نقض حقوق زنان در ایران

ارسال کننده : آقای محمد ایمانی 22آبان

امروز بر ان شدم درمورد حقوق پایمال شده زنان در ایران مقاله ای ارائه بدم،و امیدوارم که گزارش من مفید به فایده باشه.من مقاله خودم ر با چند بیتی شعر که خودم سرودم اغاز میکنم.
نماد پاکیم من من زنم
مادرم من هستیم من من زنم
در جهل نادانان اسیرم من زنم
رنج دوران ها کشیدم من زنم
بردبارم من صبورم من زنم
اما هنوزم با اقتدارم من زنم
(شاعر: محمد ایمانی)

ایران کشوری است با قدمت بیش از 2500 سال و این کشور در طول تاریخ نقش بسزایی در رشد و بالندگی جهان ایفا نموده است. ایران باستان یکی از قدرتمند ترین و مرفه ترین دولتهای زمان خود به شمار می آمد و امپراطوری که از چین تا مصر و اروپا گسترده بود و از یمن تا آسیای میانه گسترده بود منشا خدمات زیادی به پیشرفت جامعه بشری بوده است. با مطالعه آداب و رسوم گذشته این کشور مشاهده می کنیم که در کنار مردان بزرگ این سرزمین نقش زنان در این جامعه پیشرفته بسیار چشمگیر بوده است تا جایی که فرمانده کل نیروی دریایی امپراطوری ایران در 2300 سال پیش به عهده یک زن بوده است و پیشتر از آن زنان در تشکیل این دولت و هدایت درست آن نقش بسزایی داشته اند در دوره های مختلف پاد شاهی ایران نیز برای مقام زن اهمیت زیادی قائل بوده اند و فضای باز حکوت آن زمان و زفاه اقتصادی آن باعث رشد و بالندگی هر چه بیشتر زن و مرد شده است به نحوی که همانطور که در تاریخ می خوانیم در دوره داریوش کبیر زنان ایرانی به کسب انواع هنر نظیر موسیقی. آرایش و هنرهای دستی پرداخته اند. در دوره های بعدی نیز در تاریخ این کشور می توانیم بر چندین پادشاه زن اشاره کنیم در دوره ساسانی زنان در دربار در کارهای خلق آثار فاخر ادبی- هندی و موسیقایی نیز نقش بسزایی داشته اند و مقام زن در دربار خانواده و اجتماع بسیار شامخ و برجسته بوده است.
این موضوع بسیار ساده حقوق زن به موضوع بسیار پیچیده وغیر قابل حلی در ایران در طی سالیانه قبل تا کنون منجرب شده است، که بازتاب های روانی جبران ناپذیری در میان زنان و مردم ایران بجای گذاشته. بطوری که که حتی با کمی تعمل میتوان دریافت که چه فاجعه انسانی و بشری در ایران قابل رخ دادن ورخ داده است از انجایی که وقتی به آمارها و ارقام افسردگی درمیان زنان و دختران نگاه میکنید با اینکه مرکز امار ایران مرجع قابل اطمینانی در ایران و جهان بشمار نمیرود ،اما بر آن شدم که نظرتون رو به این موضوع جلب کنم.میزان زنانه مبتلا به افسردگی در ایران حدوده دو برابر مردان میباشد.ودر حدوده”۲۲ تا ۲۵ درصد افراد جامعه ایران به اختلالات روانی دچارند. مشکلات روان‌پزشکی در جامعه به کوه یخی شبیه است که تنها نوک آن پیداست.زنان و مردان چون از انگ خوردن می‌ترسند به پزشک مراجعه نمی‌کنند. بنابراین آمار وزارت بهداشت خوشبینانه است”.ولی اگر شما فقط به چهره اکثر زنان ودختران ایرانی نگاه کنید قبار افسردگی و نارضایتی رو بوضوح مشاهده میکنید.لازم بذکر است “تنها حدود یک چهارم افرادی که به اختلال روانی دچار هستند برای درمان به روانکاو یا روان‌پزشک مراجعه می‌کنند و در میان آنها نیز تنها حدود ۱۰ تا ۱۵ درصد روند درمان بیماری خود را تا پایان پیگیری می‌کننده نوشته بهار نیوز، مطالعات دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال‌های ۱۳۷۸ و ۱۳۸۷ نشان می‌دهد که میزان شیوع اختلال‌های روانی در میان ایرانیان در فاصله‌ ۹ سال ۶۰ درصد افزایش پیدا کرده به اندکی بیش از ۳۴ درصد رسیده است.و در سال های اخیر نیر سر سعودی چشمگیری بخود گرفته است. بحران اقتصادی، تغییر و تحولات سریع اجتماعی، استرس یا فشار روانی پیوسته و نداشتن امید به آینده از جمله عواملی هستند که به افزایش آمار اختلال‌های روانی در یک جامعه دامن می‌زنند.در تحقیقات دانشگاه علوم پزشکی تهران، عدم شادمانی و احساس رضایت – شادی عمیق – برای مدتی طولانی، احساس ناامنی و ترس، عدم برنامه ریزی و نداشتن نقشه برای ده سال آینده، بیان مشکلات و چالش های موجود جامعه به طور مکرر و حسرت گذشته و بی اعتنایی به آینده از جمله موارد اصلی بروز افسردگی زنان در جامعه ایران اند.

این آمار در کنار سخنان دکتر علی فرهودیان، رییس مرکز تحقیقات سوءمصرف و وابستگی به مواد دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی که روز گذشته در نشست هم‌اندیشی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی بیان شد، اهمیت ویژه ای می یابند: “سن مصرف مواد مخدر در میان زنان و دختران به شدت کاهش یافته است و آمارها حاکی از آن است که میزان مصرف روانگردان ها در میان دختران ۵۰۰ برابر شده است. مصرف سیگار، قلیان و حشیش در دختران به شدت در حال افزایش است. از سوی دیگر بیش از ۶۰ درصد از زنان زندانی جرایمی دارند که ارتباط مستقیم با مصرف مواد مخدر دارد. مصرف مواد مخدرموجب پرکاری و اجبار جنسی می‌شود ودختران در مکان‌ها، افراد و شرایط خطرناک اقدام به ارتباط جنسی می‌کنند. به همین دلیل بسیاری از رفتارهای جنسی از مصرف مواد محرک سرچشمه می‌گیرد و وضعیت به گونه‌ای است که بیم آن می‌رود که فرهنگ کلی جامعه تحت تاثیر قرار گیرد.”

به گفته فرهودیان مصرف مواد مخدر بر زنان متفاوت از مردان است و در حال حاضر با پدیده تلسکوپی در اعتیاد مواجه هستیم که به معنای رشد سریع تر معضل اعتیاد بین زنان است.اسفانه زنان معتاد هنگامیکه برای درمان مراجعه می کنند به آنها انگ های زیادی زده می شود. به همین دلیل بسیاری از زنان معتاد حاضر به مراجعه برای درمان خود نیستند تا از طرف خانواده، جامعه و محیط کار خود طرد نشوند. از سوی دیگر بسیاری از زنان معتاد از اعتیاد خود درآمد کسب می‌کنند و پس از ترک، منبع درآمد خود را از دست می‌دهند. در کلینیک‌ها، زمانی که زنی برای درمان اعتیاد خود مراجعه می‌کند، حتی نگاه منشی و روانشناس مرکز نیز به او تغییر می‌کند، این در حالیست که این افراد باید نگاه صحیحی به زن معتاد داشته باشند. هدف من از اعلام این امار و گزارش این است که هر عملی یک بازتاب و عکس العملی دارد . با توجه به عدم توجه به حقوق زنان در ایران از طریق نهادهای دولتی ما شاهد اینگونه فجایع انسانی در ایران هستیم . انسان وقتی کلمه فاجعه رو میشنوه نا خوداگاه تصوری از انفجار یا حادثه ای بزرگ در ذهنش تداعی میشه ولی لازم بذکره که بدانیم هر یک فرزندی رو که ما از دست میدیم ویا پژمرده وافسرده و ترد شده از اجتماع میبینیم این خودش بزگترین فاجعه هستش.لازم به پرسشه خدا جویانی که به اسم خداوند بر مردم حکومت میکنند اینه که ایا زن که همان مادره و کسیه که در همه ادیان ستایش و نکوهش شده اینطور شامله بیتوجهی و رنجش قرار بگیره؟ نخیر ارزش زن خیلی والاتر و بزرگتر از اینهاست. این مشکلات ازکجا نشءت میگیره از انجایی که زن محبوسه ،مجبوره همیشه تن به خواسته های غیره انسانی بده، قانون دسته زن رو در جامعه بسته ،شما نظری به خشونت بر علیه زنان بکنید چرا یک مرد اجازه داره زنه خودش رو تنبیه کنه و چرا یک زن پس از نه ماه حمل کردن بچه خود پس از شش سال حقه نگهداری از بچه خودش رو نداشته باشه و چرا یک زن همیشه باید باکره باشه در صورتی که مرد ویا جنس مخالف اون اختیار همه جور رفتاری رو داره، اینها همه درده دردی که در کشورهای پیشرفته مثل آلمان به ان توجه شده ، زنانه ما حق دارند شرایطی مساوی با مردانه ما داشته باشند حقی از قبیله ازادی اندیشه پوشش ازادی بیان بدونه ترسیدن از ارگان و دولتی ،بنظر همه بزرگان صاحب نظر در عرصه علم، فرهنگ، هنر وبشر دوستان در دنیا زن حقه برابری با مرد را دارد چرا چون حق طبیعی و خدا دادی ان است وتا کنون هیچ دلیل منطقی مبنی بر برتری مرد بر زن هنوز اثبات نشده است.
در این قسمت میپردازم به چند موارد و مشکلاتی که حق ابتدایی هر زن در طول زندگی هستش:

1: نبود ازادی پوششی: پوشش آزاد و مناسب یکی از حقوق اولیه انسانهاست و باید محترم شمرده شود. اینکه به شما بگویند که چه بپوشید و چه نپوشید خود بزرگترین توهین به حساب می اید
:2 عدم به رسمیت شناخته شدن موجودیت حقوق زنان توسط جنس مخالف در جامعه: متاسفانه تعلیمات اسلامی در همه جای جامعه ایران ریشه دوانده است تا جایی که مردان ایرانی نیز به دلیل تعصبات مذهبی، تعالیم غلط اسلامی و بیسوادی که درد مشترک عامه مردم ایران است زنان را به عنوان جنس دوم قبول نموده اند که این خود منشا مشکلات جدی و حتی افزایش امار طلاق در ایران شده است. در ایران کمتر مردی وجود دارد که زن خود را عاقل بداند و بیشتر آنان زن را موجودی احساس کم خرد و و سیله رفع نیاز جنسی مرد مو خوانند همانطور که در اسلام و در قرآن اشاره شده است. این بی اعتقادی به زن و سرکوب حس انسانی وی در خانواده های سنتی تر زن را تبدیل به وسیله ای برای پخت پز و رفت و روب و تولید مثل تبدیل کرده است و متاسفانه زنانی که با این سرکوب در طول سالیان دراز مواجه بوده اند دیگر خود نیز قبول کرده اند که باید با انان اینگونه رفتار شود اما در خانواده های باز تر که از امکانات تحصیل و یادگیری بهره مند هستند و از امکانات ارتباط جمعی برخودارند زنان این مساله را قبول نمی کنند در حالی که پدر و مادر خود و همسرشان هنوز طرفدار همان سیستم قدیمی هستند و اینجا ست که اختلاف بین سنت و مدرنیته خود نمایی می کند و همانطور که ذکر شد در ایران کمتر مردی به حقوق زن فکر می کند زیرا قوانین جامعه کاملا به نفع وی است این مرد در برخورد با چنین زنی به عنوان همسر یا همکار دچار مشکلات بسیاری می شود. این که مرد به زن خود به عنوان یک انسان برابر اعتقاد ندارد چه برسد به اینکه بتواند دوست خوب یا همسر منایی برای وی باشد. در ایران متاسفانه بیشتر زنان با این مساله دست و پنجه نرم می کند.
3:نگاه منفی و تحقیر امیز به زنان در جامعه ایران
در جامعه اسلامی ایران حکومت می کوشد تا جایی که امکان دارد ارتباط بین زن و مرد را محدود کند از جدایی انان در دوران تحصیل گرفته تا دستگیری دختر و پسرانی که در خیابان ها با هم قدم می زنند. این برخورد و همچنین تاکید بر امر حجاب نه تنها باعث کاهش فساد در جامعه ایرانی و سالم ماندن مردان نمی شود بلکه به اقتضای روح انسان هر محدودیت و سرکوبی سبب طغیان می شود و به همین دلیل رعایت این قوانین باعث حریص تر شدن مردان نسبت به آنچه که در زیر حجاب پنهان شده است می شود. نگاه ناسالم و شهوانی و تحقیر آمیز مردان به زنان در جامعه ایرانی از این مساله ناشی می شود که این خود حتی فرصت برقراری یک رابطه درست و سالم دوستی مبتنی بر احترام متقابل را در قشر عظیمی از جامعه سلب می نماید. به طوری که پسران ایرانی در نظر دختران بیشتر انسانهای فاسدی هستند که هدفشان از ایجاد رابطه دوستی فقط بهره برداری جنسی است
جالب است بدانید که در کشور عربستان سعودی که مهد دین اسلام است زنان حتی حق رانندگی را نیز ندارند. به نظر شما راندن یک اتومبیل توسط یک زن امری شهوت آور است؟ و در برخی دیگر از کشورهای عربی تا چندی پیش زنان حتی حق رای دادن نداشتند 4 :خداوند زنان را حفظ کند.
در زمانی که در NGO های حمایت از حقوق زنان فعالیت می کردم هنگامی که به مناطق فقیر نشین حاشیه شهر می رفتیم زنان علاوه بر فقر اقتصادی قربانی مشکل بزرگتری بودند که آن هم فقر فرهنگی و بی سوادی است. در این مناطق دخترانی را مشاهده کردم که دوست داشتند در سنین پاینن و با هر شرایطی به ازدواج تن دردهند. فقط به خاطر اینکه یک دختر فقط پس از ازدواج حق آرایش کردن صورت خود را دارد و یا زنانی را می دیدم که وقتی به ان ها می گفتیم که به شوهران معتاد خود حتی جهت پیشگیری از بیماری ایدز استفاده از کاندوم را پیشنهاد کنید به شدت مورد ضرب و جرح شوهرهایشان قرار می گرفتند حال چه برسد به پیشگیری از ازدیاد جمعیت و ازدیاد زحمت این مادران بیچاره در بزرگ کردن فرزندانشان در آن جامعه سیاه.

جالب است بدانید که همه این موارد فقط در مورد زنان بود حال تصور کنید در سایر موارد نظیر آزادی بیان ، دموکراسی و حقوق قانونی شهروندان چه فجایعی در ایران در حال شکل گرفتن است. این مساله باعث شده است که حتی مادان ایرانی همیشه نگران وضعیت تربیت و آینده فرزندان دختر و حتی پسر خود در این جو نامساعد باشند و خود اوضاع نابسامان اقتصاد ایران در سایه تند روییهای حکومت جمهوری اسلامی و تحریمهای گسترده علیه این کشور از سوی جامعه جهانی نیز بر مشکلات زنان افزوده است. علاوه بر بیکاری و دستمزد کم که خود زنان نیز از قربانیان آن هستند این اوضاع اقتصادی باعث فلج شدن مردان و کاهش قدرت اقتصادی آنان و از بین رفتن اعتماد به نفس مردان در امر تشکیل خانواده شده است. که این مشکل رابطه مستقیمی با بروز مشکل سالخوردگی در بین زنان ایرانی که طبق سنت بهتر است در دهه سوم عمر خود ازدواج کنند دارد. از طرفی کاهش آمار تمایل پسران به تشکیل خانواده در اران و از طرفی مشکلات مذهبی و سنتی بسیار شدید مربوط به روابط بین زن و مرد در خارج از چارچوب قانونی ازدواج که میتوان گفت مجازات آن در جامعه مرد سالار اسلامی ایران فقط دامنگیر زنان می شود باعث سرکوب شدید امیال جنسی دختران شده که خود مشکلات جسمی و رنانی زیادی را به دنبال دارد و حتی اگر رابطه ای برقرار شود زن از این رابطه بسیار متضرر می شود چون در ایران اسلامی بیشتر مردان طوری تربیت شده اند که ایجاد رابطه جنسی با دختر را به منزله امتیاز گرفتن از وی و شکست دادن و تخریب کامل او قلمداد می کنند و نه تقویت رابطه احساس و سلم عشقی بر مبنای دولتی دو طرفه. جنبه های منفی تضیع حقوق زنان در جامعه ای حتی بستر و بیماری مانند ایران بسیار زیاد است. زیرا علاوه بر مهمترین مسائلی که به آن اشاره شد همانطور که می دانیم زنان در جامعه نیمی از جامعه را تشکیل می دهد و از هر اتفاقی تاثیر می پذیرد در ایران که مشکلات روز به روز بیشتر می شود زنان نیز بیشتر و بیشتر اسیب می بینند.5:مشکلات زنان پس از طلاق
در سطح جامعه زنانی که سرپرستی ندارند از زنان دیگر آسیب پذیرتر هستند و بیشتر این مشکلات از یک سوی توسط جامعه و خانواده و از سویی دیگر توسط مسایل اقتصادی بر آنها تحمیل می شود و باعث می شود که آنها تحت فشارهای روحی و روانی بسیاری قرار گیرند .

در این قسمت از گزارشم نظرتون رو به پاره ای از مشکلات حقوق بشری در قانون طلاق جلب میکنم :
اول- طبق قانون مدنی و با استناد به ماده ۱۱۳۳ مرد هر زمان که بخواهد و اراده کند می تواند همسرش را طلاق دهد، و این در حالی است که زن زمانی که می خواهد طلاق بگیرد باید مواردی را که در قانون به آنها عسر و هرج گفته می شود را برای قاضی ثابت کند تا بتواند او را راضی سازد که حکم طلاق را به نفع زن صادر سازد و همچنین بتواند تمام حق و حقوق مشخص خود را دریافت دارد و این در حالی است که اگر زن خود درخواست طلاق بدهد از تمام حق و حقوق مالی بی بهره خواهد شد.
یکی از مهمترین مشکلات زن پس از طلاق مشکلات مالی است، در بسیاری از موارد زن در مقابل طلاق از سوی شوهر از تمام حق و حقوق قانونی خود چشم پوشی می کند و یکی از آنها مهریه می باشد . نتایج یک تحقیق نشان می دهد ۷۸ درصد زنان طلاق گرفته شهر تهران، مهریه خود را در هنگام طلاق دریافت نکرده و ۴۱ درصد برای طلاق گرفتن مجبور به گذشتن از مهریه خود شده اند.
این در حالی است که بیش از ۸۹ درصد از زنان طلاق گرفته هیچ نفقه ای دریافت نکرده اند و به دلیل اینکه بیشتر زنان در خارج از خانه به شغلی مشغول نیستند و حتی در صورت داشتن مدرک تحصیلی عالی، بسیاری از آنها پس از ازدواج بنا به هر دلیلی دست از کار کشیده اند، اما پس از طلاق ، برای یافتن شغلی مناسب و تامین خود دچار مشکلات بسیاری می شوند و طبق همان تحقیق تنها ۱۶ درصد از زنان مطلقه شاغل هستند .
متاسفانه دیدگاه ناپسند جامعه نسبت به زنان طلاق گرفته به خودی خود برای آنها مشکلات بسیاری را پدید آورده است .
زن پس از طلاق در صورتی که فرزندی نداشته باشد ، نفقه ای دریافت نمی کند مگر زنانی که دوران عده را می گذرانند، که شوهر در همان دوران عده باید نفقه زن را بپردازد اما اگر حضانت بچه ها به زن سپرده شده باشد مرد موظف است با تعیین دادگاه براساس سن و نیازهای فرزندان ، مقرری به آنها پرداخت نماید.
لازم به ذکر است که به هنگام طلاق شروط مربوط به تقسیم دارایی دوران زندگی مشترک به ندرت به اجرا در می آید و با توجه به پرونده های طلاق و آمارهای ارایه شده کمتر زن و شوهری پس از طلاق برای تقسیم اموال و دارایی شان اقدامی کرده اند.
با توجه به اینکه یکی از شرایط برای تقسیم اموال ، ارائه دادخواست از سوی مرد است، امار درصد طلاق هایی[دعوی] که از سوی شوهر آغاز شده است بسیار پایین می باشد و به همین دلیل کمتر زنی توانسته است، نیمی از اموال زندگی مشترک خود را پس از طلاق دریافت دارد و در ازدواج هایی که شرط تقسیم دارایی مرد قید شده زحمت اثبات دارایی مرد با زن است و بارها گزارش شده که اثبات و تعیین دارایی شوهر پس از ازدواج کار دشواری است، در عین حال در زمان ازدواج دو طرف اجباری به دادن گزارش دارایی خود ندارند .
دوم- یکی دیگر از مشکلات زنان مسئله حضانت فرزندان شان است ، بسیاری از زنان در قبال مهریه و دیگر حق و حقوق مالی خود، خواهان حق نگهداری فرزندان خود هستند. ولی باز هم این امر حالتی نسبی دارد زیرا طبق بیان صریح قانون اگر زن دوباره ازدواج کند حضانت از وی سلب خواهد شد، و دیگر آنکه مرد می تواند از نظر خود بازگردد و حضانت فرزندان را خود به عهده بگیرد ، اما زن نمی تواند مهریه و حق و حقوق خود را پس از تغییر رای مرد باز پس بگیرد.
در واقع بعد از وقوع طلاق و وجود اختلاف در میان زن و شوهر، اولین مسئله ای که ذهنیت زن و شوهر متوجه آن می شود، حضانت کودک یا کودکان است که نتیجه زندگی مشترک بوده است.
در بسیاری موارد، مرد از سرپرستی کودک به عنوان وسیله ای جهت کسب امتیازات علیه طرف مقابل استفاده می کند و همین امر باعث می شود که زن بیشتر تحت فشار روحی قرار بگیرد ، متاسفانه این فکر غلط در ذهن یکی از والدین که سرپرستی به او واگذار شده، نقش می بندد که تمامی وجود کودک متعلق به او بوده و حتی از ملاقات پدر یا مادر با کودک و بالعکس ممانعت می کند و چون رابطه کودک با مادر، قوی، عاطفی و احساسی است، این موضوع زمینه را برای سواستفاده عده ای از مردان فراهم می کند و مواردی مشاهده شده که مرد به منظور انتقام جویی و کینه خواهی درصدد ممانعت از اعمال حق قانونی مادر- که ملاقات با کودک هر هفته ۲۴ ساعت است- بر می آید.
از طرفی تغییر حضانت و واگذاری آن به مرد موجبات سلب آسایش فکری و عدم امنیت روانی در زن های طلاق گرفته را فراهم می کند، مگر آنکه مرد بنا برعلل قانونی، مانند اعتیاد یا اشتغال به فساد و بیماری، اختیار قانونی حضانت فرزند را از دست بدهد. در دورانی که حضانت کودک به عهده مادر است، هزینه و مخارج کودک به عهده پدر می باشد که از طریق مراجع قانونی به آن رسیدگی می شود.
سوم- گذشته از تمام مسائل فوق یکی از مشکلات زنان طلاق گرفته آزارها و مزاحمت هایی است که همسر سابق نسبت به او روا می دارد و سعی می کند به طرق مختلف از دیدگاه خود انتقام طلاق را از او بگیرد و با توجه به همان تحقیق ۴۵ درصد زنان طلاق گرفته از مزاحمت ها و مداخلات همسر قبلی خود ابراز ناراحتی کرده و از این بابت احساس سلب حقوق فردی و اجتماعی شان را می کنند. از سوی دیگر۴۰ درصد دیگر نیز محدودیت ها و مزاحمت های اعضای خانواده خود را مخل امنیت و آزادی خود قلمداد می کنند.
زن طلاق گرفته برای زندگی در میان یک جامعه مرد سالار با مشکلات عدیده ای رو به روست، اگر بخواهد با خانواده اش زندگی کند از سوی آنها مورد آزارهای روحی قرار می گیرد، رفت و آمدهای او کنترل می شود و خانواده ها برای حفظ آبروی خود سعی می کنند از معاشرت های او بدلیل حساسیت های جامعه جلوگیری کند .
اگر بخواهد به طور مستقل زندگی کند پیدا کردن یک محل مسکونی و صاحب خانه ای که مایل به ارائه یک خانه به یک زن مطلقه باشد کاری بس دشوار است و حتی اگر چنین خانه ای را هم بیابد باز هم باید با همسایگانی بر خورد کند که او را تنها به چشم عمل نابود کننده زندگی خود می بینند .
شاید بتوان گفت: یکی از بزرگترین علل این تفکرات، رواج روز افزون ازدواج موقت توسط مردان متاهل باشد که در بیشتر موارد زنان مورد نظر از میان زنان طلاق گرفته ای هستند که تنها به علت مشکلات بسیاری که پس از طلاق به آنها فشار آورده است تن به اینگونه زندگی مشترک می دهند .
در پایان این قسمت؛ فی الواقع برای حمایت از زنان طلاق گرفته نیاز به فرهنگ سازی و لایه برداری از تفکرات کهنه و خرافه پرستی (که این روزها بدبینی هم چاشنی آن شده است) از هر گونه تدوین قانون و تبصره و ماده ای مهمتر است و باید پذیرفت که زن طلاق گرفته بعد از تحمل فشار روحی و روانی در خانه همسر سابقش حق دوباره زیستن و داشتن یک زندگی آرام را داراست.6:بررسی مشکلات و موانع حقوقی زنان در جامعه ایران

وضعیت اجتماعی زنان در ایران در طول دوره‌های مختلف تاریخی و فرهنگی متفاوت بوده است.
وضعيت حقوقي و قوانين درایران :
قوانين ناظر بر خانواده از جمله مواد 1106 (نفقه زن)، 1199 (نفقه اولاد)، 1117 (منع كار زن در صورت عدم رضايت شوهر). از آنجا كه طبق قانون، رياست خانواده با شوهر است و خروج از كشور زن منوط به اجازه كتبي شوهر است. مشكلاتي در مسير كار زنان ايجاد مي شود. قوانين ناظر بر اشتغال، از جمله قانون اشتغال نيمه‏وقت زنان، مقررات در زمينه مرخصي زايمان و ماده 5 مصوبه 1371 شوراي عالي انقلاب كه محدود كننده حيطه اشتغال زنان است.
هيچكدام كمكي به افزايش مشاركت اقتصادي اجتماعي زنان نكرده است. البته زمينه‏هاي مساعد قانوني را نيز نبايد از نظر دور داشت. اصول 3، 21، 28، 41 برخورداري زنان از حقوق اجتماعي مساوي با مردان را متذكر شده و همچنين طبق ماده 1118 مصوب 1313 زن مستقلاً مي‏تواند در دارايي خود هر تصرفي را داشته باشد. تصويب قانون در مورد كنترل جمعيت نيز مطمئناً بي‏تأثير در مشاركت بيشتر زنان نيست. پرواضح است پيش شرط راه اندازي فعاليت هاي كارآفرينانه توسط زنان ،شناسايي دقيق عوامل موثر بر فرايند اشتغال و كارافريني است و مطالعات راهبردي دراين زمينه ضروري به نظر مي رسد.

در جامعه ایرانی مشکلات و موانع فراوانی برای زنان وجوددارد و عوامل مالی یکی از مهمترین فشارها بشمار میرود:
عدم استقلال مالی و وابستگی اقتصادی که اکثر زن‌ها باهاش درگیرند و خیلی از مشکلات زنان از این مسئله ناشی میشه؛ این یکی از بزرگترین موانع برای مبارزه زنان با خشونت و ظلم و تبعیضی است که نسبت به زن و حقوق انسانیش وجود داره. زنی که از لحاظ مالی وابسته است جسارت مقابله با موانع و خشونتی که بهش روا داشته می‌شه رو نداره. در واقع با وابسته نگه داشتن زن از لحاظ اقتصادی، یکی از ابتدایی‌ترین و کلیدی‌ترین ابزار مبارزه از اون گرفته می‌شه. عدم استقلال فکری و شخصیتی که یکی از مهم‌ترین مشکلات زنانه و علی‌رغم اینکه پنهان‌تر از عدم استقلال مالی اونهاست اما به نظرم اهمیتش کمتر از اون نیست. چه بسا این مورد ریشه‌ای‌تر از عدم استقلال مالی باشه. من فکر می‌کنم زن اول از هر چیز باید از لحاظ فکری و شخصیتی به بلوغی برسه که بتونه مشکلاتش رو ریشه‌یابی بکنه و برای حل اون مشکلات، بدنبال راه‌‌حل‌های ریشه‌ای از جمله استقلال مالی بره. گرفتن این استقلال فکری و شخصیتی و این بلوغ از زن، یعنی تداوم اسارت اون در بند وابستگی و تداوم نقض حقوق انسانیش.
عدم حمایت و تأمین اجتماعی و فرهنگی زنان چه از جانب دولت و نهادهای رسمی و چه از جانب خانواده و گروه دوستان مطمئناً اولین مانعیه که یک زن یا دختر در زندگیش با اون مواجه میشه. همین عدم حمایت اجتماعی و فرهنگی یا بهتر بگم تیشه‌زنی به ریشه وجهه‌ی اجتماعی و فرهنگی زن به عنوان یک انسان و شهروند درجه یک و نه دو و سه است که برای مردم جامعه و خود زنان از زن، توانایی‌های زن و حقوق زن تصویر‌سازی می‌کنه؛ تصویری که نوع رابطه و کنش مردم جامعه در طول زندگیشون با زن و مسائل زنان رو تعیین می‌کنه؛ تصویری که روش زندگی زن و نحوه برخورد اون با مشکلاتش رو می سازه؛ تصویری که در حال و آینده زن کلیدی است.
عدم حمایت قانونی یا بی‌حقوقی زن در قانون یا قانونی بودن تبعیض و ظلم نسبت به زن و حقوق زن هم از ریشه‌ای‌ترین مشکلات زنان در ایرانه. اگرچه فکر می‌کنم که زن در اولین قدم با فرهنگ و عرف ضد زن مواجه میشه تا قانون ناقض حقوق زن اما عمق عواقب قانونی‌ بودن ظلم و تبعیض و خشونت نسبت به زن و حقوقش رو هم خوب درک می‌کنم و مهم می‌دونم؛ اصلاً انگار اینها جوری به هم مرتبط اند که تعیین علت و معلول یا اولویت‌بندیشون غیرممکن شده. اما اگر زن در مقابله با خشونت و ظلمی که پدرش یا همسرش یا در بالاترین حد دولت و جامعه‌ بهش روا می‌داره به قانون شکایت نکنه و از جانب قانون حمایت نشه چطور می تونه این مقابله و مبارزه رو ادامه بده و اساساً چطور و با استناد به چه سندی می‌شه این تبعیض رو زیر سوال برد؟‍!
نداشتن حق اعتراض نسبت به تبعیض و ظلم و خشونت هم کم از مشکلات بالا نداره. این مشکل کمی نیست وقتی دختر در مقابل زورگویی پدر و برادرش حق اعتراض نداره؛ یا وقتی زن علی‌رغم تبعیض و خشونت همسرش، باید تمکین کنه و در صورت اعتراض، عرف و سنت و شرع و قانون رو در مقابل خودش می‌بینه؛ یا در سطحی وسیع‌تر، وقتی با کسانی‌که دغدغه حقوق زنان رو در سر دارند و عزم جزم کرده‌اند تا با تبعیض و ظلم نسبت به زن در جامعه مقابله کنند مثل مجرم برخورد می‌کنند و به هر نحوی سعی دارند با هر انگی اونها رو بند نشین یا خونه نشین و ساکت کنند.
همان طور که مطلع شدید نقص اکثریت ماده های حقوق بشر در ایران روزانه اتفاق می افتد و برجسته ترین اینها ماده 7،18 و ماده 16 بند 3 است .
در انتها از صبوری و تامل شما کمال سپاس رو دارم

با تشکر : روزنامه نگار وپژوهشکر حقوق بشر در ایران(نمایندگی گیسن)
محمد ایمانی