ارسال کننده: آقای محمود نعیمی 29 بهمن
جرس: کبرى پارساجو، همسر حميد بابايى، دانشجوی زندانی در پی تهدید به بازداشت به دلیل انجام مصاحبه با رسانهها، در نامهای خطاب به قاضی صلواتی با بیان این که “هیچ کس پاسخگوی ظلمی که به ما رفته نیست” نوشت: اگر از روز اول میدانستم که همچین سرنوشتی برای ما رقم میخورد بیشک فریاد میکشیدم.
روز گذشته، قاضى صلواتى با احضار حميد بابايى دانشجوى مقطع دکترا در دانشگاه لى يژ بلژيک که پس از ورود به ايران، به اتهام جاسوسى بازداشت و به شش سال حبس محکوم شده، ضمن تهديد اين دانشجوى زندانى، به او اعلام کرد در صورت مصاحبهی همسرش با رسانهها و ادامه اطلاعرسانی وی را نيز محاکمه خواهد کرد.
کبری پارساجو، پس از افشاى بازداشت حميد بابايى و حکم سنگين صادره براى وى، به پرسش برخى خبرنگران در خصوص چرايى اين حکم، پاسخ داده بود.
پارساجو در نامهی خود به قاضی صلواتی نوشته است: اگر نمی دانید که یک زن جوان و تنها بدون شغل و مسکن و درآمد چگونه باید در این کشور زندگی کند در حالی که دلهره 6 سال حبس همسرش مدام او را شکنجه می دهد پس وای بر شما که دم از رافت اسلامی می زنید.
متن کامل نامه کبری پارساجو به قاضی صلواتی که در اختیار جرس قرار گرفته به شرح زیر است:
اگر من هم در مسند قدرت بودم…
جناب آقای صلواتی، رئیس محترم شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامى
شنیدهام که به خاطر مصاحبههایم مرا تهدید به بازداشت کردهاید، اما قبل از اینکه تهدید شما به واقعیت تبدیل شود بد نیست حرفهایم را در این نامه با شما بیان کنم زیرا با شناختی که از شما پیدا کردهام مطمئن هستم که اجازه صحبت کردن در دادگاه را به من نخواهید داد.
از جریان مصاحبههایم میگویم:
بعد از شنیدن وعدهها و دروغهای متعدد از مسئولین مختلف در مورد آزادی همسرم و شوکه شدن از حکم ۶ سال حبس تعزیری و ۴ سال حبس تعلیقی صادر شده برای ایشان با اضطراب تمام به دادستانی رفتم تا نامه ملاقات حضوری با همسرم را دریافت کنم تا شاید از نزدیک همدیگر را آرام و دلگرم کنیم و باور این شوک برایمان آسانتر شود اما با برخورد بسیار تند معاون دادستان تهران مواجه شدم که مرا تهدید به جمع آوری مطالب منتشر شده در فضای مجازی در مورد این حکم کردند و من که به علت شوک زیاد وارده ناشی از این حکم مدتی از فضای مجازی فاصله گرفته بودم عنوان کردم که در انتشار این اخبار دخالتی نداشتهام اما معاون دادستان با لحنی پرخاشگرانه و تحقیر و زیر سوال بردن من به من گفتند که «فکر کردهاید شما از اعضای خانواده آقای هاشمی رفسنجانی هستید که خبر دستگیریتان برای دیگران آنقدر مهم باشد که آن را در فضای مجازی پخش کنند؟»
جناب آقای خدابخشی معاون محترم دادستانی استان تهران
من از اعضای خانواده آقای هاشمی نیستم… من مسندی در این کشور ندارم… من در این کشور حتی فرصت اشتغال هم نداشتم… من یک دانشجوی آواره از کشورم هستم… حقی از فضای این کشور به من داده نشد و من به اجبار تن به مهاجرت دادم… اما در فضای مجازی شاید هنوز جایی برای ما باشد که خبر مربوط به گرفتاری دو دانشجو با خبرهای مربوط به اعضای خانواده آقای هاشمی در یک جا قرار بگیرند… در یک سطح…
من به بخشهای مختلف برای پیگیری درخواستم مراجعه کردم اما پاسخی نشنیدم. در کشورم من جایی برای فریاد زدن و دادخواست ندارم… هیچ کس پاسخگوی ظلمی که به ما رفته نیست.
جناب آقای صلواتی، رئیس محترم شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامى
بد نیست بدانید که سکوت ۵ ماهه من به خاطر وعدههای دروغین مسئولین در مورد آزادی همسرم بود والا اگر از روز اول میدانستم که همچین سرنوشتی برای ما رقم میخورد بیشک فریاد میکشیدم.
بد نیست بدانید من و همسرم برای تجدید قوا و روحیه قبل از شروع به نوشتن پایان نامه دکترایمان به ایران آمده بودیم تا نفس تازه کنیم و شروع به مبارزهای جدید برای زندگی…
بد نیست بدانید که ما برخلاف شما آرامش و امنیت برای آیندهمان حس نمیکردیم و نمیکنیم و تنها امیدمان دریافت مدرک دکترایمان بود برای یافتن شغلی آبرومندانه برای یک زندگی عادی…
بد نیست بدانید که ما از هیچ نهادی در کشورمان حمایتی نداشتیم و تنها منبع درآمدمان حقوق ناچیز بورسیهای از یک ایالت ناشناخته در کشور متخاصم بلژیک بود که آن هم به علت رزمه تحصیلی درخشان همسرم در دانشگاه صنعتی شریف و دانشگاه علم و صنعت به ایشان تعلق گرفته بود که شما آن را هم از ما دریغ کردید.
بد نیست بدانید که زندگی ما تنها ۳ سال بود که شکل گرفته بود آن هم نه با یک ازدواج تجملی با دو عدد گل سرخ و دو عدد حلقه عشق اما شما آن را هم در معرض فروپاشی قرار دادهاید….
دم از رافت اسلامی میزنید؟ یادتان هست که با شما ملاقات داشتم و شما من را به آرامش دعوت کردید که مشکل ما به زودی حل خواهد شد و من و همسرم دوباره با هم خواهیم بود تا زندگیمان نابود نشود؟ یادتان میآید از تحصیلات من پرسیدید و بعد با تعجب به من گفتید که چرا شغل مناسبی با این تحصیلات خوب ندارم؟؟؟؟
جناب آقای صلواتی، رئیس محترم شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامى
بعد از بازگشتم به ایران بدون استثنا دوستان جوان و تحصیل کردهام مرا شماتت میکنند که چرا برگشتهام! از بیکاری، تورم و مشکلات اقتصادی و اجتماعی متعدد با من صحبت میکنند… نمیگویم شما مسئول پاسخ گویی به این وضعیت هستید اما از تعجب شما برای بیکاری خودم تعجب میکنم. شما که بر کشتی آرامش نشستهاید چه خبر از وضع کشورتان دارید؟
هیچ میدانید که در این ۷ ماهی که همسرم را بازداشت و زندانی کردهاید بر من چه گذشته است؟ اگر نمیدانید که یک زن جوان و تنها بدون شغل و مسکن و درآمد چگونه باید در این کشور زندگی کند در حالی که دلهره ۶ سال حبس همسرش مدام او را شکنجه میدهد پس وای بر شما که دم از رافت اسلامی میزنید.
بگذریم به من بگوید من کجا باید درخواستهایم را فریاد بزنم؟ مرا راهنمایی کنید من از این پس با آنجا مصاحبه خواهم کرد.
کبری پارساجو همسر حمید بابایی دانشجوی بند ۳۵۰ زندان اوین