ملاحظات حقوق بشری و جنسیتی بی خانمانی/ الهه امانی

فرستنده خبر خانم لیدا اشجعی ۱۳۹۵/۱۰/۱۰

ماهنامه خط صلح – بی خانمانی، واقعیت تلخ دنیای امروز است که در تمام کشورهای جهان، علی رغم سطح پیشرفت اقتصادی، وجود دارد. لیلانی فرها(Leilani Farhaa) گزارشگر ویژه‌ی سازمان ملل در خصوص حقوق انسانی در زمینه‌ی مسکن، در ۳ مارچ ۲۰۱۶ مراتب نگرانی جدی خود را به شورای حقوق بشر در ژنو ابراز داشت. وجود میلیون‌ها انسان بی خانمان، فرایند توزیع ناعادلانه‌ی ثروت و نابرابری‌های اقتصادی است و دال بر عدم موفقیت دولت‌ها برای احترام به حقوق انسانی آسیب پذیرترین بخش اقتصادی جامعه، یعنی فقرا، است.

الهه امانی

علی رغم این‌که سازمان ملل بی خانمانی را به مثابه بحران جدی حقوق بشر قلمداد کرده و دولت‌های عضو را متعهد به زدودن آن تا سال ۲۰۳۰ میلادی و قائل گردیدن به اهداف توسعه‌ی پایدار نموده، اما واقعیت آن است که بی خانمانی آهنگ رشد فزاینده‌ای در سراسر جهان داشته و سیاست‌های نئولیبرالیستی و رشد نیروهای راست و دست یابی آنان به قدرت بدون شک چالش عظیمی در این امر است.

بر اساس آخرین بررسی جامع سازمان ملل که در سال ۲۰۰۵ صورت گرفته، حداقل ۱۰۰ میلیون بی خانمان در جهان وجود دارد اما از این‌رو امروزه، بحران مسکن به مثابه بحران جدی احترام به حقوق انسانی قلمداد می‌شود. سازمان مسکن برای بشریت ((Habitat for Humanity در تخمین سال ۲۰۱۵ به رقم ۶/۱ میلیارد نفر اشاره دارد که از “مسکن کافی” برخوردار نیستند.

یک زن بی خانمان در هند – عکس از لایف

بخش عمده‌ی بی خانمان‌های جهان در هند قرار دارند که ۷۰ میلیون بی خانمان و ۱۷۰ میلیون “تقریباً بی خانمان” را شامل می‌شوند. از این تعداد، ۲۰ میلیون کودک خیابانی هستند. در چین، پرجمعیت‌ترین کشور جهان، قریب ۳ میلیون بی خانمان وجود دارد و ۲ هزار پناهگاه امن و ۲۰ هزار مددکار اجتماعی برای ارائه‌ی خدمات اجتماعی به بی خانمان‌‌ها مشغول به فعالیت هستند. (۱)

 

یک-سوم بی خانمان‌ها در چین زیر سن ۱۸ سال و یا بالای سن ۶۵ سال هستند و تعداد قابل توجهی از ناتوانی‌های فیزیکی و روانی رنج می‌برند. دولت چین، بسیاری از بی خانمان‌ها را که در حاشیه‌ی شهرهای بزرگ به سر می‌برند و از روستاهای خود کوچ کرده‌اند، چنانچه نتوانند در شهرها خود را تامین کرده و مسکنی برای خود داشته باشند که مستلزم حضور آن‌ها در بازار کار است، به روستاهایی که از آن‌ها آمده‌اند، باز می‌گرداند.

در کشورهای اتحادیه‌ی اورپا نیز ۵/۲ میلیون نفر در هر سال بی خانمان هستند و این در حالیست که این کشورها از سیاست‌های نسبتاً متعادل‌تری در زمینه‌ی مسکن برخوردارند.

در امریکا که از نظر گردآوری آمارهای مربوط به بی خانمان‌ها در کنار کشورهای اتحادیه‌ی اروپا موقعیت بهتری دارد، بر اساس گزارشی که در ژانویه‌ ۲۰۱۶ تهیه شده (۲) ۵۶۴ هزار و ۷۰۸ نفر بی خانمان وجود دارد که در خیابان‌ها، ماشین، پناهگاه‌های بی خانمان‌ها و یا محل‌های مسکونی موقت به سر می‌برند. از این تعداد ۲۰۶ هزار و ۲۸۶ نفر در ساختار خانواده قلمداد می‌شوند و ۳۵۸ هزار و ۴۲۲ نفر مجرد هستند و یک-چهارم کل این تعداد را کودکان تشکیل می‌دهند.

از تعداد بی خانمان‌های فوق، ۱۵ درصد “کارتن خواب‌های مزمن” محسوب می‌شوند. برای کارتن خوابی مزمن، تعریفی وجود دارد که در مباحث جامعه شناسی در امریکا به آن استناد می‌شود. کارتن خواب مزمن، در واقع فردی است که یا ناتوانی جسمی و روحی داشته و کارتن خوابی را بیش‌تر از یک سال تجربه کرده و یا در عرض سه سال، چهار مرتبه بی خانمانی را جمعاً به مدت ۱۲ ماه(یک سال) و یا بیش‌تر تجربه کرده است.

۸ درصد از بی خانمان‌ها در امریکا، سربازان از جنگ برگشته هستند و واشنگتن، پایتخت ایالات متحده، بیش‌ترین تمرکز کارتن خواب‌های از جنگ برگشته را دارد. هم‌چنین تخمین زده می‌شود که ۴/۱ میلیون نفر از سربازان از جنگ برگشته، در معرض بی خانمانی هستند. در امریکا هم‌چنین ۵۵۰ هزار جوان زیر ۲۴ سال، بیش‌تر از یک سال بی خانمان هستند. (۳) جوانان کارتن خواب، کم‌تر در یک جا می‌مانند و مدام از این شهر به شهر دیگر و از محله‌ای به محله‌ای دیگر نقل مکان می‌کنند. آن‌ها هم‌چنین در مقایسه با بی خانمان‌های مسن‌تر، کم‌تر هویت بی خانمانی را به خود نسبت می‌دهند.

هم‌چنین یکی از زیرگروه‌های بی خانمان‌های امریکا –که تعداد آن‌ها نیز در حال رشد است-، جوانانی هستند که تنوع جنسی-جنسیتی دارند و جزو جامعه‌ی ال.جی.بی.تی  (LGBTQ)محسوب می‌شوند. آن‌ها در اکثر موارد، توسط خانواده، محله، بستگان و دوستانشان نپذیرفته نشده، مورد تحقیر و اذیت و آزار قرار می‌گیرند.

هم‌چنین بر اساس گزارش فوق الذکر، ۵۰ درصد از جمعیت بی خانمان‌ها در امریکا، بالاتر از ۵۰ سال سن دارند. این زیر گروه، بخشی هستند که مشکلات سلامتی فراوانی داشته و در معرض بیماری‌هایی منجمله شکستگی استخوان، آرتروز و افسردگی قرار دارند.

این ابعاد وسیع بی خانمانی در عرصه‌ی جهان اما بیانگر آمارهای واقعی کسانی که حقوق انسانی آن‌ها در زمینه‌ی حق داشتن مسکن تامین نمی‌گردد، نیستند؛ چرا که تعریف بی خانمانی در ابعاد جهانی بسیار دشوار است و بی خانمانی تعاریف متفاوتی در کشورهای مختلف دارد.

در کشورهای غربی که نهادهای مردم نهاد، سازمان‌های غیر دولتی و تحقیقات اجتماعی بسیار به امر گردآوری آمار توجه داشته، سرشماری‌های ملی غالباً افرادی را که در پناهگاه‌های بی خانمان‌ها شب را به سر می‌برند و یا از کمک‌های دولتی و سوبسیدها برای مسکن استفاده می‌کنند، به حساب می‌آورند اما حتی در این کشورها، از جمله امریکا، قادر به برآورد “بی خانمان‌های پنهان” نیستند.

کسانی که زیر پل‌ها، در پارک‌ها، داخل ساختمان‌های نیمه تمام و یا از مبل یک خانه به مبل خانه‌ی دیگر می‌روند و اساساً در اماکنی هستند که جای زندگی حداقل برای آنان وجود ندارد، در این سرشماری‌ها حضور ندارند.

بی خانمان‌ها هم‌چنین در کشورهای گوناگون در اماکن مختلف متمرکز می‌شوند. برای مثال در هنگ کنگ در آن‌چه “قفس” نامیده می‌شود، به سر می‌برند، در اسرائیل و فلسطین در اتوبوس‌ها و کانتینرهای حمل و نقل، در هند و بنگلادش در پیاده‌روها، در اروپا روی سقف ساختمان‌ها، راه‌پله‌ها، کانتینرهای خالی و در کشورهای آسیا، افریقا، امریکای لاتین و اروپای شرقی، در خیابان‌ها، زاغه‌ها، حلبی‌ آبادها، کارتن‌ها و چادرهای کم ارزش در حاشیه‌ی شهرهای بزرگ و در ایران ما، در پارک‌ها، زیر پل‌ها، کارتن‌ها و حلبی آبادها به سر می‌برند.

شایان توجه است که علاوه بر اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر که حق انسان‌ها نسبت به داشتن مسکن در آن قید شده، ده‌ها پیمان نامه، اعلامیه، سندهای کنوانسیون‌ها و دیگر اسناد بین المللی که توسط کشورهای سازمان ملل امضا گردیده، در زمینه‌ی حق انسانی افراد به مسکن به مثابه یکی از ارکان‌ مهم و اولیه‌ی حقوق انسانی اشاره شده است. هم‌چنین متجاوز از ۴۰ کشور این حق را در قانون اساسی خود نیز انعکاس داده‌اند. از این‌رو، این سوال پیش می‌آید که دلایل روند رو به افزایش بی خانمانی در سطح جهان، چیست؟ دلایل اقتصادی و سیاسی می‌تواند به گوشه‌هایی از این چالش عظیم جهانی بپردازد:

از منظر اقتصادی، بی خانمانی فرایند عدم اشتغال و فقر است. ما در دنیایی به سر می‌بریم که شکاف فقر و ثروت در هر یک از کشورهای جهان افزایش یافته و هم‌چنین شکاف اقتصادی بین کشورهای شمال و جنوب گسترش داشته است. این مسئله یکی از روندهای کلان جهانی محسوب می‌شود و در حقیقت فقر و بی خانمانی رابطه‌ی تنگاتنگی با یکدیگر دارند.

علاوه بر دلایل اقتصادی، دلایل سیاسی نیز وجود دارد. با پیشرفت اقتصادی در کشورهای جهان، ارزش مبادله‌ی زمین نیز بالا می‌رود و توانمندان اقتصادی و صاحبان سرمایه، با نیت افزایش سرمایه‌ی خود، زمین‌های بیش‌تری را به ویژه در بهترین مناطق و با بالاترین سطح کیفیت از نظر محیط زیستی، به تملّک خود درمی‌آورند. حتی در کشورهای جهان سوم، زیباترین مناطق، از تصاحب سرمایه داران کلان داخلی و خارجی مصون نمی‌ماند. از این‌رو، مردم عادی و به ویژه زحمتکشان که امکانات اقتصادی محدودی دارند، به طور مداوم به حاشیه‌ی شهرها و مناطقی که از نظر آب و هوا نامساعدتر و زمین ارزان‌تر است، رانده می‌شوند.

یک زن بی خانمان به همراه فرزندش در امریکا – عکس از رویترز

از آن‌جایی که حتی در دموکراسی‌های غربی، فقرا و مطالبات آن‌ها وزنه‌ای در ساختارهای سیاسی نداشته و دولت از جانب آنان فشار سیاسی احساس نمی‌کند، میل و اراده‌ی سیاسی در زمینه‌ی پاسخگویی به مطالبات این قشر وجود ندارد. نیروهای دست راستی، دیگر حتی خود را ملزم به حفظ سیمای دموکراسی اقتصادی ندانسته و سیاست‌های لجام گسیخته و عریان تمرکز قدرت و ثروت را در دست صاحبان سرمایه در پیش می‌گیرند.

هم‌چنین فشارهای صندوق بین المللی پول و بانک جهانی نیز در حدت بخشیدن به بحران مسکن در جهان نقش داشته است. برخی از کشورهای سه قاره‌ی آسیا، افریقا و امریکای لاتین سیاست‌های مناسبی در زمینه‌ی مسکن دارند اما بازپرداخت وام‌های کلان دو نهاد فوق و در بسیاری موارد پرداختن بهره‌ این وام‌ها، اقلام کلان بودجه‌ی این کشورها است و دست‌های نامرئی این نهادهای جهانی، چنان گلوی اقتصاد این کشورها را می‌فشارد که آن‌ها در برابر این امر قرار می‌گیرند که یا تعهدات مالی خود را به بانک جهانی و صندوق بین المللی پول انجام داده، از بودجه‌ی خدمات اجتماعی مردم خود زده و مسکن، بهداشت، تحصیل و سایر خدمات را به مخاطره افکنند و یا منزوی گشته و در اقتصاد جهانی جایی نداشته باشند و به فرایندهای شدید و زیانبار اقتصادی و سیاسی آن تن دهند.

راهکارهای مثبت و موثر و نقش جامعه‌ی مدنی

در مقابله با چالش‌های بی خانمانی، کشورهای اتحادیه‌ی اروپا از سیاست‌های اجتماعی پیشرفته‌ای در زمینه‌ی مسکن برخوردار هستند. هم‌چنین برخی از کشورهای سه قاره‌ی آسیا، افریقا و امریکای لاتین، از جمله برزیل، شیلی، کلمبیا، اندونزی، سنگال، سنگاپور و تانزانیا راهکارهای موثر در کاهش این بحران داشته‌اند.

مطالعات بی خانمانی و تحقیقات اجتماعی، بیانگر آن است که بیش‌ترین موفقیت‌ها در سیاست‌هایی است که در مقیاس محدودتر تحقق یافته است. می‌گویند قرن بیست و یکم، قرن شهرها است و مشکل بی خانمانی، عمدتاً در حاشیه‌ی شهرهای بزرگ جهان حضور دارد. نمونه‌های مثبت در زمینه‌ی تخفیف بحرانی بی خانمانی در سطح شهرها وجود داشته نه در سطح کشورها. در جوامعی که سازمان‌های مردم نهاد فعال و جامعه‌ی مدنی پویا و شهروندان در این سازمان‌ها حضور یافته و قادر بوده‌اند که از سطح مردمی به سیاست گذارن فشار بیاورند، شاهد موفقیت‌هایی هستیم.

البته اراده و خواست سیاسی در چاره جویی برای مشکل بی خانمان‌ها، نقش مقامات شهری به مثابه تسهیل کننده‌ی این چالش‌های اجتماعی و نه سرکوبگر مطالبات و خواسته‌ی مردم در زمینه‌ی مسکن و همکاری خلاق و نزدیک سازمان‌های مردم نهاد و غیردولتی با مقامات شهری، از عوامل موفقیت این پروژه‌ها بوده است.

نقش رسانه‌ها نیز، با انعکاس خواسته‌ها و مطالبات مردم برای برخورداری از مسکن کافی و امن و تشویق سیاستگذاران شهری در زمینه‌ی تدوین راهکارهای سیاسی مسئولانه در مورد بی خانمان‌ها و حقوق انسان‌ها هم یکی از عوامل کارساز است.

در بسیاری از کشورهای امریکای لاتین، فقرا و بی خانمان‌ها، زمین‌ها را اشغال کرده و دولت را مجبور به پاسخگویی به نیازهای خود در مورد مسکن نموده‌اند. و یا در فیلیپین متجاوز از ۱۰۰ هزار سازمان مردم نهاد و غیردولتی برای چاره سازی شرایط زاغه نشینان، حلبی آبادها و کارتن خواب‌ها فعال هستند. در واقع اکثریت میلیونی مردم و شهروندانی که از حق فقرا برای داشتن مسکن پشتیبانی می‌کنند، نیروی محرکه‌ و بلقوه‌ی چاره اندیشی در زمینه‌ی حق انسانی مسکن هستند. از سوی دیگر، با گسترش ابعاد فرهنگ “حقوق انسانی”، سازمان‌ها و گروه‌های حقوق بشری و حقوقدانان بیش‌تر از هر زمان امروزه به اعتلای مبارزات مردم برای مسکن درگیر هستند.

سازمان‌های جامعه مدنی در تنوع گسترده‌ی خود در کشورهای گوناگون نقش آفرینی داشته؛ از تامین مسکن موقت توسط کلیساها و مراکز مذهبی گرفته، تا اهدای غذا و امکانات بهداشتی برای نیازمندان تا حتی واحدهای تولیدی که با اهدای چادرهای تک نفره، وسایل گرم کننده، پوشاک و سایر نیازمندی‌های روزانه؛ از سازمان‌های مردم نهادی که می‌کوشند پلی برای بازگشت این افراد به زندگی عادی فراهم آورده و با دوره‌های کارآموزی، کمک در تهیه‌ی فرم‌های درخواست کار(رزومه) و یا اهدای لباس مناسب برای مصاحبه‌های کاری تا در اختیار قرار دادن صندوق‌های پستی برای مکاتبات در زمینه‌ی کار، ارائه‌ی موبایل برای تماس برای اشتغال و سایر موارد، می‌توانند در کاهش بحران رو به رشد بی خانمان‌ها گام‌های مثبتی بردارند.

جنسیت و بی خانمانی

زنان در سراسر کشورهای جهان از نظر اقتصادی در موقعیت فرودست قرار دارند. فقر در قرن بیست و یکم، چهره‌ای زنانه دارد و ریشه‌های دیرپای آن در مناسبات قدرت جنسی-جنسیتی و نابرابری‌های جنسیتی است. روشن است که هر چه برابری جنسیتی متعادل‌تر باشد، چهره‌ی زنانه‌ی فقر رنگ باخته و زنان می‌توانند از موقعیت بهتری از نظر اقتصادی برخوردار باشند. زنان دو برابر مردان کار خانگی بدون دستمزد انجام می‌دهند؛ کاری که تنها ارزش مصرف داشته و از ارزش مبادله بی بهره است. بیش‌تر کارهای فصلی، موقتی و نیمه وقت را زنان در جهان انجام می‌دهند چرا که این مشاغل را پیرامون مسئولیت‌های خانوادگی خود سازمان می‌دهند. زنان سه برابر مردان کارهای نیمه وقت را در جهان انجام می‌دهند. (۴)

هم‌چنین زنان بیش‌ترین اشتغال را در کارهایی دارند که دستمزد پایینی دارد و حتی در مشاغل بالا، زنان در سراسر جهان از مزد و حقوق برابر در مقابل کار برابر بی بهره هستند.

برای بسیاری از زنان جهان، مسکن در بافت ساختار خانواده قرار دارد که در ادبیات حوزه‌ی جامعه شناسی به عنوان “وابستگی مسکن” قلمداد می‌گردد.

در کشورهای اروپایی و امریکای شمالی که گردآوری آمار و تحقیقات اجتماعی دامنه‌ی گسترده‌تری دارد، چگونگی بی خانمانی زنان با سایر آسیب‌ها و مقتضیات اجتماعی روشن‌تر بررسی گردیده است. در تحقیقاتی که در امریکا در سال ۲۰۱۰ انجام گرفت (توسط Metraux, Byme, Calhome) ، رابطه‌ی زنان، به ویژه در حوزه‌ی زنانی که از زندان آزاد می‌شوند و یا بیمارستان‌های روانی را ترک می‌کنند، با بی خانمانی به روشنی تثبیت گردیده‌اند، و دلیل آن است که این زنان در زمره‌ی آسیب دیده‌ترین اقشار جامعه قرار دارند.

هم‌چنین نهادهای بین المللی، سازمان‌هایی که در زمینه‌ی حقوق انسانی زنان و بی خانمان‌ها فعالیت می‌کنند، بر این امر صحه گذاشته‌اند که:

  • زنان بی خانمان به نسبت بسیار بالاتری از زنان دیگر مورد اذیت و آزار جنسی قرار می‌گیرند.
  • قبل از آن‌که به موقعیت کارتن خوابی درآیند و یا حتی به موسسات خدمات اجتماعی رجوع کنند، به خانواده، بستگان و دوستان رو می‌آورند.
  • این زنان استرس‌ها و فشارهای عصبی عدیده‌ای را تحمل می‌کنند که شامل نگهداری از فرزندان، تامین غذا، تحصیل کودکان و مسکن برای خانواده و حتی حفظ بهداشت و سلامت خود و خانواده است.
  • درصد بالایی از زنان بی خانمان از خانواده‌هایی می‌آیند که ساختار خانواده‌شان استحکام نداشته، مناسبات سالم در آن وجود ندارد. اعتیاد، خشونت خانوادگی و آسیب‌های دیگر ساختار خانواده را ضربه پذیر نموده است.

‌در سطح جهان گردآوری آمار در رابطه با زنان بی خانمان و یا زنانی که در تهدید بی خانمانی هستند و امنیت مسکن ندارند، بسیار چالش‌بار است. تبعیضات نژادی و قومی در کنار تبعیضات جنسی-جنسیتی، لایه‌ی فراتری از مشکلات را در برابر زنان قرار داده و هم‌چنین زنان مهاجر و پناهنده که بخش قابل توجهی از بی خانمان‌های جهان را تشکیل می‌دهند، از لایه‌های دیگر سیستم رنج می‌برند؛ چرا که از سیستم‌های حمایتی اجتماعی و اقتصادی در بسیاری از موارد به دلیل موقعیتشان نمی‌توانند استفاده کنند.

بی خانمانی زنان چون مردان با فقر، بیماری‌های روانی، مواد مخدر و الکل رابطه‌ی تنگاتنگی دارد و خشونت خانوادگی نیز یکی از عوامل موثر بی خانمانی زنان، به ویژه در کشورهای غربی است. در مقابل، در کشورهایی که نابرابری جنسیتی فزون‌تر بوده و زنان از حمایت‌های حقوقی برخوردار نیستند و از نظر فرهنگی نیز بی خانمانی بار سنگینی به آن‌ها تحمیل می‌کند، بسیاری در مناسبات خشونت بار ازدواج می‌مانند؛ زیرا آلترناتیو دیگری را حتی برای کوتاه مدت برای خود نمی‌توانند متصور باشند.

تعاریف جنسیتی متفاوتی از بی خانمانی وجود دارد اما به علت تنوع ساختارها و سایه روشن‌هایی که از نظر اجتماعی و اقتصادی، زمینه‌های بی خانمانی زنان را فراهم می‌آورد، باید به تعریفی باز که دربرگیرنده‌ی این تنوع باشد، برسیم. این امر به دو دلیل مهم است: اول این‌که بی خانمانی زنان شاخص‌های متفاوتی از بی خانمانی مردان دارد. و دلیل دیگر این است که بی خانمانی زنان بنا به کشوری که در آن زندگی می‌کنند، متفاوت است. حقوق جنسیتی برابر، توسعه یافته یا در حال توسعه بودن کشور، سطح فرهنگی جامعه از نظر میزان نابرابری‌های جنسیتی در برخورد با زنان بی خانمان تاثیر دارد.

هم‌چنین بی خانمانی زنان را نباید محدود به زنانی قلمداد کنیم که شب را در پیاده‌روها و پارک‌ها به سر می‌کنند. حتی در کشورهای غربی این امر صادق است که زنان بی خانمان در سایه قرار دارند. در تحقیقی که در آلمان روی مسئله‌ی بی خانمان‌های زن انجام گرفته، چنین دریافت شده که آن‌چه تصویر و تجسم زنان بی خانمان است که اصطلاحاً بگ لیدی (Bag Lady) خوانده می‌شود و قابل رویت هستند، در واقع بخش کوچکی از آمار واقعی زنان بی خانمان است. (۵)

با ملاحظات فوق، تعریف فدراسیون اروپایی سازمان‌های ملی(FEANTSA) که با بی خانمان‌ها کار می‌کنند، بی خانمان‌ها را بدینگونه طبقه بندی می‌کنند:

  • بدون آن‌که شب را زیر سقفی به سر کنند(کسانی که در پارک‌ها، پیاده‌روها و سایر نقاط غیر محفوظ هستند).
  • کسانی که برای اقامت موقت و گذار، محلی را در اختیار دارند؛ از جمله پناهگاه‌های افرادی بی خانمان، اقامتگاه‌های موقتی که سوبسید دولتی دارند و غیره.
  • کسانی که امنیت مسکن (Housing Insecurity) ندارند و هر لحظه در معرض بی خانمان شدن هستند. آن‌ها ممکن است به دلیل عدم توانایی در پرداخت اجاره، تحت چنین شرایطی قرار بگیرند و یا زنانی باشند که در معرض خشونت خانوادگی قرار دارند که بیرون شدن از خانه، هر لحظه در انتظار آنان است.
  • زنانی که مسکن ناکافی دارند؛ در اماکنی هستند که امکانات اولیه ندارند. دسترسی به توالت و امکانات بهداشتی در محل زندگی آنان محدود و تراکم جمعیت زیاد است.

با این‌که بی خانمان‌های جهان بین ۱۰۰ میلیون و یک بیلیون تخمین زده می‌شوند(با توجه به تعاریفی که از بی خانمانی وجود دارد)، آمار دقیقی از زنانی که بی خانمان هستند، وجود ندارد. در واقع علاوه بر دلایل فرهنگی، در بسیاری از کشورها سیاست‌های زن ستیز و عدم وجود حقوق برابر، حتی صاحبان قدرت را به فکر گردآوری آمارهای دقیق از این قشر وا نمی‌دارد.

عامل فرهنگی “شرمندگی” بار مضاعفی بر دوش زنان دارد. در بسیاری از کشورها، زنان بی خانمان به هر شرایطی تن در می‌دهند تا هویت بی خانمانی و فرایندهای آن را اتخاذ نکنند؛ “هیچ زنی که قابل احترام باشد، بی خانمان نمی‌گردد”. کلامی که مقامات مسئول شهر سئول کره جنوبی پس از فشار رسانه‌ها در برابر اظهاراتشان که اساساً وجود زنان بی خانمان را منکر گردیده، (در خلال سال‌ها ۲۰۰۱-۱۹۹۷ که بحران اقتصادی شدیدی در بسیاری از کشورهای آسیایی وجود داشت) ابراز داشتند.

در امریکا زنان ۲۲ درصد جمعیت بی خانمان‌هایی را که می‌توان آن‌ها را آمارگیری کرد، تشکیل می‌دهند. در کنار امریکا، در کشورهای دانمارک و آلمان نیز تعداد زنان بی خانمان رو به رشد است. در این کشورها، سازمان‌های مدنی در ابعاد متفاوت و متنوعی به زنان و دختران بی خانمان یاری می‌رسانند. از تهیه امکانات اولیه‌ی بهداشتی و تغذیه گرفته تا توانمندی اقتصادی از طریق کارآموزی و امکانات درمانی برای آنان که با افسردگی و اعتیاد دست و پنجه نرم می‌کنند.

چندی پیش یکی از سازمان‌های مردم نهاد در لس آنجلس تنهای روی در اختیار قرار دادن نوار بهداشتی به زنان بی خانمان تمرکز نمود و هم‌چنین نهادهای کوچک و بزرگی وجود دارد که برای مدتی به زنانی که از زندان آزاد شده، امکانات لازم و تشویق و حمایت برای وارد شدن مجدد به جامعه و زندگی سالم را می‌دهد. این نهادها باید شرایط تشویق کننده و انگیزه‌های مثبت برای این زنان را فراهم آوردند تا بلکه بتوانند به زندگی عادی بازگردند.

بی خانمانی در ایران

در ایران نیز بر اساس گزارشات انعکاس یافته در مطبوعات، شاخص‌های عمده‌ی بی خانمانی از روندهای سایر کشورها دور نیستند. محسن روش پژوه، مدیر کل دفتر پیشگیری از اعتیاد سازمان بهزیستی اعلام نموده که ۱۰ الی ۱۵ درصد از کل کارتن خواب‌های ایران را که رقم آن طبق آمارهای دولتی ۲۰ هزار نفر برآورد می‌شود، زنان تشکیل می‌دهند؛ طبق این آمار بالغ بر سه هزار زن کارتن خواب هستند.

هم‌چنین رضا جهانگیری فر، معاون خدمات اجتماعی سازمان رفاه، خدمات و مشارکت‌های اجتماعی شهرداری تهران، اظهار داشته که ۳ درصد از زنان کارتن خواب تهران، حدود ۹۰ نفر، باردار هستند. وزارت بهداشت در گزارش خود هم‌چنین از مرگ اغلب زنان باردار کارتن خواب به همراه نوزادهایشان در پی زایمان‌ در محیط‌های غیر بهداشتی خبر داده است.

مسئله‌ی زنان کارتن خواب و بارداری و فوت مادر و نوزاد او در مقوله‌ی اجتماعی “عقیم سازی” زنان بی خانمان که چندی سرمقاله‌های رسانه‌های ایران را به خود اختصاص داد، مطرح گردید. بحثی که سازمان بهزیستی در گفت و گو با اعتماد در توجیه این مخالفت اظهار داشت که “چرا یک زن معتاد(بیش‌تر بحث راجع به زنان بی خانمان معتاد است) باید عقیم شود؟ او امروز معتاد است اما شاید شش ماه دیگر و یا یک سال دیگر، اعتیاد خود را ترک و درمان کند و به جامعه و خانواده بازگردد و تمایل به بارداری و فرزند آوری داشته باشد”. مسلماً، عقیم سازی اجباری و ناخواسته زنان به ویژه به مثابه یک سیاست دولتی، نقض آشکار حقوق انسانی زنان و حق زنان بر بدن خودشان است.

در گزارشات مربوط به کارتن خوابی زنان، معاون خدمات اجتماعی سازمان رفاه و مشارکت اجتماعی شهرداری تهران در حالی‌که اظهار می‌دارد که در هشت سال گذشته، عمده‌ آمار زنان بی خانمان و کارتن خواب شهر تهران به زنان سالمند تعلق داشته، از روند پر مخاطره‌ی “کاهش سن زنان کارتن خواب” سخن به میان می‌آورد. این در حالیست که خیل کودکان خیابانی در تهران و سایر شهرهای بزرگ بر سر چهار راه‌ها و در پیاده‌روها تصویر تکان دهنده‌ای است که نمی‌توان چشم بر آن فرو بست.

در ۲۴ خرداد ۱۳۹۵، در مقاله‌ای تحت عنوان “زنان کارتن خواب، جنگی تمام عیار برای زنده ماندن” می‌خوانیم “لادن هستم، یک معتاد، حدود ۲۱ سال کارتن خواب پارک دروازه غار و حقانی بودم. در این ۲۱ سال، شاید هر روز و شاید یک روز در میان، ماموران می‌آمدند و وسایلمان را آتش می‌زدند. خیلی اذیت می‌شدیم”. لادن اکنون ۶۴ سال دارد و دو سال است که اعتیاد خود را که از ۶ سالگی به آن مبتلا بوده، ترک کرده است. او از ۴۰ سالگی به بعد کارتن خواب شده و تجربیات زیاد و فوق العاده تلخی دارد: “شهرداری زنان کارتن خواب را به گداخانه‌ها می‌برد و بعد از یک دوره ترک ۲۱ روزه، رهایشان می‌کنند و وقتی این زنان به پارک برمی‌گشتند، دوباره با کتک آن‌ها را به گداخانه‌ها برمی‌گردانند”.

داستان لادن، روایت سمبلیک بسیاری از زنان کارتن خواب حاشیه‌ی شهرهای بزرگ ایران است. بار فرهنگی و نگاه جامعه با برچسب‌های منفی، فشارهای دولتی به ویژه به زنان کارتن خواب، محدود بودن حیطه‌ی کار سازمان‌های مردم نهاد که می‌بایست تحت پوشش دولت و سیاست‌های کلان که تبعیضات جنسیتی در جای جای آن وجود دارد، در کنار بار فرهنگی و چالش‌های اجتماعی، روزنه‌ی امید این زنان را به آینده، کور می‌کند. زمانی‌که مقامات مسئول چون نایب رئیس شورای شهر تهران، مرتضی طلائی، کارتن خواب‌ها را “ویروس” می‌خواند و به صراحت اعلام می‌دارد که “مردم حق دارند که در برابر کارتن خواب‌ها از خود دفاع کنند”، در واقع پیامی است که نهادهای مردمی را برای کمک به آسیب دیدگان بی خانمان با چالش‌های جدی مواجه می‌کند.

به نظر می‌رسد که روندهای جهانی، انعکاس خود را در ایران نیز داشته و این مسئله زنگ خطری برای جامعه‌ی ایران است. کاهش سن کارتن خوابی به حداقل ۱۷ سال در ایران، خانواده‌های بی خانمان، در کنار تبعیضات جنسی-جنسیتی و نبود خواست و اراده‌ی سیاسی برای رسیدگی و کنترل بحران بی خانمانی، نادیده گرفتن ویژگی‌های جنسی-جنسیتی زنان کارتن خواب و این امر که تصور می‌شود علت کارتن خوابی زنان تنها اعتیاد است و عوامل دیگر کارتن خوابی زنان، از جمله فقر و محدودیت‌های بازار کار را نادیده می‌گیرد.

در کنار رفتارهای خشن کمپ‌ها (پناهگاه‌های بی خانمان‌ها) که حتی آن‌گونه که در مطبوعات انعکاس یافت، فردی که در این کمپ‌ها بود، به علت رفتارهای خشن خود را از پشت بام به پایین پرت کرد تا بمیرد و در آن‌جا زندگی نکند، در کنار خشونت خانوادگی و عدم وجود سیستم‌های حمایتی از این زنان سبب می‌گردد که به طور روز افزون زنان خشونت دیده در عدم امنیت مسکن و یا حتی به خیابان‌ها نقل مکان کنند. این چالش‌های اجتماعی در ایران نیز در مناسبات قدرت جنسیتی، عدم وجود دموکراسی و آزادی، تبعیضات جنسیتی از منظر قانون و انگاره‌های فرهنگی که تاریخ مصرف آن‌ها در جهان سپری شده، ریشه دارد. در این راستا، جنبش زنان می‌‌بایست توجه بیش‌تری به تبعیضاتی که به زنان آسیب دیده‌ی جامعه وارد می‌شود، داشته باشد.

در این انبوه چالش‌هایی که زنان کارتن خواب در ایران با آن مواجه هستند و ساختارهای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، تنها امید به جامعه‌ی مدنی و سازمان‌های مردم نهاد است که علی رغم محدودیت‌های بسیاری که در زمینه‌ی فعالیت‌ دارند، می‌توانند شرایطی انسانی‌تر برای زنان کارتن خواب فراهم آورند.

منابع: