تجربه های خشونت (4): مردان منطقی / آهو شکرایی

553181_10151351460020975_1720670391_nارسال کننده : خانم فاطمه ایزدپناه
مطلب زیر، چهارمین متن از مجموعه «تجربه های خشونت» است که توسط آهو شکرایی به نگارش درآمده و به تدریج آن را در مدرسه فمینیستی منتشر کرده ایم. مجموعه «تجربه های خشونت»، حاصل گفتگوهای طولانی آهو شکرایی با برخی از زنانی است که به علت خشونت خانگی درخواست طلاق کرده بودند. سهمتن از این مجموعه تحت عنوان «زنان کتک خورده را تحقیر نکنید»[1] و «کنترل، اولین نشانه خشونت»[2] و «سانسور تا تصویر کامل»[3] پیشتر در مدرسه فمینیستی منتشر شده و سومین متن با نام «سانسور تا تصویر کامل» را در زیر می خوانید:

هیچ مردی بیخودی زنش را نمی زند. هیچ مردی الکی به زن شک نمی کند. هیچ مردی بی دلیل پیام های شخصی همسرش را نمی خواند. هیچ مردی بی جهت به زنش نمی گوید کجا بودی.

مردان مدرن، تحصیل کرده و منطقی بی دلیل کاری را نمی کنند. آنها آنقدر برای خود و همسرشان ارزش و احترام قائل هستند که در مورد مسائل با هم صحبت کنند. این دسته از مردان بعد از آزار زن، برای عذرخواهی گردنبند طلا نمی خرند، صبر هم نمی کنند تا مساله به فراموشی سپرده شود. این مردان مدرن به گفتگو اعتقاد دارند و می خواهند مسائل را در زمان آرامش و صلح حل کنند. گاه به حقیقت از کرده خود پشیمان می شوند و به دنبال راهی برای حل مشکل هستند.

خیلی کارها و رفتارها که از دید شوهرم اصلا خشونت نبود. گرفتن دست من و یا هل دادن من از سر راهش در موقع دعوا عکس العمل طبیعی هر انسانی موقع دعواست! کوبیدن دستش به سینه ام برای تاکید نکات ضروری جزو بحث است. بلند کردن انگشت اشاره نزدیک به چشمان من زبان بدن است برای گفتگو. قهر و تنبیه و تهدید از طرف او جزئی از رابطه است. اما کارهایی هم وجود داشت که مصداق بارز خشونت بود، کشیدن موها، کتک زدن، گرفتن گلویم و چسباندن به دیوار و فشار دادن بازویم برای اینکه دیگر حرف نزنم، رفتارهایی بود که گاهی داوطلبانه و گاهی به اصرار من می پذیرفت که رفتارهای خشنی هستند. بعد با هم صحبت می کردیم و قول می داد که دیگر هرگز آن رفتار تکرار نشود.

البته برای عدم تکرار آن رفتار شروطی هم وجود داشت. وقتی می گفتم من تابه حال از کسی کتک نخورده ام می گفت من هم تا به حال کسی را کتک نزده ام. اگر تو چنین رفتاری نکنی من به این حد از عصبانیت نمی رسم که دست روی تو بلند کنم. وقتی به دفاع از خودم می پرداختم و ضربات او را بر تنم جواب می دادم می گفت من تو را کتک نمی زنم، ما کتک کاری می کنیم. تو هم می زنی. اگر تو نزنی من ادامه نمی دهم. گاهی هم نیازی به این حرف ها نبود، وقتی موهایم را کف خانه پیدا می کرد، یا متوجه درد زیاد من می شد، خودش برای عذرخواهی پیش می آمد. البته همیشه گوشزد می کرد که از کدام رفتار من چنان رنجیده شده که چنین عملی انجام داده. وگرنه خودش مرض ندارد که الکی دست روی کسی بلند کند… خلاصه اینکه شوهر من از دسته مردان منطقی و مدرنی بود که اهل گفتگو و مباحثه هستند و اعتقاد دارند همه مسائل قابل حل هستند و حتا تقصیر خود را هم می پذیرند.

هرچند این دسته از مردان مایلند مشکل را حل کنند و از برخوردهای خشن و غیر انسانی خود بیزارند، اما حل مشکل را نه در خود بلکه در زن می بینند. این گفت و گوها هرگز آنها را برای شرکت در جلسات مشاوره روانشناسی متقاعد نمی کند. هرگز به دنبال یافتن ریشه این رفتار و حل آن نیستند. مقصر حتا قبل از آغاز گفتگو مشخص است و راه حل هم واضح و منطقی. اگر رفتارهای عصبانی کننده حذف شود مرد هرگز عصبانی نمی شود!

این مردان منطقی و اهل گفتگو، حتا بیشتر و توهین آمیزتر از مردان سنتی سعی می کنند زن را از یک انسان به یک عروسک بدل کنند که در زمان مناسب! حرف مناسب! بزند، لباس مناسب! بر تنش باشد، در زمان مناسب! و با دوستان مناسب! رفت و آمد کند، و نهایتا در زمان مناسب! تمکین کند. و اگر این شرایط فراهم شود این دسته از مردان هرگز دست روی زن بلند نمی کنند. اما اگر این شرایط فراهم نشود…