«سکوت در برابر خشونت خانگی یعنی لطفاً به آزار من ادامه دهید…»

ارسال کننده: 23مردادMarjan Tabebordbar

پریسا صفرپور، کارشناس رسانه

هر فردی ممکن است که قربانی خشونت خانگی و سوء استفاده شود، اما مشکل این است که اغلب این مسئله را نادیده می گیرند یا تکذیب می کنند. این امر به ویژه در مورد سوء استفاده روانی، خطرناک است زیرا پیش از آن که به صورت غده ای چرکین سر باز کند، هیچ‌کس جز قربانی از آن آگاه نیست. در ایران روزانه اخبار گوناگونی دربارۀ همسرکشی، به ویژه توسط زنان، منتشر می شود. افزون بر این، نوجوانان و جوانانی که “قربانی” تحقیر و آزار خانوادگی بوده اند، ناگهان علیه فرد آزارگر برمی آشوبند و «مرتکب» قتل می شوند.
هیچ کس نباید به خاطر ترس از کسی که با او زندگی می‌کند، ساکت بماند. اگر در خود یا یکی از آشنایانتان علائم هشدار دهندۀ آسیب دیدگی را می بینید، باید تقاضای کمک کنید. در ایران حتی پس از ازدواج و استقلال مادی و فیزیکی از والدین، وابستگی عاطفی و روانی همچنان باقی می‌ماند؛ بنابراین، می‌توان از آن‌ها کمک گرفت. در غیر این صورت، می توانید به روانشناس، مشاور و حتی وکیل مراجعه کنید. هر چند ممکن است که برخی از فعالان حوزۀ درمانی نیز ترجیح بدهند که آزار دیدگان را به صبر و تحمل دعوت کنند اما به هر حال خاموش نماندن بهتر از مدارا با مجرمین است زیرا خشونت خانگی جرم است.

یکی از انواع خشونت خانگی عبارت است از بدرفتاری با همسر. در این حالت، یکی از اعضای خانواده می کوشد تا بر دیگران تسلط یابد و نظرات خود را بر آنها تحمیل کند. در جامعۀ پدرسالار و دین محور ایران، خشونت خانگی نهادینه شده و مبارزه با آن دشوار و طولانی است. قربانیان خشونت خانگی را می توان در بین زوج های همجنسگرا و دگرجنسگرا، همۀ گروههای سنی، قومی وحتی سطوح متفاوت اقتصادی، فرهنگی و تحصیلی دید. زنان بیشتر از مردان قربانی خشونت خانگی می‌شوند اما مردان نیز از این امر مصون نیستند و مورد آزار کلامی، احساسی، اقتصادی و جسمانی قرار می گیرند.

تشخیص خشونت خانگی، اولین گام برای کمک گرفتن است. باید بدانیم که خشونت چیست و سوءاستفاده کدام است؟ خشونت جسمانی اغلب آشکارتر است اما سوء استفادۀ زبانی و آسیب های روحی پیامدهای روانی شدیدی دارد که آثار زیانبارش را در جامعۀ ایران می توان دید. عزت نفسِ قربانیان سوءاستفاده کاهش می یابد، و دچار اضطراب، افسردگی و احساس درماندگی و تنهایی می شوند که آنها را به سوی بیماری یا جرم سوق می‌دهد.

نشانه‌های یک رابطۀ غلط گاه روشن و گاه پنهان است. اگر زن خانه داری هستید که شوهرتان شما را به رابطۀ جنسی مجبورمی کند، تحت سلطه هستید و خودتان هم از این امر آگاهید. اما آیا می‌دانید که اگر زن خانه داری مجبور باشد که برای دریافت هزینۀ ماهانه از شوهر التماس کند یا باج دهد او هم تحت سلطه است؟ اگر یک مرد بیکارِ مستأصل همواره آماج سرزنش همسر یا خانواده اش باشد، اسیر رابطه ای نادرست است و بعید نیست که به آزار روانی و شاید جسمانی خود روی آورد که فرجامی جز خودویرانگری نخواهد داشت.
از هر سه خبرِ بخش حوادث روزنامه ها دوخبر به قتل های خانوادگی اختصاص دارد. زنان در معرض خطر بیشتری قرار دارند زیرا پدران، برادران، همسران و، در برخی استانها، پدربزرگ ها، عموها و دایی ها خود را مالک زنان می‌دانند و نافرمانی آنها را با خشونت پاسخ می دهند. اغلب خشونت در خانۀ همسایه را نادیده می گیریم و می گوئیم: “هرکس اختیار خانۀ خودش را دارد”. اما هنگامی که خبری در این خصوص را می‌شنویم به جای قاضی، شاکی، هیئت منصفه و گاه خدا می‌نشینیم و حتی به تماشای اعدام می‌رویم تا عطش انتقام را فرونشانیم و بگوئیم: “ما نه این کاره ایم و نه در این بازی‌ها دخیلیم”. اما حقیقت تلخ این است که ما هم مقصریم.

شاید زمان آن فرا رسیده که دریابیم سوء استفاده ها و خشونت های خانگی مسئله ای شخصی نیستند و حرف زدن دربارۀ آنها حق قربانیان است. والدین سنتی که می پندارند دخترانشان باید با لباس سفید به خانۀ شوهر بروند و با کفن راهی قبرستان شوند از جمله مقصرین اصلی هستند. هر چند در ایران با مشکلات سیاسی، حقوقی و قانونی فراوانی دست به گریبانیم اما هیچ قانون و سیاستی نمی‌تواند از توافق انسان‌ها در امور شخصی جلوگیری کند. نخستین گام برای غلبه بر قوانین شرعی رو به زوالِ این است که بپذیریم شریک زندگی ما حق دارد که به هر دلیلی این رابطه را ترک کند.

در چند سال گذشته، پلیس نیویورک بخش رسیدگی به خشونت خانوادگی خود را تا 40٪ گسترش داده که این امر قتل زنان را کاهش داده است. شاید بسیاری ندانند که سیاستمداران بر اساس عرضه و تقاضا فعالیت می کنند. اگر شمار فراوانی از شهروندان ایران، دانش، تجربه و اطلاعات خود را برای هماهنگی و همکاری با دیگران در زمینۀ مبارزه با خشونت خانگی ارائه کنند، برخی از سیاستمداران ایرانی هم از ایجاد خانه‌های امن و کاهش خشونت خانگی حمایت خواهند کرد. بسیاری از زنان حاضرند تا برای حفظ آبرو یا باقی ماندن در کنار فرزندان خود با صدای بلند فریاد بزنند، “نیازی به کمک نیست”. بنابراین، مردان باید بدانند که ممکن است زنان پیرامونشان به کمک نیاز داشته باشند. این راهی برای تضمین کمک رسانی به زنانی است که از ترس تنهایی یا بی آبرویی سکوت می‌کنند. پس از تضمین برابری حقوقی، آگاهی عمومی و وجدان جمعی مهم ترین نقش را در خشونت پرهیزی دارد.
از یاد نبریم که بیش از دو سوم از کودکان بزهکار به خانواده‌ هایی تعلق دارند که در آنها مادران اسیر خشونت بوده اند. این کودکان می پندارند که خشونت امری طبیعی و بهترین راه برای کنترل دیگران است. اکثر زندانیان بزرگسال نیز در خانه های خشونت پرور پرورش یافته اند. خشونت خانگی جرم است. اگر تصور می‌کنید که باید خشونت خانگی را همچون “یک راز شخصی” حفظ کنید، در‌واقع در حال حفاظت از یک جنایتکارید و در حق خود، فرزندان و جامعه بی عدالتی روا می دارید. مراجعه به روانشناس یا روانپزشک به شما کمک می‌کند که به ترمیم یا درمان یک رابطۀ غلط بپردازید. سکوت قربانی دربارۀ خشونت خانگی تنها به تداوم خشونت می انجامد.