ارسال کننده : خانم مریم مرادی 30مرداد
فرزانه جلالی حسینی
برگرفته از تریبون زمانه *
هفت سال از قتل فرشته نجاتی به دست پدرش گذشت. دختری ۱۸ ساله که با پدر، نامادری و برادرش در روستای کانی دینار-شهرستان مریوان- زندگی میکرد. بعد از اتمام دوران ابتدایی به خواست پدر و با این استدلال که دختر نیازی به تحصیل ندارد، در خانه حصر شد. ۱۰ سال بیشتر نداشت گیوه بافی را یاد گرفت که هزینههای زندگی روزمرهاش را تأمین کند.
فرشته و خانوادهاش را از نزدیک میشناختم. مادرش در مرکز نگهداری بیماران روانی در همدان بستری بود و فرشته گهگاه به ملاقاتش میرفت. فرشته سراسر حسرت بود. حسرت رفتن به مدرسه، حسرت آموختن، گفتن و خندیدن، حسرت سفر کردن، حسرت ذرهای آرامش. روزی که خانهی پدری را به قصد خانه همسر ترک کرد خبری از دعاهای خیرخواهانه پدری نبود. کتک، تحقیر، توهین و حصر جهازش بود. “هر طور دوست داری باهاش رفتار کن. به کتک خوردن عادت دارد”، این را پدر در روز عروسی دخترش به مردی که حداقل ۱۸ سال از فرشته بزرگتر بود گفت. مرد، مردانه عمل کرد. فرشته از چاه به چاله افتاد. آسمانش یکرنگ بود. بعد از ۱۱ ماه تحمل شکنجههای آن مرد به قصد طلاق به خانهی پدر برگشت. پدر اما، دختر بیوه را راه نداد. فرشته مدتی در خانه عمویش، در انتظار دست نوازش پدر زندگی کرد. بعد از چند روز، درحالیکه خواب بود، چاقوی پدر گلویش را نوازش کرد. نوازشی دردناک و خونین. فرشته با گلوی نیمه بریده شده، برای نجات جانش خود را به خیابان اصلی رساند. دریغا، نجاتدهنده در گور خفته بود. علی نجاتی پدر فرشته، در اولین جلسهی دادگاهش دخترش را متهم به همکاری با پژاک کرد و تبرئه شد. فرشته اولین قربانی ناموسپرستی در کردستان نبود و آخری هم نخواهد بود. آنجا که مردسالاری، سنت و مذهب زن را ناموس و مایملک مرد میداند، نجاتدهندهی هیچ فرشتهای نیست.
در جوامعی که بدن زن بهعنوان شرف و ناموس خانواده شناخته شده است شیوههای گوناگونی برای کنترل جنسیتی زن بهکار برده میشود که حتی توهم دسترسی فرد دیگری به بدن زن، جامعه و خانواده را بیاعتبار میکند. همانقدر که امتناع از ازدواج اجباری مردان خانواده را بیناموس میکند، دوست داشتن مرد دلخواه موجب بیآبرویی است. ترس و آبروداری در کنار فرهنگ حاکم پنهانکاری در کردستان عواملی هستند که موجب میشوند واقعیتهای جامعه بهطور شفاف نشان داده نشوند.
ترس از دست دادن حمایت خانوادگی زنان را در انقیاد نگه میدارد. ” ترس از خشونت و تعدی، اعتماد به نفس زنان را تحلیل برده و دسترسی به فضای عمومی را برای آنها محدود کرده است” (اباذری و دیگران، ۱۳۸۷). آنچه این ترس را در زنان تقویت میکند، ساختارهای قدرت جنسیتی در سطح کلان جامعه است که فضا را برای نابرابری و سلطهطلبی مردان فراهم کرده است. جامعه وقتی زن را ناموس خود میشناسد، معنای آن این است که زن را تنها از دید قدرت و جنسیت تعریف میکند. پنهان کردن زن در ناموس، آبرو و نقش مسلط مردان را در خانواده تثبیت میکند.
در اینجا زن و جنسیت بهعنوان یکی از صفات مرد تعریف میشود. سازوکار قدرت تعیین میکند که چگونه یکی بدن دیگری را طوری کنترل کند که نه تنها آنگونه که او میخواهد رفتار کنند، بلکه این رفتار را به نحوی انجام دهند که به نظر برسد بر اساس میل خود این کار را انجام دادهاند. بنابراین این نظم، بدنهای مطیع و یا به عبارتی بدنهایی «رام» تولید میکند. در دنیای مردسالار زن با بدن و تن تعریف شده است. بدن زن یا باید در خدمت برطرف کردن نیازهای مردانه باشد یا در خدمت تولیدمثل برای بقای نسل مرد. زنانی که این تصویر را بر هم میزنند، خون مردسالاران را به جوش میآورند و اینگونه، فرشته وار، تنبیه میشوند.
آنچه در کردستان به دور از نگاه رسانهای و حقوق بشری اتفاق میافتد، قربانی شدن جانهای بسیاری است که زیر سایه فرهنگ مردسالاری و ضد زن به خاک سپرده میشوند. ناسیونالیسم مردسالار، زن را همچون موطن و سرزمین در انحصار بیقید و شرط خود در نظر میگیرد. ” درواقع در زمینه خشونت علیه زنان، همهی جنبشهای ناسیونالیستی بعد از کسب قدرت دولتی، از رفع خشونت حتی در عرصهی قانون ناتوان ماندند” (شهرزاد مجاب، ۲۰۰۹). ناسیونالیسم ناموسپرست بهجای مبارزه با خشونت، سیاست پنهانکاری و پاکسازی را پیش میگیرد و هرگونه خشونتی را به سنن غیرخودی و دشمن فرضی خود نسبت میدهد. ناسیونالیستها به بهانهی عرق ملی و مصلحت سیاسی و اجتماعی خود، رهایی زنان را در حاشیهی دیگر مبارزات قرار داده و اصولاً ناتوان از رفع خشونت علیه زنان است.
از دیگر سو، بر اساس ماده ۲۲۰ قانون مجازات اسلامی، “درصورتیکه پدر یا جد پدری فرزند خود را بکشد قصاص نمیشود و به پرداخت دیهی قتل به ورثه و تعزیر محکوم خواهد شد.” همچنین در مادهی ۶۳۰ نیز آمده است: “هرگاه مردی همسر خود را در حال زنا با مرد اجنبی مشاهده کند و علم به تمکین زن داشته باشد، میتواند در همان حال آنان را به قتل برساند و …” به گفتهی کارشناسان حقوقی، این دو ماده، بهنوعی مجوز قتلهای ناموسی را صادر کرده و با استناد به این دو ماده است که مرتکبان قتلهای ناموسی با کمترین مجازات روبرو شده و با سادهترین بهانه تبرئه میشوند. قوانینی که در جهت سرکوب زنان تصویب و به اجرا گذاشته میشوند سایبانی برای بازتولید نگرش ضد زن و افزایش خشونت علیه زنان و دختران میسازد. پدر فرشته نجاتی به استناد همین قوانین و نگرش مردسالارانه دخترش را کشت و تبرئه شد.
نگاهی به تاریخ مبارزات در کردستان این نکته را به خوبی نشان میدهد که زنان پیشرو تمام قیامها، انقلابها و راهپیماییها بودهاند. چراکه زنان با تمام وجود بردگی و صدمات ناشی از حاکمیت مردسالاری احساس کردهاند و برای خط بطلان کشیدن بر این تاریخ، هزاران نفر جان خود را فدا کردهاند. سیستم اقتدارگرا و دولتهای سلطهگر در حمایت از نظام مردسالار و سرمایهدار از هیچ روشی بهمنظور سرکوب و خفقان زنان دریغ نکردهاند. قوانین حمایتی از مردان متجاوز و پدران قاتل، توزیع نابرابر قدرت، سهمیهبندی جنسیتی، دستمزد پایین، تنها بخشی از مبارزه سیستماتیک دواتهای سرمایهدار مردسالار است که زنان را در موقعیتی نازل و نابرابر نگهداشته است. شرایط کنونی جامعه کردستان و گسترش تأسفبار خشونت علیه زنان و کودکان به عزم فوری و همت جمعی برای شناخت خشونت و مبارزه با آن نیازمند است.