشده باشد، اما در تاریخ مبارزاتی زنان ایران، با خطوطی زرین حک شده است.

روز رزم مشترک زنان، روزی که زنان در سراسر جهان، همه باهم سرود رهایی می‏خوانند: «ساختن جهانی دیگر، جهانی عاری از فقر و خشونت و تبعیض و جنگ ونابرابری، برای رسیدن به صلح، آزادی و عدالت، این روز بر همه زنان مبارک باد!»


ما زنان ایران از ۹۳ سال پیش، ۱۲ سال پس از آنکه کلارا زتکین مبارز برجستهٴ جنبش زنان و جنبش کارگری ـ کمونیستی روز زن را در سال ۱۹۱۰ به ثبت رساند، این روز را گرامی داشته و تا به امروز در مبارزه‏ای خستگی ناپذیر علیه ارتجاع و استبداد قرون وسطایی و علیه تبعیض و نابرابری همچنان پیکار کرده و روز جهانی زن را به اشکال مختلف گرامی می‎داریم.
ما از همان زمان که حق سوادآموزی را به جامعه عقب ماندهٴ آن روز ایران و ارتجاع شاهنشاهی تحمیل کردیم تا امروز که بیش از ۶۰ درصد نیمکت‎های مدارس عالی و دانشگاهها را با تلاش خود در اختیار داریم از دیدگاه ارتجاع ولایت فقیهی هنوز همان «ضعیفه»ایم که در قوانین مدنی شهروندانی درجه دو محسوب شده و باید تحت نظارت و قیومیت مردان خانواده باشیم و اجازهٴ کار و مسافرت‎مان در دست آنها باشد. حتی حق انتخاب آزاد پوشش نیز از ما سلب شده است.
هرگاه که نسیم آزادی در میهن ما گذر کرد، همراه با نسیم، شاخ و برگ خود را گسترش داده و بذر آگاهی در جامعه‎مان پراکندیم. مبارزهٴ ما نه علیه مردان بلکه علیه دیدگاه زن‎ستیزانه و قرون وسطایی است که تبعیض جنسیتی را در کنار تبعیض طبقاتی به ما تحمیل می‎کنند.
اما دریغا که نسیم آزادی همواره در میهن ما زودگذر بود. هربار شاخه‎های ما را با داس‎های خونین خود درو کردند. اما چه باک! ما ریشه در خاک داریم و هربار از نو جوانه می‎زنیم.Demo_11-tashkilat-demokratik
زمانی مثل دهه بیست، مانند هزاران مریم، هشت مارس را با لباس‎های سپید خود، دست در دست هم، در خیابان‎های شهرمان گرامی داشتیم و روزی دیگر در خانه‎ها و در محفل‎های کوچک‎مان. در بهار زودگذر آزادی در سال ۵۷ در میدانها و استادیوم‎های بزرگ جشن گرفتیم و در دههٴ هفتاد در «خانه هنرمندان»، «خانه کتاب» و پارک لاله… و همچنان آن را پاس می‎داریم و می‎دانیم که دوباره شکفته خواهیم شد.arton200
«ندا» شدیم و همراه «سهراب»های وطن به خیابان‏ها آمدیم. گلوله‎های کین ارتجاع قلب ما را نشانه گرفت. آنان ما را مطیع و چشم و گوش بسته می‎خواهند تا به تاراج کشور ادامه دهند.
آگاهی و تخصص خود را با وجود همه محدودیت‎ها افزایش داده و می‎دهیم اما موانعی مثل سهمیه‎بندی جنسیتی، بومی سازی، جداسازی جنسیتی، دورکاری و طرح «جامع جمعیت و تعالی خانواده»، «صیانت از عفاف و کفاف» و برایمان وضع می‎کنند تا از مشارکت‎های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دور مانده و به کنج خانه‎ها رانده شویم.
میهن را با سیاست های ضدمردمی خود در بحران‎های عمیق اقتصادی و اجتماعی غوطه ور می سازند و ما زنان کارگر، کارمند و یا خودسرپرست با سبد خالی خانوار، باید بیش از همه تاوان سیاست های ضد مردمی، از جمله سیاست هسته‎ای ولی فقیه را بپردازیم.
در سنگر کارخانه‎ها کار می‎کنیم اما به علت «تعدیل اقتصادی» و «تعدیل نیروی انسانی» و تحریم‎ها، اولین نیروی اخراجی کارخانه‎ها را تشکیل می‎دهیم. ما را به بازارهای کار غیررسمی که هیچگونه نظارتی بر آن نیست روانه می‎سازند، به کارگاههای کوچک کمتر از ده نفر که معاف از اجرای قانون کار می‏باشند!
می‏گویند جای زنان در خانه است و صاحب «کرامت انسانی». اما منظور آنان، ما زنان زحمتکش در شالیزارها که از سپیده صبح تا غروب آفتاب در مزارع با پشتی خمیده کار می ‎کنیم، یا ما دختران قالیباف ایرانی که در زیرزمین های نمور به بافتن قالی مشغولیم، نیستیم. چرا که ما در هیچ آمار رسمی نمی‎گنجیم . استثمار هرچه بیشتر ما سبب رونق جیب‎های آنان است. به همین دلیل مخالف کارکردن ما نیستند. آنها حتی کودکان را برای پیدا کردن نان از پشت نیمکت‎های مدارس به خیابان‎ها کشانده‎اند.
آمار رسمی می‎گوید که ۵% کارگران ایران را زنان تشکیل می‎دهند. می‎دانیم که این آمار کم ناشی از چیست. چرا که کار غیررسمیِ ما در هیچ آماری وارد نمی‎شود و کارفرما هم به ‎راحتی می تواند ما را اخراج ‏کند. به علاوه تشکل‎های صنفی و سیاسی‎مان را برنمی‎تابند و به طرز خشنی سرکوب می‎کنند. زیراکه رژیم ولایت فقیه از آگاهی و سازمان‎یابی ما زنان وحشت دارد.
اما ما زنان ایران تنها در یک مورد است که برابری به دست آوردیم: «برابری در اعدام و شکنجه و زندان و سرکوب!»
صدها نفر از ما مانند فاطمه مدرسی‎ها در دهه ۶۰ در کنار مردان آزادیخواه اعدام شدند و در گورهای جمعی و ناشناس آرمیدند . مادران ما شیرزنانی چون نیره جلالی (مادر به‏کیش)ها، مادر لطفی ها هستند که در جستجوی گم‏شدگان خود به خاوران رسیدند. خاورانی که بهترین فرزندان خلق را در خود جای داده است.
ما مادران، همسران و فرزندان شهدای فاجعه ملی هستیم که افشاگر قتل عام عزیزان خود بوده و به همین دلیل رفتن به مزار عزیزان‎مان از ما همچنان سلب شده است. آنها خواستند با شخم زدن گلزار خاوران، فاجعه ملی و جنایت ضدانسانی خود را بپوشانند. اما ما فاجعه را فریاد زدیم و همچنان داد خواهیم این بیداد را!
ما «بهاره»ها، «نرگس»‎ها و «مهوش»ها، زنان محبوس در شکنجه‏گاههای رژیم ولایت فقیه هستیم که در کنار زندانیان مرد در زندان‎ها، هزینهٴ مقاومت و مبارزه و دگراندیشی خود را می‎پردازیم .
ما خانواده‎های زندانیان سیاسی، مادران پارک لاله و مادران صلح هستیم که صدای داد و آزادی‎خواهی عزیزان‎مان را به گوش جهانیان می‎رسانیم . ما مانند گوهر بهشتی سکوت نخواهیم کرد.
و ما زنان زحمتکش و مبارز ایران همچنان ۸ مارس را جشن می‏گیریم حتی اگر در تقویم رسمی کشورمان ثبت نشده باشد، اما در تاریخ مبارزاتی زنان ایران، با خطوطی زرین حک شده است.
۸ مارس بر همه زنان مبارز و زحمتکش ایران مبارک باد!