خشونت خانگی در جامعه ایرانی

شایسته علی گلزار

متاسفانه ایران ما، یکی از آن کشورهایی است که خشونت خانگی در آن خیلی اعمال می شود و بیشتر در شهرستانها به چشم می خورد .
انواع خشونتهای خانگی
خشونتهای زبانی، روانی، فیزیکی، حقوقی، جنسی، اقتصادی، فکری، آموزشی .
آمارها نشان میدهد که زنان ایرانی ، از اول زندگی مشترکشان تا کنون حداقل یکبار مورد خشونت قرار گرفته اند . شمار زنانی که از اول زندگی مشترک خود تا کنون مورد خشونت قرار گرفته اند ، در بندرعباس بیش از سایر نقاط ایران بوده است .
زنان بندرعباس در طول یکسال، دفعه های بیشتری مورد خشونت خانگی قرار گرفته اند . زنان ایرانی در میان انواع خشونت خانگی بیشتر تحت خشونتهای روانی و کلامی قرار دارند . در پژوهش ملی ، بررسی خشونت خانگی دقیقاً اعلام کرده اند که از اول زندگی مشنرک تا کنون قربانی این نوع خشونت که شامل بکار بردن کلمات رکیک، دشنام، داد و فریاد، بهانه گیریهای پی در پی و ….. بوده است .
درصدی هم از اول زندگی مشنرک خود، خشونت شامل : سیلی زدن و یا زدن با مشت و یا لگد زدن است . درصدی هم به خشونتهای ممانعت از رشد اجتماعی و فکری و آموزشی است که شامل ایجاد محدودیت در ارتباطهای فامیلی، دوستانه و اجتماعی، ممانعت از کاریابی و اشتغال و ایجاد ممانعت از ادامه تحصیل و مشارکت در انجمن های اجتماعی است که درصدی از زنان اظهار کرده اند که از اول زندگی مشترک تا کنون در معرض این نوع خشونت همسران بوده اند . خشونتهای جنسی و ناموسی که شامل مجبور کردن به دیدن عکس و فیلمهای خلاف اخلاق عمومی یا اجبار به روابط زناشویی ناخواسته یا غیر متعارف میشوند که درصد بسیار بالایی که دچار این خشونت میشوند، شرم و حیا مانع از بازگفتن این خشونت آمار را خیلی کمتر از آنچه که وجود دارد نشان میدهد . زنان شاغل، کمتر دچار خشونت خانگی میشوند و این آمار همچنان زنانه خانه دار بیشتری را نشان میدهد که دچار خشونت خانگی میشوند . این آمار نشان میدهد که زنان بین 50 تا 60 ساله بالاترین و زنان 20 تا 25 ساله پایین ترین مورد وقوع خشونت را در زندگی مشترک خود داشته اند . خشونت خانگی ابزاری برای تثبیت قدرت و سلطه جویی است که نه تنها آرامش و امنیت خانواده، بلکه اعتبار و کرامت انسانی را خدشه دار میسازد . خشونت خانگی را میتوان بعنوان رفتاری با قصد و نیت آشکار یا رفتاری با قصد و نیت پوشیده، اما قابل درک، جهت وارد کردن آسیب بدنی و روانی به فرد دیگر گویند . اصطلاح همسر آزاری فقط شامل کسانیکه ازدواج کرده اند نمیشود بلکه شامل افرادی که زندگی مشترک بدون ازدواج دارند و کسانیکه جدا از همسر سابقشان زندگی میکنند نیز میگردد . زنان در طول تاریخ به دلیل حاکمیت خشن مردها، خشونت پذیر شده اند اما واکنشهای آنان به تدریج با افزایش شناخت، نسبت به حقوق خود تغییر یافته است .
قهر از خانه، جدایی عاطفی، جدایی جنسی و طلاق از انواع روشهایی است که زنان برای احقاق حق خود یا اعتراض به وضع موجود مورد استفاده قرار میدهند .
علل خشونت خانگی :
خشونت یک نوع پاسخ اعتراض آمیز است که فرد نسبت به فشارهای درونی و بیرونی که به وی تحمیل شده است میدهد .
علل اجتماعی، فرهنگی و روانی از جمله مهمترین علل ایجاد خشونت هستند .
وجود پدر و مادرانی که دچار بیماری بوده و یا به سوء مصرف مواد مخدر یا الکل مبتلا هستند و یا مشکلات شخصیتی دارند از جمله عوامل ایجاد رفتارهای پرخاشگرانه در کودکی و خشونت خانگی در آینده میباشد . خشونت خانگی بیشتر در سکوت اتفاق می افتد و زنانی را به کام مرگ می فرستد .
در جامعه ایران، شرایط اجنماعی به گونه ای سامان گرفته است که از هر توع حمایت و کمک رسانی به زنان دچار خشونت خانگی جلوگیری میکند . زیرا برخی موقعیتهای اجتماعی و خانوادگی امکان بکارگیری خشونت را به افراد دارای موقعیت اجتماعی نمیدهد .
متاسفانه خشونت خانگی در ایران آشکار است زیرا محدود به محیط خصوصی خانواده نبوده و در همه جا رخ میدهد ، بدون آنکه دیگران در آن مداخله کنند . به همین دلیل سازمانهای نظارتی، نه نظارت خاصی بر این رفتار دارند و نه احتمالاً ضرورت حمایتهای ویژه از قرباتی خشونت خانگی مدنظر قرار میگیرد . مجموعه شرایط فوق باعث میشود که زنان مجبور به تحمل خشونت گردند و زندگی در چنین شرایطی را تحمل کنند . متاسفانه پرونده های مشاوره های ما پر است از این خشونتها……..
یکی از اقوامم که روانکاو است در مورد زندگی ندا و ایرج اینچنین گقت : زمانی که ندا و ایرج به مطب من آمدند حکم طلاق به دستشان بود . به گفنه ایرج آمده بودند تا به خود شانس دوباره ای بدهند ، که البته با صحبت کردن خصوصی با ندا منوجه پوسته ظاهری این ماجرا شدم . در جلسه مشاوره ای که با ندا به تنهایی صحبت کردم منوجه شدم پرونده دیگری از خشونت خانگی بی رحمانه یک مرد نسبت به همسرش در زوج درمانی رقم خواهد زد .
ندا با هراس و اضطرابی که در چشمان و رفتارش مشهود بود پرده از وحشت خود برداشت . هر از گاهی نگاهی با نگرانی و تشویش
به درب اتاق نشان از ترس او از ورود همسر میداد که او را دعوت به آرامش کردم و مطمین ساخنم که مشکلی نخواهد بود و
شروع به گفتن ماجرای زندگی خود کرد .
سه ساله بودم که مادرم را از دست دادم و نامادری جوانتر از مادر جایگزین شد و خواهرانم با اولین مرد از راه رسیده ازدواج کردند و تنهاتر شدم . ایام کودکی و نوجوانی در حسرت روزهای خوشی که هرگز از راه نرسید گذشت و هر شب با این فکر که چگونه با این نامهربان مادر سر کنم و به چه شکلی حضور مزاحم خودم را از این زندگی کمرنگ کنم میگذشت. دلم برای پدر کارگرم میسوخت و دم نمیزدم . در سال آخر دبیرستان بودم و علاقه بسیار به نوشتن و نویسندگی داشتم و آرزوی این را داشتم که در آینده ادبیات بخوانم و نویسنده شوم . اهل نوشتن بودم ، که مناسفانه در مسیر راه هر روزه با پسری آشنا شدم که لبخند و حرفهایش امید تازه زندگیم شد و فکر کردم زندگی به من لبختد زده . با اصرار او خیلی زود به خواستگاریم آمد و با عقدی ساده به زندگیش در خانه اجاره ای کوچک رفتم .
بعد از چند روز که از بیکاری او در منزل می گذشت ازش سوال کردم مگر سرکار نمیری عزبزم ؟
گفت مگه خودت میری ؟ با بحث و گفتگو و سیلی محکمی از خواب و رویا بیدار شدم و از من خواست برم سرکار و گفت تو خونه حوصله با تو بودن را ندارم و …………. چشمانم به حقیقت تلختری از خانه پدری باز شد . خلاصه سه سال را با رعب و وحشت از اینکه اگر پول ندم و پول موادش جور نشه ازش کتک خواهم خورد . تا اینکه خواهر شوهرم برای پرستاری از یک خانم مسن من را به خانواده ای معرفی کرد . یک خانم 80 ساله و همسر مسن تر و پسر جوان 29 ساله که کارهای آنها هم اضافه بر نگهداری و پرستاری من بود و قبول کردم . حقوق خوبی به من میدادند ولی باز هم همسرم راضی نبود و تقریباً کتکها ادامه داشت ….. تا اینکه ایرج پسر خانواده جدید شماره من را گرفتند تا بتوانند هر زمان مشکلی برای مادرش پیش آمد شبها از من کمک بگیرند و ای کاش چنین اتفاقی نمی افتاد .
من و همسرم بخاطر اعنیاد و نداشتن کار او و برآورده نشدن نیازهای عاطفی و روحی من مشاجره داشتیم و با هر جان کندنی زندگی را می گدراندیم . اما خواسته های او از من و حقوق ماهانه من فراتر بود و با بی شرمی تمام برای سرپناه دادن به من از من پول میگرفت و میگفت ناراحتی برو خونه بابات ….. چون میدانست بر نمیگردم و مجبورم سکوت کنم .
در اوج ناامیدی و بی محبتی، ایرج پسر مادر سالمند، از سروده هایش برای من میفرستاد و نظرخواهی میکرد . برای منی که هیچ کجای دنیا و زندگی به حساب نیامده بودم، برایم حکم نوش دارو داشت . از کی و کجا نفهمیدم چگونه عاشق هم شدیم و هر بار این احساس را پنهان کردم و به خودم عشق ممنوعه را هشدار دادم ولی نشد . با کمک او وکیل گرفتم و جدا شدم و سپس با اختلاف شدید هر دو خانواده با عقد ساده محضری وارد خانه ای شدم که تا روز قبل پرستار مادرش بودم .
ماه اول با زیبایی کلمات عاشقانه و شعرهای او گذشت و بعد از آن مادر ایرج که الان مادر شوهرم شده بود، در گذشت و زندگی روی دیگر خود را نشان داد و او هم همچنان در منزل بود و من هم که دیگه کاری جز نگهداری پدرش و امورات منزل نداشتم ازش سوال کردم : عزیزم سرکار نمیری ؟ گقت از لحاظ روحی آمادگی لازم را ندارم و خلاصه کار به شش ماه کشیده شد . برای خرید منزل و مایحتاج زندگی نیاز به پول داشتم ، با احتیاط دوباره پرسیدم چکار کنم ؟ با شدت تمام هجوم آورد و گفت تو عادت داری کلاً تو کارهای من فضولی کنی و بشدت سرم را به زمین میکوبید و اگر پدرش دخالت نکرده بود ادامه داشت .
زندگی جدید با شکل دیگری به من شکل خودش را نشان داد و فقظ تفاوتش این بود که بعد از هر کتکی خشمش که فرو می نشست التماس میکرد منو ببخش و دوستت دارم و دفعه آخر بود . چون جایی برای همیشه ماندن نداشتم و حمایتگر محکمی چون پدر نداشتم و نامادری اجازه دخالت به او نمیداد و میگقتند : خود کرده را تدبیر نیست . و بیشتر از هر چیزی نگاه بدبینانه او به هر مسله ای بود و به همه چیز شک داشت و به هر شکل از خانواده اش شنیدم از کودکی همینطور بوده و قبلا در نوجوانی روانپزشک تشخیص اختلال سلوک و اختلال شخصیت پرخاشگر را داده بود. بارها خواهش کردم از یکدیگر جدا شویم که مرا تهدید به اسیدپاشی و مرگ افراد خانواده ام میکرد . اینبار با اصرار خودش ، توافقی جدا شدیم که باز با التماس و ترس من از کارهایی که گفته و خواهش من برای کمک از مشاور به اینجا آمدیم . لطفا کاری کنید که من به آرامش برسم ……
نتیجه گیری و تحلیل این معزل اجتماعی به این شکل است که :
در جامعه ایران، شرایط اجتماعی به گونه ای سامان گرفته است که از هر توع حمایت و کمک رسانی به زنان دچار خشونت خانگی جلوگیری میکند . زیرا برخی موقعیتهای اجتماعی و خانوادگی امکان بکارگیری خشونت را به افراد دارای موقعیت اجتماعی میدهد. این امکان، هم از طریق قانون و هم از طریق نگرشهای اجتماعی تقویت میشود .
یکی از ویژگیهای خشونت خانگی در ایران آن است که خشونت رفتاری مجاز تلفی میشود زیرا نهی اجتماعی خاصی در مورد رفتار خشن اعضای خانواده نسبت به بکدیگر وجود ندارد و بیشتر در مقوله تربیت جای میگیرد .
متاسفانه خشونت در طول تاریخ به جدی رواج و شیوع داشته و در تاروپود جوامع مختلف نفوذ کرده است که در نگاه غیر علمی رویکردی طبیعی جلوه میکند .
خشونت خانگی در ایران آشکار است زیرا محدود به محیط خصوصی خانواده نبوده و در همه جا رخ میدهد بدون آتکه دیگران در آن مداخله کنند . به همین دلیل سازمانهای نظارتی ، نه نظارت خاصی بر این رفتار دارند و نه احتمالاً ضرورت حمایتهای ویژه از قربانی خشونت خانوادگی مدنظر قرار میگیرد . مجموعه شرایط فوق باعث میشود که زنان مجبور به تحمل خشونت گردند و زندگی در چنین شرایطی را تحمل کنند .