ارسال کننده:خانم مونیکا قریشی 28 مرداد
نویسنده :رایحه مظفریان*
کانون زنان ایرانی
در ایران هر هفته تعداد زیادی از افراد (زن و مرد) بنا به دلایل متفاوت و گوناگون تصمیم میگیرند تا بقیه سالهای زندگی خود را با پذیرش جنسیت دیگری ادامه بدهند. متخصصان بسیاری سالها در این زمینه کار کردهاند تا بتوانند علل، راهکارها و فرآیندهای ایجاد شدهٔ این خواست را شناسایی کنند. بر اساس تصور بیشتر افراد جامعه، درخواست تغییر جنسیت پدیدهای نوظهور است که تکنولوژی و ابزارهای مدرن پزشکی و تخصصی امکان محقق شدن آن را فراهم کردهاند. اگر چه گاهی تغییر جنس دادن در برخی کشورها اجباری و تحمیلی است و راهی جز قبول ورود به روند پیچیده “تغییر” باقی نمیماند.
با جستوجویی در ادبیات فارسی، اشاراتی در تاریخ، داستانهای ادبی، تمثیلها و… را میتوان یافت که به انواع تمایلها و گرایشهای بشری اشاره دارند. یکی از تمثیلهایی که در ادبیات فارسی ثبت شده است، پرندهای است با نام غَلیواژ که همچنان رد پایش در ادبیات معاصر و کنونی ایران دیده میشود و سندی بر اثبات ادعای تاریخی گرایش و تمایل متفاوت برخی افراد نسبت به اکثریت جامعه است.
غلیواژ، پرندهای است از راسته شکاریان روزانه از دسته بازها که در حدود هفت گونه از آن شناخته شده و همه متعلق به نواحی گرم و معتدل آسیا، اروپا و آفریقا هستند. این پرنده را با نامهای دیگری نیز میشناسند: غلیواج. (غ َ لی) (آ) بهمعنی غلیواج. (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری). غلیواز. (غیاث اللغات). کلیواج. کلیواژ. خاد. زغن. مرغ گوشت ربا. موشگیر. کورکوره. غلیو. (برهان قاطع). پند. بند. حِدَاءَة. رجوع به غلیواج و زغن شود (دهخدا)، به این حیوان به عربی غداف و به انگلیسی CHOUGH گویند (انجمن آرا) غلیواج و گنجشک سیاه. (ناظم الاطباء). بعضی گفتهاند که زغن گنجشک سیاه است (برهان). زغن جزو بازهای متوسط القامه است و بسیار متهور، چابک، تندحمله، قوی و خونخوار است. دم وی دو شاخ است. او همه پستانداران کوچک مخصوصاً جوندگان را شکار میکند.
مولانا در وصف این پرنده گوید:
ابروانش دودکش شکل و دهانش دیگوش
چشمهایش آتشـــی و رنگ او خاکستری
در باور عامه مردم دربارهٔ غلیواج اینگونه آمده است:
این پرنده شش ماه نر و شش ماه ماده است و برخی گفتهاند که یک سال نر و یک سال ماده است (فرهنگ جهانگیری، ذیل زغن). گویند مرغی خسیس است و با کلاغ دشمنی دارد. اگر تخمش را عوض کنند و بچّهای از آن تخم تولّد یابد که همجنسش نباشد، فریاد میکند و دیگر همجنسان خود را جمع مینماید و ماده را میکشد (عجایبنامه، ص 682). در منابع علمی سندی بر اثبات این فرض موجود نیست.