ارسال کننده:آقای فرزاد نایب قریب 26 مرداد
در سالهای اخیر، همزمان با تصویب طرحها و لوایحی برای ترویج و کنترل بیشتر حجاب اجباری در ایران، زنان نیز خواسته یا ناخواسته وارد همین عرصه شدهاند؛ زنانی که یا خود را مامور ترویج حجاب میدانند یا دستهای دیگر که برای ترویج حجاب مورد استفاده تبلیغاتی قرار میگیرند.
با وجود آنکه برخی معتقدند در ماههای اخیر و خصوصا با شروع تابستان، محدودیتهای اجتماعی کمتر شده و کلانشهرها به رنگ پوششهای رنگین زنان درآمده، اما رویکرد جمهوری اسلامی در این خصوص نشان میدهد که نه سیاست این حکومت در قبال حجاب تغییری کرده و نه گشتهای ارشاد از ماموریت خود دست برداشتهاند. طرحها نیز یکی پس از دیگری به تصویب مجلس شورای اسلامی میرسد؛ آنچه در این میان تغییر کرده اما پررنگ شدن حضور زنان به عنوان ماموران حافظ یا ترویجکننده حجاب در ایران است.
به تازگی چندین طرح در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسیده که طبق آن برای رانندگان خودروها جریمه نقدی در نظر گرفته شده است. بر اساس این طرحها، هر رانندهای که خود یا سرنشینان خودرواش «بدحجاب» باشند، تا صد هزار تومان جریمه نقدی شده و ده نمره منفی به آنها تعلق میگیرد و در صورت تکرار این «تخلف» نیز گواهینامه راننده توسط نیروی انتظامی باطل میشود. لاله افتخاری، یکی از نمایندگان مجلس نیز از جمله طراحان و امضاکنندگان این طرح است.
در کنار این مصوبه، قرار است زنان شاغل در ادارات دولتی نیز با تهدید کسری از حقوق مواجه شوند؛ بدین معنا که در صورت «بدحجابی»، مبلغی به عنوان جریمه و مجازات از حقوق آنها کاسته خواهد شد.
تصویب چنین مصوبهها و قوانینی در راستای سیاست اجرایی جمهوری اسلامی در قبال حجاب صورت میگیرد، اما در کنار آن، طی سالهای اخیر زنان در پوشش ماموران گشت ارشاد یا مروجان حجاب در خیابانها حاضر شدهاند؛ رویکردی که در نهایت میتواند به شکاف بیشتر و حتی ایجاد «نفرت» منجر شود که خود نوعی ضدتبلیغ محسوب میشود؛ مسالهای که البته میتواند به شائبه استفاده ابزاری از زنان بیش از پیش دامن بزند.
از سال گذشته به مناسبتهای مختلف، زنان چادرپوش با رویی گشاده و لبخند بر لب به زنانی که پوشششان از نظر معیارهای جمهوری اسلامی مناسب ارزیابی میشود، گل هدیه میدهند. این رویکرد در ۲۱ تیر ماه سال جاری و همزمان با «روز حجاب» در برخی از ایستگاههای مترو نیز اتفاق افتاد. همزمان، صدا و سیمای ملی نیز در کنار برنامههای آموزشی در این خصوص، گفتوگوهایی را پخش میکند که در آن زنان از «بدحجابی» انتقاد دارند یا دیگر زنان را به حجاب اجباری تشویق میکنند.
نمونه اخیر این سیاست را میتوان در گزارشی که درباره مانتوهای شیشهای پخش شد، مشاهده کرد. در این گفتوگوها پوشیدن این مانتوها به نوعی «بیحیایی» تعبیر شد که به گفته مصاحبهشوندهها «در شان زنان ایرانی نیست»؛ شأنی که نه تنها ترویج جنسیتمحوری محسوب میشود؛ بلکه معیارهای دقیقی نیز به جز مشخصههای جمهوری اسلامی در تعریف هویت و نقش زن در چارچوب «عفاف» و «حجاب» ندارد.
این در حالی است که محمد آغاسی، مدیر مرکز افکار سنجی دانشجویان (ایسپا)، خرداد ماه سال جاری ضمن انتقاد از کاهش «معنادار» استفاده از چادر در جامعه عنوان کرد که در سال ۱۳۵۳ آمار «مردانی که علاقه داشتند همسرانشان محجبه باشند» ۷۵ درصد بوده؛ اما همین آمار در سال ۱۳۷۴ به ۳۶ درصد رسیده است. کاهشی که بارها در گفتههای مسوولان جمهوری اسلامی و همچنین قشر مذهبی به کاهش «غیرت دینی» تعبیر شده است.
خشونت نفرت آفرین
اما حضور زنان به عنوان مامورهای گشت نیروی انتظامی برای برخورد با «بدحجابی» که هر روزه در مناطق و شهرهای مختلف اتفاق میافتد، چه تاثیری دارد؟
لیلا معظمی، نویسنده کتاب «سایههای چوبی»، به تازگی در فیسبوک خود، ماجرای بازداشتش به دلیل «بدحجابی» را روایت و برخورد ماموران زن را «چندشآور و مهوع» توصیف کرده است. زنانی که برای بازداشت دیگر زنان به قوانین استناد میکنند و در صورت اعتراض متهمان به بدحجابی آنها را تهدید میکنند که «بیادبی نکن وگرنه شب نگهات میداریم»: «ده پازنده نفریم و تا کارت شناسایی و لباس پوشاننده برهنگیام برسد، هفتاد نفر میشویم. من فقط نگاه میکنم و ذرهذره پر از نفرت میشوم. نفرت از خودم، از زنان هموطنم و زنانیکه مرا به اینجا آوردهاند.»
«نفرت» تعبیری است که در گفتههای بسیاری از زنانی که توسط زنان بازداشت شدهاند، وجود دارد:
نگین ۱۶ ساله است و هفته گذشته توسط ماموران زن گشت ارشاد بازداشت شده. او نیز در گفتههایش از کلمه «نفرت» در توصیف این زنان استفاده میکند: «برخورد این زنها خیلی تند و زننده است. آدم به جای اینکه مثلا ارشاد شود، از حجاب متنفر میشود. اینها یک عده زن عقدهای هستند که میخواهند آزادی که خود نداشتهاند را از دیگران هم بگیرند. البته بعضیها هم از بیکاری به سمت این شغل میروند. کسانی که کار ندارند، سواد و تحصیلات ندارند و برای پول در آوردن به اجبار این شغل را انتخاب کردهاند.»
پیش از حضور پررنگ ماموران زن در گشتهای ارشاد، ماموران مردی که زنان را بازداشت کرده و در مقابل مقاومت آنها به خشونت متوسل میشدند مورد نکوهش افکار عمومی قرار میگرفت. تصاویر و ویدیوهایی که در شبکههای اجتماعی نیز منتشر میشد و نقد بسیاری را به همراه داشت. حضور ماموران زن اما لزوما نقد پیشین را به همراه نداشته است.
آزیتا، زنی ۴۰ ساله است که در دانشگاه تحصیل میکند. او مادر دو دختر است که بارها خود و فرزندانش به دلیل حجابشان بازداشت یا از آنها تعهد کتبی گرفته شده است. او معتقد است که حضور این زنان باعث میشود تا حریم زنان دیگر راحتتر مورد تعرض قرار گیرد: «چون زنها با همدیگر محرم محسوب میشوند، راحتتر میتوانند وارد حریم یکدیگر شوند. ماموران دیگر لازم نیست به خشونت یا اسلحه دست ببرند، اینجا مقابله زنان با یکدیگر در راستای تضاد فکری است که خودنمایی میکند. زنها بهتر میدانند که چطور میتوانند از نقاط ضعف یکدیگر استفاده کنند و همدیگر را آزار دهند. لازم نیست کسی کتک بزند، جملات و رفتارهای تحقیرکننده؛ آنهم از سوی یک زن دیگر به اندازهی کافی نقش اسلحه را بازی میکند.»
او معتقد است که در صدا و سیما نیز که برای تبلیغ حجاب از زنان استفاده میکنند «برای آنکه است که بگویند بدحجابی فقط از دریچه نگاه مردها نیست؛ بلکه زنان هم چنین میاندیشند. در واقع میخواهند از زنان استفاده ابزاری کنند تا ایدئولوژی خود را تعمیم دهند.»
اگرچه نمونههای دیگری نیز از برخوردهای ماموران زن با «بدحجابان» وجود دارد که اتفاقا «تند و زننده» نیست؛ با لبخند و حتی پیشنهاد همکاری همراه است.
شیوا روزنامهنگار است. ۳۰ سال دارد و در یکی از شهرهای شمال ایران مشغول به کار است. اوایل تابستان او نیز توسط ماموران گشت ارشاد برای مانتویی که به تن داشته، بازداشت شده، اما رویکردی متفاوت از ماموران زن دیده است: «آن زن با نرمی و مهربانی من را به کناری کشید و گفت “اصلا چرا روزنامهنگاری میکنی؟ در این کار که پول نیست. اگر بخواهی میتوانم کاری کنم که با ما همکار شوی”. اصلا برخورد بدی با من نداشتند. تمام مامورانی که آن روز در حل اختلاف بودند، با گرمی برخورد میکردند و تعهدنامه میگرفتند.»
سمبل حجاب ایرانی؛ تصویری خودساخته
در دو سال اخیر تصاویری از زنان ایرانی در پوششهایی رنگی، مانتوهایی جلوباز، روسریهای عقبرفته با آرایشهایی غلیظ به نماد پوشش زنان ایرانی حتی در رسانههای غیرفارسی تبدیل شده؛ پوششی متفاوت از آنچه زنان در کشورهای عربی یا افغانستان ناچار به استفاده از آن هستند. در این میان رسانههای غیرفارسی نیز با انتشار این تصاویر چهره دیگری از زنان ایرانی به جهان عرضه کردهاند تا نه تنها حجاب اجباری را به چالش بکشند، بلکه تصویری متفاوت از آنچه در ذهن جامعه جهانی از زنان گوشهگیر و سیاهپوش جا افتاده، ارایه کنند.
ارایه این تصاویر اما برای بسیاری این باور را ایجاد کرده که این نوع پوشش نشان از آزادی نسبی در خصوص انتخاب پوشش به عنوان یکی از پایهایترین حقوق انسانها دارد؛ در حالیکه این تصویر تنها بیانگر پوشش طبقهای خاص در ایران است که نمیتواند نه حجاب ایرانی را نمایندگی کند و نه ضامن اختیار در انتخاب پوشش باشد. با توجه به اینکه قیمتهای پوششهایی که محور این تصاویر هستند در بضاعت اکثریت جامعه ایران و متناسب با درآمد متوسط آن نیست.
به طور مثال، بسیاری از این دختران که در تصاویر مختلف دیده میشوند یا به مدلینگ روی آوردهاند یا شکار دوربینهای عکاسهای غیرایرانی شدهاند؛ برخی نیز با در نظر گرفتن سوژهای مشخص مقابل دوربین ایستادهاند.
حنانه یکی از این دختران است که حرفه خود را «مدلینگ» توصیف میکند. ۲۵ سال دارد و در تهران زندگی میکند: «من با ورود به مدلینگ، شغل دارم اما پولی کسب نمیکنم. معمولا مدیرهای خانههای مد به جای حقوق به ما لباس میدهند. از هر نمونه لباسی که مدل آن میشویم، یکی برای خودمان است. بعد از رفتن من به این خانههای مد، تعدادی از دوستان و اعضای خانوادهام هم به ما پیوستند. تعداد این خانهها زیاد است و شغل مناسبی برای دختران محسوب میشود. زیبایی ایرانی را به هر حال باید به نمایش گذاشت تا دنیا فکر نکند که ما ایرانیها فقط چادر به سر و سیاه رنگ هستیم.»
در کنار این خانههای مد، خانههای مد اسلامی نیز به راه افتاده که تبلیغ پوشش اسلامی میکند؛ پوششی که با معیارهای جمهوری اسلامی همخوانی داشته باشد و از چادرهای سیاه تا لباسهای مجلسی را در بر میگیرد. با این حال، خانههای مد اسلامی زیاد مورد استقبال رسانهها قرار نگرفته و تمرکز بیشتر آنها روی رنگینپوشان است.
نگاهی گذرا به سیاستهای اجرایی و قانونی جمهوری اسلامی نشان میدهد که خلاف تصور بسیاری، محدودیت پوشش همچنان بر جامعه ایران سایه افکنده و بازوی کنترلگر اجتماعی با عنوان گشت ارشاد هنوز در خیابانهای کلانشهرها، پوشش زنان را دستاویزی برای اعمال محدودیت بیشتر روی آنها کرده است. از طرح بحث پوشش ساپورت برای زنان در مجلس شورای اسلامی تا منبرهای نماز جمعه که در آنها منصوبان رهبر ایران عموما سیاستهای کلی نظام را تبیین میکنند. تنها چیزی که در این میان میتوان شاهد تغییر آن بود، استفاده بیشتر از زنانی است که خواسته یا ناخواسته درگیر سوژه حجاب و اجباری بودن آن در ایران شدهاند.