سو استفاده های متنوع از تکدی گری دختران /از تجاوز به دختران گدا در مغازه و خانه تا خرید و فروش مواد مخدر

ارسال کننده : آقای نوید احمد فخرالدین 19آبان

زنان خبر/ دلمان به درد می آمد وقتی می‌دیدم یک مرد زمخت و سیاه سوخته با لباس های پاره کنار خیابان نشسته و زجه میزند که: به من عاجز بی نوا کمک کنید! می گشتیم در جیبمان یک اسکناس کهنه یا سکه ای چیزی پیدا می کردیم و در دستانش می گذاشتیم تا به خیال خودمان یک تکه نانی برای خودش بخرد و از گرسنگی نمیرد. این روزها اما کمتر میتوان آن مردهای سیاه و بدریخت را در گوشه و کنار دید. حالا دیگر زنان اسپند دود کن و فال فروش هستند که در سن و سال‌های مختلف بر سر چهار راه ها مشغول گدایی و جمع کردن پول هستند.
رفاه اجتماعی زنان مقوله ای است که در چهارچوب رفاه خانواده امر مهمی تلقی می گردد و حقیقاَ زن و خانواده دو مقوله غیر قابل تفکیک از یکدیگرند و واقعیات موجود در جامعه نشان از آن دارد که علیرغم اعلامیه ها و بیانیه ها و تاسیس نهادها وسازمانهای مختلف در تحقق حقوق زنان و علیرغم هزینه های قابل توجه ، زنان از مسائل ومشکلات ناشی از فقر اقتصادی و فقر فرهنگی در رنج هستند .
زنان سرپرست خانواری که اغلب بی سوادند ودر تنگنای اقتصادی قرار دارند مجبورند تحت هر شرایطی مخارج خود و فرزندانشان را بدست آورند،حال در جامعه ای که مدرک به دست ها دریافتن کارمناسب مانده اند و به ناچار روی به حرفه هایی غیرمرتبط با تحصیلاتشان آورده اند ،زنانی که هیچ تخصص و حرفه ای ندارند و با مبلغ ناچیز هم نمی توانند از پس مخارج زندگی برآیند بالاجبار به تکدی گری روی می آورند.
پدیده تکدی‌ گری به دلیل عوامل مختلف اقتصادی، روانی، اجتماعی و فرهنگی ایجاد می‌شود که مهمترین دلایل بروز این پدیده فقدان کار، بیماری، اعتیاد، مهاجرت و… است اما ورود دختران نوجوان و گاها جوان که اغلب از زیبائی نیز برخوردار هستند به بحث تکدی گری، زنگ خطری برای خانواده ها و جامعه است و چه بسا انسان های فرصت طلب به دام شیطان گرفتار شده و از این انسان های بی گناه و البته مظلوم بهره برداری جنسی نمایند، و سرنوشت شومی را برای این افراد رقم زنند.
گفت و گوی زنان خبر با دخترانگدا در شهر تهران
سارا ۹ساله از زندگی خود چنین می گوید: پدر و مادر ندارم اما دوتا برادر دارم که آنها هم مثل من گدایی می کنند ولی من پول بیشتری در می آورم آخه من دخترم! همه از من آدامس میخرن اما برادرام نمیتونن مثل من پول در بیارن اما خیلیا هم میخوان اذیتم کنن هر ماشینی که میخواد اذیتم کنه ازش فرار می کنم.
چه اذیتی؟
– یکی از دوستام داشت گل میفروخت یه آقایی گفت بیا گل بده ولی گل نخرید بهش یه ساندویچ داد وقتی دوستم خورد مسموم شد و اون کلی پول دکترش شد اون آقاهه میخواست اذیتش کنه چون غذای خراب داده بود به دوستم.
هرچی پول در بیارم ۱۰ هزار تومنش برای خودمه تا هم جنس بخرم و هم پول تو جیبیم باشه و بقیش و میدم برادرام تا برای خواهر کوچیکم دارو بخریم آخه خواهرم مریضه و باید دارو بخوره تا بتونه بره مدرسه.
وقتی از او میپرسم مدرسه میره یا نه؟ میگه : مدرسه رو دوست ندارم هرچی برادرام گفتن منو بفرستن من نخواستم که برم آخه پول در آوردن رو بیشتر دوست دارم.
با سنکمش خوب با معنی تجاوز آشنایی داره وقتی ازش میپرسم تا حالا از این دست اتفاقات دیده یا نه؟ میگه آره خیلی زیاد اتفاق می افته یه سری از دوستام خودشون داوطلب این کارن اما برادرای من مواظبم هستن
یکی از دوستام اسمش نازنین بود پارسال داشت آدامس میفروخت که یه ماشینیه به زور بردش و وقتی اومد همش گریه میکرد فردا شبش خودش رو کشت و من خیلی براش گریه کردم.
*
دختر ۱۷ ساله گل می فروشد اما نه به هرکس! گلهای او مشتریان خاص خود را دارد! ۲هفته طول کشید تا او راضی شد با هم به جایی خلوت برویم و باهم صحبت کنیم اما همیشه ترس داشت.
حنانه که گفت این نام را خیلی دوست دارم با توضیحاتی از زندگی اش شروع کرد: ۱۰ ساله بودم که خونه دوستم رفتم و اونجا فهمیدم ناپدری اش در کار مواد مخدر است و دوستم و خواهرش هم برای او مواد را جا به جا می کردند آخه کسی به اونها شک نمیکرد وقتی مادرم تصادف کرد و فلج شد من تنها بچه خانواده بودم و بعد چند روز پدرم مارو ول کرد و رفت و من گشنم شده بود و رفتم خونه دوستم تا ازشون نون بگیرم مادرم هم مریض بود و هم گرسنه.
اون موقع من ۱۱ سالم بود و وقتی ناپدری دوستم فهمید نون میخوام و براش تعریف کردم که گرسنه ایم بهم هم نون داد و هم پول ولی قرار شد براش کار کنم تا بتونم پولش رو بدم و من هم از فرداش دیگه مدرسه نرفتم و تمام وقتم رو کار کردم یه عالمه گل بود که هر روز میبردم پارک و میشتم هرکی میومد یه شاخه ازم میخرید و پول زیادی میداد و من اول نمیدونستم توی غنچه گلهای رز مواد مخدر هستش وقتی فهمیدم قرار شد پول بیشتری بگیرم .
بعدا که بزرگتر شدم از طریق آقا کمال ناپدری دوستم راضی شدم تا یه سری شبا خودمو کرایه بدم اولاش سخت بود اما پولش بیشتر از گل فروشی بود برای همین هردوتا کارو انجام میدم روزا گل میفروشم شبا خودمو شاید الان از من بدتون بیاد اما اجبار با آدم هرکاری میکنه حتی یه وقتایی که برای فراغت و پول بیشتر آدامس میفروشم سر چهار راها بعضیا بهم پیشنهاد میدن تا باهاشون برم خونشون.
میری؟
-اگر ماشینشون خوشگل باشه میرم آخه معلومه اونا پولدارن و خوب خرج میکنن برای همینم با اونا میرم. من برای پول همه کار میکنم مریضیو حتی ناراحتی دیگرانم برام مهم نیست چون وقتی من سختی میکشیدم حتی پدرم از من حمایت نکرد.
میدونم پولش حرومه اما مجبورم دنبال هر کاری میرم پولی که میدن خیلی کمه با گرونی دارو و خرج من مجبورم این کارو بکنم تا مادرم زنده بمونه.
*
رضوان زن ۲۳ ساله ایست که بچه ای در بغل دارد و بچه ای در کنارش راه میرود وقتی جایی می نشیند میرم پیش اون و از او میخواهم از زندگی خود برایم بگوید: زندگی قابل گفتنی ندارم همین رو بگم که توی زندگی خیلی بی کسی کشیدم و هیچ کس حمایتم نکرد تا به این روز افتادم الانم همه کار میکنم تا دخترام مثل من نشن.
او از همه جا میگوید از دزدیده شدن دختر بچه های گدا تا تجاوز به آنها
می گوید زمانی جایی گدایی میکردیم و اسفند دود میکردم و آنجا دختر و پسر کودک زیاد داشت یه مغازه ای اونجا بود که این بچه ها رو میبرد تو مغازه و به اونها تجاوز میکرد و اونها رو میترسوند که اگر بگن اونا تحویل پلیس میده اما در زای نگفتن بهشون پول خوبی میداد وقتی فهمیدم خیلی گریه کردم برای خودمون که حتی اگر بهمون تجاوز هم بشه جرات گفتن نداریم هرچند که جامون رو عوض کردیم اما اون بچه ها از سن کمشون با چیزایی رو به رو شدن که درد آوره اونا الان هیچی ندارن فکر میکنی بزرگ بشین جامعه چی تحویل میگیره؟

یا دختر بچه ها رو میدزدن و معلوم نیست کجا میبرنشون که هیچ ردی ازشون پیدا نمیشه خودم دیدم که یکی از بچه ها سوار یه ۲۰۶ شد و رفت اما دیگه هیچ کس ندیدتش و مادرش از غم بچش سکته کرده بعد یه سری آدم که مسئول این کار هستن هر روز یه سری عدد میدن که جرم و جنایت کم شد که ماهارو ساماندهی کردن اما میبینید که اگر یه هفته با ما باشید اینقدر جرم و جنایت اتفاق می افته که خیلیاش قابل گفتن نیست.