ارسال کننده مقاله : خانم سپیده نامور
معضلی جهانی كه البته از دیدگاه مدافعان حقوق بشر، قابل توقف ودرمان پذیر است، مشروط بر آنكه دولت ها همكاری كنند ؛ قوانین اصلاح شوند؛ زنان به حقوق خویش آگاه شوند ویك نهضت جهانی در حذف خشونت علیه زنان شكل گیرد تا خشونت در خانواده ، خصوصی تلقی نشود وخشونت در چارچوب جنگ ها وبحران ها نیز موضوعی ملی به شمار نیاید.درسال ۱۹۹۳ برای نخستین بار جامعه بین المللی حقوق بشر، رسماً خشونت علیه زنان را حتی در زندگی خصوصی خانواده ها، به عنوان یكی از موارد نقض بنیادین حقوق بشر به رسمیت شناخت. در همان سال در كنفرانس جهانی حقوق بشر در وین، حقوق زنان ودختران به عنوان جزء لاینفك حقوق بشر اعلام شد و خشونت جنسی و همه اشكال آزار و بهره كشی جسمی، جنسی و روانی ناشی از تبعیض ، تعصب فرهنگی و قاچاق بین المللی زنان، مغایر با كرامت و حرمت انسان شناخته شد.
فراگیرترین مصداق نقض حقوق بشر خشونت علیه زنان
پروانه های فراموش ناشدنی
تعیین روز جهانی مقابله با خشونت علیه زنان به ۲۵ نوامبر ۱۹۸۱ ، یعنی ۲۴ سال قبل بر می گردد.دراین تاریخ و در اولین جلسه بزرگ فمنیست های آمریكای لاتین، كه در بوگوتا پایتخت كلمبیا برگزار شده بود، ۲۵ نوامبر سالروز قتل «خواهران میرابال» به دست رژیم نظامی مورد حمایت آمریكا در دومنیكن به عنوان روز جهانی مقابله با خشونت علیه زنان انتخاب شد.خواهران میرابال در سال ۱۹۶۰ در راه مبارزه برای دموكراسی به طرز فجیعی توسط رژیم «تروخیلو» كشته شدند.پاتریا، مینروا وماریا ترزا سه خواهر بودندكه در جمهوری دومنیكن زندگی می كردند و همراه همسرانشان در چارچوب یك نهضت دموكراسی خواه درصدد سرنگونی رژیم نظامی ژنرال تروخیلو بودند. رژیم تروخیلو همانند اكثر رژیم های نظامی آمریكای لاتین از دیدگاه آمریكا سدی در برابر نفوذ كمونیسم به شمار می رفت.این سه خواهر كه دو تن از آنان دانشگاهی بودند، بارها بازداشت و تحت فشار قرار گرفتند و یكی از آنان، یعنی پاتریا بنیانگذار نهضت مقاومت سری علیه تروخیلو بود. در نوامبر ۱۹۶۰ ژنرال تروخیلو اعلام كرد كه دو مشكل اساسی اوكلیسا و این خواهران هستند.
چند روز پس از این سخنان، خواهران میرابال در حالی كه قصد رفتن به زندان وملاقات با همسرانشان را داشتند، در یك تصادف رانندگی مشكوك جان سپردند، اگرچه تروخیلو یك سال پس از این واقعه در اثر مبارزات مردمی از كار بركنار شد.خواهران میرابال كه «پروانه های فراموش ناشدنی» لقب گرفته بودند، الهام بخش مبارزاتی شدند كه نه تنها دردفاع از دموكراسی بلكه در مقابله با خشونت علیه زنان بود.
در دسامبر ۱۹۹۹ نیز، مجمع عمومی سازمان در هشتاد و سومین جلسه خود، براساس گزارش كمیته اجرایی و با توافق نمایندگان ۷۹ كشور، روز جهانی حذف خشونت علیه زنان را ۲۵ نوامبر قرار داد. طبق تعریف سازمان ملل «خشونت علیه زنان» چنین تعریف شده است:«خشونت علیه زنان به معنای اعمال هرگونه خشونت براساس جنسیت است، كه پیامد احتمالی آن صدمه یا آزار فیزیكی، جنسی ، روانی ، مالی ، آموزشی، سیاسی و اجتماعی زنان است ، صرف نظر از اینكه در محیط های عمومی و یا در زندگی خصوصی رخ دهد. خشونت در طول تاریخ همواره از جانب افرادی كه دارای اهرم های قدرت (فیزیكی ، اقتصادی و اجتماعی ) بوده اند، اعمال شده است. خشونت علیه زنان تجلی تاریخی رابطه قدرت نابرابر میان زن و مرد است. خشونت به اشكال متفاوت بروز می كند ودامنه وسیعی را در بر می گیرد، از خشونت های بدنی تا اشكال پیچیده و پنهان آن، به صورت خشونت های جنسی، روانی و… و در نهایت حذف زنان ازكلیه عرصه ها.پیش از آن در سال ۱۹۷۷ مجمع عمومی سازمان ملل از كشورهای جهان خواسته بود تا طبق سنن و رسوم تاریخی وملی خود یك روز را در سال به عنوان روز سازمان ملل برای حقوق زنان و صلح جهانی اختصاص دهند.سازمان ملل از كشورها خواست شرایطی را فراهم كنند كه تمام اشكال تبعیض علیه زنان متوقف شود و آنها نیز بتوانند با حقوقی برابر با مردان در توسعه اجتماعی به طور كامل مشاركت داشته باشند. این اقدام سازمان ملل در حول و حوش سال جهانی زن (۱۹۷۵ میلادی) و دهه سازمان ملل برای زنان (۱۹۷۶ تا۱۹۸۵) كه از سوی مجمع عمومی اعلام شده بود، صورت گرفت ونظارت سازمان ملل بر روز جهانی زن را از سال ۱۹۷۵ آغاز كرد.
زندگی از هم پاشیده
سازمان عفو بین الملل در گزارش سال ۲۰۰۳ خود، خشونت علیه زنان را فراگیرترین و جهانی ترین مصداق نقض حقوق بشر دانسته است. در گزارش سال ۲۰۰۴ نیز كه ۸ دسامبر منتشر شد نگرانی موجود درباره خشونت علیه زنان و اذیت و آزار آنان تكرار گردید وتأكید شد كه دولت ها یا كوتاهی می كنند و یا اساساً اقدامی برای توقف این روند خطرناك به عمل نمی آورند. این گزارش كه» زندگی از هم پاشیده «نام دارد و یكی از دلایل تداوم خشونت علیه زنان را معاف بودن عاملان این خشونت ها از مجازات بر شمرده و با اشاره به برخی كانون های جنگ و بحران نظیر سودان (جنگ دولت مركزی و شورشیان جنوب) چچن (جنگ جدایی طلبان و ارتش روسیه ) نپال (مبارزه چریك های كمونیست با دولت پادشاهی) كلمبیا (درگیری های مربوط به مواد مخدر و چریك های چپگرا با دولت مركزی ) و افغانستان، تأكید می كند كه دولت ها و گروههای درگیر، هنگام بحران در این مناطق نتوانسته اند از زنان و دختران مراقبت كنند.طبق گزارش مذكور، خشونت علیه زنان، نه تنها از آثار ونتایج جنگ ها ، بلكه به طور تعمدی و سازمان یافته، یك شیوه و بازار جنگیدن علیه طرف مقابل بوده و در مواردی، خشونت علیه زنان وسیله ای برای پاكسازی نژادی بوده است. سازمان ملل متحد در چارچوب گسترش حقوق بین الملل، پاكسازی نژادی را از مواردی دانسته كه جامعه بین الملل می تواند برای جلوگیری از وقوع آن حاكمیت ملی یك كشور را نادیده گرفته، دست به مداخله بشردوستانه بزند، همانند واقعه ای كه به طور سازمان یافته علیه زنان بوسنیایی، رواندایی در دوجنگ بزرگ نژادی در بالكان و آفریقا رخ داد.« ایرنه خان»دبیركل عفو بین الملل معتقد است كه در جریان جنگ ها و بحران ها، زنان با هدف بی احترامی كردن به دشمن و تضعیف روحیه مردان و ترساندن مردم و واداركردن آنها به فرار، مورد تعرض قرار می گیرند.عكس های فرار دسته جمعی زنان و كودكان در جنگ هوتوها وتوتسی ها در اوایل دهه ۹۰ در رواندا و بروندی، یكی از مصادیق فاجعه بار این نوع خشونت علیه زنان به شمار می رود.
فعالان سیاسی زن، بویژه آن دسته از زنانی كه درصدد مبارزه برای دفاع از حقوق زنان در حوزه حقوق بین الملل هستند، پیشنهاد كرده اند كه یكی از دستور كارهای دادگاه تازه تشكیل بین المللی جزایی ، رسیدگی به جرایم مربوط به خشونت علیه زنان باشد، اگرچه عفو بین الملل معتقد است كه این دادگاه بدون حمایت سیاسی دولت ها، قادر به دفاع از حقوق زنان نیست. او از رهبران جهان خواسته است تا پیش از صدور قطعنامه و محكومیت لفظی و فاقد ضمانت اجرا، در محكومیت خشونت علیه زنان ، بویژه تجاوز و خشونت سیاسی، گام های عملی بردارند.در همین چارچوب، عفو بین الملل در حال تهیه دستورالعملی در سطوح چهارگانه بین المللی ، منطقه ای ، ملی و محلی است كه اساس این دستور العمل تحت فشار قرار دادن صاحبان قدرت با هدف وادار كردن آنان به حمایت از زنان تحت خشونت و حذف خشونت علیه زنان است. عفو بین الملل همچنین در طرح خود ،تلاش كرده خطر افزایش خشونت علیه زنان و ارتباط آن با جنگ های مسلحانه را گوشزد كند و آن را یكی از برهه های حساس تلقی كند.پدیده جهانی
طبق گزارش سالانه عفو بین الملل، هیچ كشوری در جهان موفق نشده روند خشونت علیه زنان در خانه و توسط اعضای خانواده را متوقف و از زنان درمقابل این نوع خشونت محافظت كند. خشونت علیه زنان اغلب در پشت درهای بسته صورت می گیرد و مواقعی كه موضوع تجاوز جنسی در میان است، احساس شرم، مانع از علنی شدن خشونت می شود. كتك زدن توسط شوهر یا دوست، بدرفتاری و آزار خشونت آمیز دخترانی كه حاضر به ازدواج اجباری نشده و یا گمان می رودكه حیثیت خانواده را زیر سؤال برده اند از جمله این نوع خشونت ها است. نهادهای بین المللی مدافع حقوق بشر و حقوق زنان معتقدند كه خشونت خانوادگی علیه زنان یك موضوع خصوصی نیست، بلكه حمله ای خشونت بار است كه از زنان باید در مقابل آن حفاظت كرد، همچنان كه خشونت های سازمان یافته علیه زنان در جریان جنگ ها و بحران ها نیز نمی تواند یك موضوع ملی باشد و جهانیان باید نسبت به آن حساس باشند، بویژه آن كه زنان نسبت به مردان، خشونتی مضاعف را در جنگ ها متحمل می شوند، یكبار خشونت های عام حاصل از جنگ و نتایج آن را و یك بار خشونت ناشی از تبدیل شدن به قربانی اذیت و آزارهای جنسی و ننگ اجتماعی گریبانگیرشان را .
واكنش ها به خشونت:
واكنش های زنان به اشكال خشونت، بیشتر انفعالی و از طریق پنهان سازی و یا حتی خودكشی بوده است. خودسوزی زنان در برابر خشونت هایی كه بر آنان اعمال می شود، در برخی از جوامع به یك بحران ملی تبدیل شده است. گزارش های منتشره از وضع زنان در برخی مناطق هند نشان می دهد كه خودسوزی در برابر ازدواج های اجباری، به شدت نگران كننده است. درتاجیكستان اوضاع به حدی نگران كننده بوده كه همایشی در سطح ملی برای مقابله با آن برگزارشده. در برخی ازاستان های ایران نیز به عنوان یك موضوع حساسیت برانگیز نگاه شده است.در بیشتر موارد خودسوزی، زنان و دختران جان خود را ازدست می دهند و در برخی موارد كه زنده می مانند، با مشكلات و رنج بی شمار روبه رو می شوند.
علیشیر عمر اف مسؤول بیمارستان سوختگی دوشنبه، پایتخت تاجیكستان، می گوید كه ۳۰ تا ۴۰ درصد بیماران این بیمارستان، زنان و دخترانی هستند كه خودسوزی كرده اند.«گل جهان باباصادقوا »رئیس سازمان غیردولتی« زنان تحصیلكرده »می گوید: خودسوزی داغ جامعه ماست. برخی از زنانی كه خودسوزی می كنند، مریضی روانی دارند ولی شمار دیگری از آنان را خشونت به خودسوزی می رساند. بازپروری زنان و دخترانی كه از خودسوزی جان سالم به در برده اند، بسیار مشكل است و آنها معمولاً به خاطر این كارشان انگشت نما می شوند. از آنجا كه دختران روستایی بیشتر مورد خشونت و تحقیر قرارمی گیرند و مشكلات زندگی در روستاها نیز بیشتر است و آگاهی زنان و دختران ازحقوق خویش اندك است، شمار خودسوزی دراین مناطق بیشتر است.درعربستان سعودی نیز سرانجام یك گوینده معروف تلویزیون تصمیم گرفت، پنهان سازی را كنارگذاشته، با انتشار عكس های مربوط به كتك خوردن ازهمسرش، یك شوك جدی به وضعیت زنان دركشورش واردكند.رانیا الباز تنها گوینده زن تلویزیون آن كشور، داستان لت و كوب شدن خود را توسط شوهرش به رسانه های گروهی بیان كردو تصاویر مضروب شدنش را برروی شبكه جهانی اینترنت قرارداد.
خشونت پنهان براساس گزارش هایی كه نهادهای مدافع حقوق بشر، بویژه نهادهای پیگیر دفاع از حقوق زنان منتشرمی كنند، خشونت علیه زنان در كشورهای توسعه یافته غربی هم یك معضل ماندگار و پایدار بوده است.سازمان خیریه« پناه »(Refuge) درانگلیس گزارش داده كه از هر چهارزن بریتانیایی، یك نفر درطول عمر خود كتك خورده است.همچنین از هر ده زنی كه دراین نظرسنجی اذعان كرده كه مورد خشونت همسر یا شریك زندگی خود قرارگرفته، یك نفر جان خود را درخطر می دیده است.طبق گزارش سازمان« پناه »درهفته دو زن به دست شوهران فعلی یا سابق خود در بریتانیا كشته می شوند. دراین نوع جوامع، علاوه بر همسر، خشونت علیه زنان معمولاً توسط شوهران سابق و یا دوستان كنونی آنها به عمل می آید.پلیس لندن از گزارش حدود ۷۶۵۰ مورد خشونت خانگی علیه زنان گزارش داده، كه شامل هتاكی، مضیقه مالی، منع از معاشرت با دوستان و فامیل، تجاوز جنسی و كتك می شود.مقایسه ای میان انواع خشونت علیه زنان درجوامع توسعه یافته و توسعه نیافته نشان می دهد كه برخی خشونت ها نظیر ضرب و شتم و تجاوز جنسی مشترك است، اما درمواردی نظیر ازدواج اجباری و یا میزان دسترسی به نهادهای انتظامی و قضایی میان آنان تفاوت های جدی وجوددارد. یكی دیگر از وجه تفاوت های زنان دراین دو نوع جوامع، میزان آگاهی آنان از حقوق خویش و راهكارهای حقوقی و قانونی برای احقاق حقوق خود است.با این وجود،«آنیكا فلنزبورگ»مسؤول دپارتمان مطبوعاتی عفو بین الملل درحوزه منع خشونت علیه زنان نیز معتقداست كه زنان و دختران درجوامع غربی، ممكن است بااشكال پیچیده تری ازخشونت روبه رو باشند، كه بیش از فشارهای جسمی، دربردارنده فشارهای روانی باشد. او خشونت دراین جوامع را متنوع می داند و آن را از تبعیض، كتك، سوءرفتارهای روانی كه می تواند به صورت تحقیر و سلب آزادی های فردی باشد تا خشونت هایی كه عمدتاً توسط بستگان نزدیك اعمال می شوند، دسته بندی می كند.فلنزبورگ معتقد است كه خشونت علیه زنان درجوامع غربی، عموماً پنهان است و بسیاری از زنان دراین جوامع از بیان آنچه بر آنها می گذرد، شرم دارند و سكوت اختیارمی كنند و تعداد بسیار كمی حاضرند درباره رفتارهای خشونت آمیزی كه علیه آنها اعمال می شود، حرف بزنند. به اعتقاد مسؤولان عفو بین الملل، نظام قضایی در غرب خیلی از رفتارهای خشونت آمیز علیه زنان را به رسمیت نمی شناسد، درحالی كه زنان حق انتخاب چندانی ندارند و در ازای ترك همسر یاشریك زندگی خود، كه تصمیمی بسیاردشوار است، راه دیگری در پیش رو نمی بینند و تعداد خانه های امن هم كم است.با فشار نهادهای مدافع حقوق زنان، اكنون تلاش ها بر آموزش بیشترو گفت وگوهای علنی متمركزشده تا دختران و زنان متوجه شوند كه موردخشونت قرارگرفتن درخانه یك وضعیت عادی و توجیه پذیر نیست.در بسیاری ازكشورهای غربی، ازجمله سوئد، كه قوانین مناسبی برای حمایت از زنان وضع شده، دختران بیش از پیش می دانند كه تقصیر آنها یا مادرانشان نیست كه مورد خشونت قرارمی گیرند.در فرانسه كه مهد آزادی، لیبرالیسم و دموكراسی خواهی تلقی می شود، خشونت علیه زنان همچنان ادامه دارد.طبق نتایج پژوهش ملی درباره خشونت علیه زنان، ۱۳ درصد پاسخگویان معتقدبودند در طول سال گذشته مورد خشونت لفظی قرار گرفته اند. پرخاشگری و بد رفتاری لفظی علیه زنان در شهرهای بزرگ بویژه پاریس شایع تر است. تعرض جسمی و كتك زدن و اقدام به قتل بیشتر از سوی زنان جوانی گزارش شده كه در شرایط انزوای اجتماعی زندگی می كنند؛ یعنی زنانی كه بیكار هستند و یا به تنهایی زندگی می كنند. در جامعه ای نظیر جامعه فرانسه، تجاوز جنسی بسیار كمتر است، اما سایر موارد خشونت علیه زنان همچنان شایع است. فضای زن ستیزانه در بسیاری اماكن عمومی پاریس هنوز وجوددارد. خشونت علیه زنان در محل كار، از جمله پدیده هایی است كه در اینگونه جوامع رواج بیشتری نسبت به آزار جنسی مستقیم دارد. اهانت و تهدیدهای لفظی از سوی مشتریان و استفاده كنندگان از خدمات شهری، سپردن كارهایی به زنان كه كس دیگری حاضر به انجام آن نیست، یا اختصاص ساعات كاری كه هیچكس خواهان آن نیست، از جمله نقض حقوق زنان در فرانسه به شمار می رود. انتقاد مداوم از كارگران زن و فشارهای روانی دیگر نیز در فرانسه شایع است كه از جمله آنها نابود كردن محصول كار یا ابزار كار زنان در محیط های كارگری ذكر شده است. مقایسه خشونتهای به عمل آمده علیه زنان فرانسوی، شاید این موضوع را به اذهان زنان شرقی و جهان سومی متبادر كند كه اگر این موارد، خشونت به شمار می رود، پس نام خشونت هایی را كه در جوامع جهان سومی نسبت به زنان اعمال می شود، چه می شود گذاشت! با وجود این، واقعیت آن است كه محصول هر دو دسته خشونت در جوامعی نظیر فرانسه یا كشورهای جهان سومی، وارد آمدن فشار روانی شدید بر زنان و دختران است؛ فشارهایی كه زندگی عادی آنان را مختل می كند.
ما نیز مبتلاییم در جامعه ایران نیز خشونت علیه زنان غیرقابل انكار است. اگرچه تعالیم دینی بر تكریم و احترام زن اصرار و تأكید دارند، اما هنوز قوانینی كه زنان را در برابر آسیبهای وارده از خشونت محافظت كند، رشد و گسترش كافی نیافته اند. مرور صفحات حوادث و اجتماعی روزنامه های كثیرالانتشار كشور نشان می دهد كه حجم عمده ای از اخبار مربوط به انواع خشونت علیه زنان است. ازدواج های اجباری، علی رغم نهی بزرگان، هنوز در برخی از مناطق كشور وجود دارد؛ پدیده ای كه خود یكی از عوامل بروز ناهنجاری دیگری به نام«دختران فراری »است. خودسوزی های ناشی از خشونت علیه زنان هنوز در برخی از استانها، بویژه استانهای غربی و جنوبی ادامه دارد. قتل دخترانی كه مورد تجاوز قرار گرفته اند، پدیده ای بسیار متأثركننده در برخی مناطق كشور است. در این موارد، خشونت علیه زنان یا دختران مضاعف است. آنان از یك سو از طرف متعرضین مورد خشونت و تجاوز قرار می گیرند و از طرف دیگر از سوی پدر یا بستگان نزدیك خود به جرمی كه خود در آن، دخیل نبوده و حق انتخاب نداشته اند، كشته می شوند. در سالهای گذشته مواردی از این دست، افكار عمومی را به شدت متأثر كرده است. ماجرای سر بریدن دخترك هفت ساله ای در جنوب ایران توسط پدر به سبب ظن تجاوز دایی دختر بچه به او، یا آتش زدن دختری توسط برادرانش، به ظن آشنایی او با پسری بیگانه، هنوز بر اذهان جامعه سنگینی می كند. اگرچه در سالهای اخیر، با افزایش تعداد تشكل های مدافع حقوق زنان و حمایت دولت از رشد این تشكل ها، صداهای بسیاری در حمایت از حذف خشونت علیه زنان بلند شده است، اما هنوز قوانین حمایت كننده از زنان كافی نیست و زنان نیز بنابر سنت اجتماعی، در موارد بسیاری ترجیح می دهند بنابر مصلحت یا حفظ آبرو، خشونتها علیه خویش را پنهان سازند.آیا راه حلی وجود دارد؟بازنگری قوانین كشورها، یكی از اولین راهكارها برای حذف خشونت علیه زنان تلقی می شود. به اعتقاد نهادهای مدافع حقوق زنان، نقاط ضعف قانونی باید آشكار و رفع شود. دولتها تشویق و ترغیب شوند تا قوانین را رعایت كنند و قوانین نامناسب را عوض كنند. در سطوحی پایین تر نیز باید با كمك به رشد نهادها و تشكل های غیردولتی زنان، به مهار اجتماعی خشونت علیه زنان مبادرت ورزید. با همكاری و توسط این تشكلها، زنان باید بیشتر به حقوق خود در برابر خشونت آگاه شوند. با این وجود، حضور و نقش مردان در حذف خشونت علیه زنان، اساسی و ضروری است و بدون جلب همكاری مردان، حذف خشونت ممكن نیست. مردان هم باید وادار شوند كه سكوت خود را بشكنند و وارد این وادی شوند.