ارسال کننده خبر: خانم دیانا تبریزی 17 دی
روایت غالب حکومتی در ایران از ماجرای کشف حجاب این است: در نخستین روزهای دی ماه سال ۱۳۰۷ هجری شمسی، قانون لباسهای متحدالشکل در مجلس شورای ملی تصویب شد. از روز ۱۷ دی ۱۳۱۴، مردان به پوشیدن کت و شلوار با کراوات و کلاه فرنگی ملزم شدند و زنان به برداشتن حجاب از سر و باز کردن صورت از روبنده.
اما ۱۷ دی روز آغاز کشف حجاب زنان ایرانی نیست. پیش از آن، طاهره قرهالعین در سال ۱۲۶۳ یا ۶۴ هجری قمری در تهران، اجتماعی بزرگ از سران برجسته بابی تشکیل داد. در این اجتماع در روستای بهدشت از توابع شاهرود، طاهره در نطقی گفت: «ای احباب، امروز مرکز وحی و الهام {سید علی محمد باب} در قلعه ماکو محبوس است و دست نیازمندی ما از دامانش کوتاه. از الواح و آثاری ایشان چنین ظاهر است که این روزگار از ایام فترت شمرده میشود و تکالیف شرعیه به یکباره از همه ساقط است. این عادات سابقه از قبیل صوم(روزه) و صلوه(نماز) و دعا را باید کنار گذاشت. آنگاه که حضرت باب اقالیم سبعه(هفتگانه) را فراگیرد و ادیان پوسیده را از بین بردارد، شریعتی تازه آورد و تشکیل امتی بدهد، آن وقت هر تکلیفی که بیاورد بر تمامی خلق روی زمین واجب است. اینک اگر ما و شما در اموال شریک یکدیگر شویم و در عرض و ناموس سهیم باشیم، عقاب و نکالی نخواهد بود.»
نوشتهاند که پس از پایان این خطابه، قرهالعین برای اولین بار نقاب از چهره برداشت؛ اقدامی که بیش از آنکه فمینیستی باشد، به قصد اعلام لغو قوانین اسلام انجام شده است.
روایتی که عاملیت زنان را حذف میکند
فاطمه صادقی، دکترای علوم سیاسی، پژوهشگر و فعال زنان، از معدود کسانی است که بر روایت یکجانبه حکومتها از کشف حجاب نقد دارد و در کتاب «کشف حجاب: بازخوانی یک مداخله مدرن»۱ روایت نوینی از وقایع مربوط به کشف حجاب ارائه میدهد.
به اعتقاد او، در بیشتر کتابهایی که بعد از انقلاب اسلامی منتشر شدهاند. روایت یکسویهای تکرار میشود، بی آنکه به ابعاد مختلف این موضوع از نظر تاریخی و منطقی توجه شود: «روایتی که در اغلب این کتابها غالب است، این است که ممنوعیت حجاب چیزی بود که بر زنان آن روز جامعه ایران تحمیل شد و تنها متجددین و قشر فرنگیمآب جامعه خواهان آن بودند، در حالیکه واقعیت اینگونه نیست. زمینههای کشف حجاب حتی در دوران قبل از رضاخان از سوی زنان هم وجود داشت.»
تاریخ روایت میکند که نخست دربار قاجار، مهد مطالبه آزادیهای بیشتر برای زنان و کشف حجاب شده است. ناصرالدین شاه قاجار که به اروپا سفر میکرد، خود به چشم پوشش زنان اروپایی را دیده بود. پس از آن، افکار تجددخواهانه دوران مشروطه به مرور در محافل روشنفکری و شاعران نفوذ کرد و در مطبوعات منعکس شد.
از ابتدای سال ۱۳۰۰، مدارس، انجمنها و مجلات زنان پیدا شدند و کم کم «مقالات آتشین در مجلات و روزنامههای فارسی زبان داخل و خارج ایران در دفاع از حقوق بانوان و محکوم کردن شرایط سخت حاکم بر آنان منتشر شد.» (آشنا، حسام الدین «پیشگفتار» خشونت و فرهنگ- اسناد کشف حجاب، ۱۳۷۱: ده)
فاطمه صادقی، در گفتوگویی با خبرگزاری کتاب ایران، به عکسها و اسناد دوران قبل از رضاشاه اشاره میکند که در آنها تمایل برخی زنان بر کشف حجاب دیده میشود: «به طور مثال در عکسی که از گروهی دختران دبیرستانی در سال ۱۳۱۱ هجری شمسش گرفته شده که در آن دختران بدون حجاب متعارفی که در آن دوران معمول بوده، ظاهر شدهاند، این خواسته به وضوح دیده میشود و این موضوع نشاندهنده این است که پیش از کشف حجاب، بسیاری از خانوادههای ایرانی از متجدد گرفته تا مذهبی، برای اینکه دسترسی بیشتری به اشتغال و آموزش داشته باشند، تمایل به برداشتن حجاب از صورتهای خود بودهاند. در ضمن مساله عکاسی و نسبت آن با کشف حجاب خیلی مهم است. در واقع میشود گفت کشف حجاب پهلوی اول با دوربین عکاسی در هم تنیده است.»
او میگوید: «کشف حجاب در اصل به معنای برداشتن پوشش از صورت بوده است. در تاریخ ایران، زنان بسیاری خواهان برداشته شدن روبنده از صورت خود بودهاند و صحت این موضوع را بر اساس اسناد بسیاری میتوان تایید کرد.»
شعر مشروطه، که در جریان انقلاب و پس از آن نقش مهمی در تجدد و آزادیخواهی داشت، مضامین نوین سیاسی و اجتماعی مانند حمایت از انقلاب و مجلس شورا، مبارزه با استبداد، میهنپرستی، تقبیح خرافات، تعصبات، دفاع از آزادی و قانون… در اشعار این دوره دیده میشد و همزمان، نقش سنتی زن در شعر فارسی هم تغییر میکرد. معشوق، تبدیل به انسانی شد که حق و حقوقی دارد و به دنبال آن، انتقاد از بیهنری زنان، عزلتنشینی و محبوس بودنشان در خانه و حجاب مطرح شد.
میرزاده عشقی (۱۲۷۲-۱۳۰۳)، عارف قزوینی (۱۲۸۵-۱۳۱۲)، ایرج میرزا (۱۲۵۰-۱۳۰۴)، و محمد تقی بهار (۱۲۶۶-۱۳۳۰) از جمله شاعرانی هستند که اشعاری در مذمت حجاب و ضرورت برداشتن چادر و روبنده سرودند.
عشقی، منظومه «کفن سیاه» را سرود و این ترکیب چنان مورد استقبال قرار گرفت که در اعلامیهها و سخنرانیهای مخالف حجاب، بانوان را «تشویق به ترک کفن سیاه میکردند». ایرج میرزا که«عارف نامه» را سروده بود، مورد استقبال گرم ادبا، شعرا و مردم عادی تهران قرار گرفت؛ «بخصوص بانوان به نام سپاسگزاری از شهامت فوق العادهای که شاعر در مسئله رفع حجاب و آزادی زنان به خرج داده بود، با شوق فراوان به استقبالش شتافتند و گلدان گل و قوطی سیگار نقره و قطعه شعری به وی هدیه کردند.» (آرین پور، یحیی، از صبا تا نیما، جلد دوم، تهران، ۱۳۷۵: ۳۸۹)
نمایشنامههایی با موضوع آزادی زنان به صحنه میرفت و مجلات متفاوت زنان از جمله زبان زنان، عالم نسوان، جهان زنان منتشر میشدند که از شعرهای ضدحجاب استقبال میکردند.۲
حتی میرزا ابوالقاسم آزاد، انجمنی مخفی با عنوان «مجمع کشف حجاب» تشکیل داده بود که جلسات آن با حضور زنان و مردان در منزل او و دیگر اعضای انجمن تشکیل میشد. ۱۲ خرداد ماه ۱۳۰۶خورشیدی، اعضای آن از سوی قوای انتظامی مورد حمله قرار گرفتند.
روزنامه دیلی تلگراف در خبری با عنوان «بانوان عصر جدید ایران؛ مبارزه برای آزادی» نوشت: «به درخواست مکرر نمایندگان علماء و بنا به قولی، روی خواهش شوهران غیور و حسود، شب گذشته، قوای انتظامی به باشگاهی که زنان بیحجاب با لباسهای شبانه آخرین مد پاریس، با مردها اجتماع کرده، حمله بردند.
مدیر باشگاه که علاقه زیادی به آزادی زنان و شرکت آنها در مسائل اجتماعی دارد، بازداشت و زندانی شد و هنوز معلوم نیست چه جرمی علیه او اعلام خواهد شد. زنها اجتماعاتی تشکیل داده، علیه نادانی و عقبافتادگی خود به اولیای امور اعتراضات شدیدی نمودهاند.»
فعالیتهای ابوالقاسم خان آزاد مراغهای برای کشف حجاب که با همسرش شهناز رشدیه (دختر میرزا حسن رشدیه) نشریه نام «نامه بانوان» منتشر میکرد، چهار بار او را راهی زندان و تبعید کرد.
به علاوه، بعضی زنان طبقه مرفه که اغلب وابسته به حاکمیت بودند و به اروپا هم سفر میکردند، در روزنامهها و نشریات موضوع حجاب و حقوق زن را مطرح میکردند. از جمله آنها صدیقه دولت آبادی بود که گزارش شده در مهر ۱۳۰۶، بیحجاب و با لباس و کلاه اروپایی در تهران رفت و آمد میکرده که البته از سوی مخالفان به سنگسار تهدید شد و مورد حمایت پلیس قرار گرفت. (صلاح، مهدی، کشف حجاب؛ زمینهها، پیامدها، واکنشها، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۸۴)
کشف حجاب، برای عقب نماندن از قافله تمدن
در کنار این تلاشهای زنان و مردان ترقیخواه و به ویژه با عاملیت زنان، رضاشاه نیز برای حفظ مشروعیت خود، با موج تحولات اجتماعی همراه شد. ترویج دکلته و منع چادر از سوی ملکه، حضور خانواده سلطنتی در قم در نوروز ۱۳۰۶ که به غائلهای انجامید، سفر امانالله خان به همراه همسرش ثریا به ایران در خرداد ۱۳۰۷ و حضور زنان افغان هیات همراه که حجاب را رعایت نمیکردند، تنها به کنار هم چیدهشدن قطعات پازلی کمک کردند که به فرمان ۱۷ دی انجامید.
خانواده رضا خان در دانشسرای مقدماتی در روز ۱۷دی
حتی پیش از آن، در سال ۱۳۱۰ شمسی مجلس شورای ملی به هیأتی از سوی «جامعه ملل» که برای جلوگیری از آنچه که «تجاوز به حقوق زن در شرق» خوانده میشد، سفر میکردند اجازه ورود داد. همان سال رضاخان دستور داد که «زنان باید در برداشتن حجاب خود آزاد باشند و اگر فردی یا ملایی متعرض آنان شد، شهربانی باید از زنان بیحجاب حمایت کند.»
یک سال بعد در سال ۱۳۱۱، «کنگره زنان شرق» در تهران تشکیل شد و زنان بیحجاب کشورهای دیگر به تهران دعوت شدند. ریاست این کنگره را «شمس پهلوی» به عهده داشت و در آن بیحجابی مظهر تمدن خوانده شد.
رضا خان که به دنبال تاسیس مدارس اروپایی بود، در خرداد ۱۳۱۳ به ترکیه سفر کرد و طاقتش تمام شد: «ما عقب هستیم و فورا باید با تمام قوا به پیشرفت سریع مردم خصوصا زنان اقدام کنیم.»
او دیگر نمیتوانست زنهای چادری را تحمل کند: «از وقتی که به ترکیه رفتم و زنهای آنها را دیدم که پیچه و حجاب را دور انداخته و دوش به دوش مردهایشان در کارهای مملکت به آنها کمک میکنند، دیگر از هر چه زن چادری است بدم آمده است. اصلاً چادر و چاقچور دشمن ترقی و پیشرفت مردم است.»
قانون لباسهای متحدالشکل که تصویب شد، رضا شاه به وزرا و نمایندگان مجلس اعلام کرد که حذف حجاب زنان را آغاز کنند. ۱۷ دی ۱۳۱۴، رضاشاه با همسر و دخترانش، در مراسم جشن فارغالتحصیلی دختران دانشسرای مقدماتی شرکت کرد. زنان خاندانش کشف حجاب کرده بودند.
همسران همه مسئولان کشوری که در این جشن دعوت شده بودند، بدون حجاب در مراسم شرکت کردند. رضاشاه گفت: «باید خیاطها و کلاه دوزها را تشویق کرد که مدهای قشنگ به بازار بیاورند. ما میلههای زندان راشکستیم. حالا خود زندانی آزاد شده وظیفه دارد که برای خودش به جای قفس، خانه قشنگی بسازد.»
فاطمه صادقی اما بر مصادره خواست زنان از سوی رضا شاه و اجرای آن با زور و پلیس تاکید میکند و میگوید در نقطه مقابل، کتابهایی که قبل از انقلاب نوشته شدهاند این موضوع به صورت معکوس و این بار کاملا ستایشانگیز و یکسویه به تصویر درآوردهاند. به عنوان مثال در کتاب «بدرالملوک بامداد» و آثار «صدیقه دولت آبادی» ممنوعیت حجاب در دوره رضاشاه، مورد ستایش و تمجید قرار گرفته است. اگرچه صدیقه دولت آبادی در اثرخود میانهروی بیشتری داشته و مداخله دولتی را در این امر شایسته نمیداند اما در نهایت او به تایید این موضوع پرداخته و موضع جانبدارانه او به روشنی دیده میشود.
فاطمه صادقی معتقد است که در واقعه کشف حجاب، فاعلیت زنان دیده نشده است و روایتی پدرسالارانه، جانبدارانه و یکسویه از آن صورت گرفته که دولتها از آن به نفع خود سود بردهاند و دولتهای قبل و بعد از انقلاب از این جریان مصادره به مطلوب کردهاند.
روایت صادقی یک نکته مهم دیگر هم دارد: اینکه تلاشهای رضاخان برای کشف حجاب زیر فشارهای بینالمللی و به عبارتی تلاش برای عقب نماندن از قافله بوده و اینکه ایران کشوری عقب افتاده جلوه نکند، اما پوشش مدرن اما اجباری جدید، به جای آنکه زیبا جلوه کند، تا مدتها ابزار خنده رسانههای غربی شده است؛ رسانههایی که عکس زنان ایرانی را با لباسها و کلاههای روی هم، به عنوان اسباب تمسخر منتشر میکردند.
۱.کشف حجاب؛ بازخوانی یک مداخله مدرن، فاطمه صادقی، نگاه معاصر، ۱۳۹۲
۲. زمینه های فرهنگی و ادبی کشف حجاب در ایران؛ شعر مخالفان و موافقان، نوشته محمدرضا جوادی یگان و فاطمه عزیزی