انگشت‌های هرز؛ روایت دختران از دست‌مالی‌های خیابانی

فرستنده خبر خانم دیانا تبریزی 26 مارس 2016 

دو ماه پیش، «کبری خادمی»، هنرمند افغانستانی، در پرفورمنسی به‌نام «زره»، مایو آهنین به تن کرد و به خیابان رفت تا اعتراض خود را به مزاحمت‌های فیزیکی علیه زنان نشان دهد. او این نوع مزاحمت‌ها را در افغانستان، پاکستان و ایران تجربه کرده بود

واکنش‌ها نسب به این اقدام متفاوت بود؛ عده‌ای کارش را شجاعانه دانستند و برخی به او ناسزا گفتند، در خیابان و شبکه های اجتماعی مجازی.

روان‌شناسان بیماری‌های شخصیتی را یکی از دلایل اصلی مزاحمت‌های خیابانی می‌دانند. در این نوع بیماری‌ها، فردِ مبتلا، توانایی تشخیص باورها و عقاید خود را با حقیقت‌های موجود در جامعه از دست می‌دهد و عقاید نهادینه‌شده فرد در تقابل با جامعه‌ای قرار می‌گیرد که مدام در حال تغییر است.

با این حال همه دلایل رخ دادن چنین وضعیتی، فردی نیست. باورهای اجتماعی نیز موثر هستند. برای مثال بسیاری از دخترانی که دوران دانشجویی خود را در شهری دور از خانواده‌ می‌گذرانند، براساس تجربه‌های خود عقیده دارند در اکثر موارد اگر افراد متوجه هویت دانشجویی آن‌ها شوند، امکان مزاحمت و شدت آن بیش‌تر می‌شود.

«سولماز» که برای ادامه تحصیل از شیراز به تهران مهاجرت کرده، از خاطره اولین گردش‌ در تجریش می‌گوید: «برای پیاده‌روی رفته‌بودم که مادرم تماس گرفت. مثل همیشه با لهجه شیرازی شروع کردم به تعریف از درس و دانشگاه. چند دقیقه بعد مجبور شدم به‌خاطر سروصدای زیاد به داخل کوچه‌ای بروم تا صدایش را بهتر بشنوم. اندکی بعد متوجه شدم آقایی که تا قبل از این کمی جلوتر از من حرکت می‌کرد، پشت سرم وارد کوچه شده و به طرفم می‌آید. ترسیدم، تلفن را قطع کردم و خواستم به سمت خیابان بروم که جلویم ایستاد و پایم را نیشگون گرفت.»

منظور سولماز چیز دیگری است، ولی رویش نمی‌شود بگوید: «می‌خواستم جیغ بزنم اما نمی‌توانستم؛ صدایم در نمی‌آمد. همان‌طور که من را بین دیوار و خودش گیر انداخته‌بود، شروع کرد به باز کردن زیپ شلوارش. نمی‌دانم دقیقا چقدر طول کشید؛ شاید فقط چند ثانیه. اما برای من مثل چند ساعت گذشت.»

بغضش می‌شکند اما در عین حال می‌خندد و ادامه می‌دهد: «همان‌لحظه باز شدن در یک پارکینگ باعث شد بترسد و قبل از اینکه کسی سر برسد، با همان وضع از کوچه دوید بیرون. شاید اگر صحبت‌های من و مادرم را نمی‌شنید، خیال می‌کرد از اهالی همان‌جا هستم؛ راه‌اش را می‌رفت و کاری به کارم نداشت.»

سال‌هاست بسیاری از روحانیون در صحبت‌های خود بدحجابی بانوان را دلیل اصلی سست شدن ایمان مردان عنوان می‌کنند. از نظر آن‌ها فلسفه حجاب خانم‌ها «جلوگیری از انحراف جوانان» و «ممانعت از گسترش فساد در جامعه اسلامی» است. برای مزاحمان خیابانی اما مسئله حجاب اهمیت چندانی ندارد، اتفاقا چادری‌ها پای ثابت مزاحمت‌های خیابانی هستند.

«فرزانه» درمورد اتفاقی که برای مادرش افتاده اینطور می‌گوید: «چادرش را پوشید و برای خرید رفت بیرون. چند دقیقه بیش‌تر نگذشته بود که در و زنگ خانه هم‌زمان به صدا درآمد؛ آن‌هم نه یک‌بار، پشت سر هم و بعد از آن فریادهای مادرم که: باز کن، زود باش باز کن! با عجله در را باز کردم. رنگ صورتش مثل گچ سفید شده بود و خودش را انداخت داخل خانه. برایش آب‌قند آوردم، اما تلفن را برداشت و با پلیس تماس گرفت. داد می‌زد: مگر شما سر این کوچه کیوسک ندارید؟ مامورهایتان به چه درد می‌خورند؟ همین الان یک نفر با موتور مزاحم من شد، همان‌کاری را کرد که نباید بکند!»

می‌خندد و می‌گوید: «خب دست‌مالی مادر آدم خنده‌دار است اما جدا تعجب دارد. مادر من آن موقع 55 ساله بود، همیشه هم چادر سرش می‌کرد. نمی‌دانم طرف با خودش چه فکر کرده بود؟!»

«هدیه» که در بازار تهران شاهد چنین اتفاقی بوده هم متعجب است. البته بیش‌تر از واکنش خانمی که مزاحم‌اش شده بودند: «در شلوغی بازار، پسر جوانی دستش را روی بدن خانمی چادری که داشت خرید می‌کرد، گذاشته بود و با دست دیگرش مشغول بود! آن خانم هم هیچ واکنشی نشان نمی‌داد. نمی‌دانم متوجه نمی‌شد، یا خجالت می‌کشید که اعتراضش باعث جلب‌توجه مردم شود.»

مرداد ماه 91 «محمدابراهیم نوروزیان» جانشین فرمانده نیروی انتظامی گیلان، در کارگاهی آموزشی به منظور آگاه‌سازی در رابطه با حجاب و عفاف گفته بود: «پدیده مزاحمت خیابانی و تجاوز به عنف، از آثار و پیامد‌های منفی بدحجابی است و افرادی که دارای پوشش نامناسب هستند در واقع مورد آزار و اذیت عناصر ناباب و سودجو قرار می‌گیرند.»

در تمام این سخنرانی اما اشاره‌ای به برخورد با مزاحمین و نحوه پیش‌گیری از این مسئله نشده است. سایر مسئولان هم در اظهار نظرهای خود هرگز از حقوق شهروندی و حمایت از زنان حرفی نمی‌زنند.

نظر «امید» کارشناس رشته روان‌شناسی در مورد موضوع حجاب و همین‌طور اظهارات نوروزیان چنین است: «به نظر من حجاب افراد نه عامل مزاحمت‌های خیابانی است، نه مجوز آن. گاهی اوقات مسئولین – خواسته یا ناخواسته- با مقصر دانستن زنان و پوشش آن‌ها، به دست افراد سودجو بهانه می‌دهند. به جای مقابله با مزاحمان، عرصه را برای بانوان تنگ‌تر می‌کنند، در صورتی که با روی دادن این اتفاقات، امنیت خانم‌ها است که به خطر می‌افتد، نه آقایان.»

به طور طبیعی، اولین واکنش به قانون‌شکنی مراجعه به مسئولین امنیتی و قضایی است. «معصومه» که مقیم آمریکا است، از قوانین این کشور درباره مزاحمت‌های خیابانی می‌گوید: «بسته به نوع مزاحمت – زبانی یا فیزیکی- مجازات‌های مختلفی درنظر گرفته شده. فکر می‌کنم کم‌ترین آن اخراج از محل کار، دانشگاه یا مدرسه باشد. من خودم هیچوقت در این زمینه به مشکلی برنخوردم، ولی می‌دانم اگر مشکلی پیش بیاید از من حمایت می‌شود.»

در ایران اما شرایط جور دیگری است. «باران»، 39 ساله و متاهل است، بعد از درگیری با پسری که به جای خاصی از بدنش دست زده بود، به دادسرا احضار می‌شود. البته نه به‌عنوان شاکی، بلکه در جایگاه متهم: «جلوی در خانه بودم. داشتم ماشین را قفل می‌کردم که دو نفر موتورسوار پشت سرم توقف کردند و مزاحمم شدند. خیابان خلوت بود، بی‌اختیار قفل‌فرمان را برداشتم و افتادم به جان موتورشان. در همان حال فریاد هم می‌کشیدم و کمک می‌خواستم. وقتی اوضاع را این‌طور دیدند، موتور را برداشتند و به‌دو دور شدند. چند روز بعد از گرفتن احضاریه در دادگاه، همه چیز به نفع پسری بود که موتورش را شکسته بودم. علت درگیری، تصادف اعلام شده بود! هرچقدر ماجرا را برای قاضی توضیح می‌دادم می‌گفت: اگر چنین قضیه‌ای بود، چرا شکایت نکردی؟ حالا هم می‌توانی در کلانتری شکایتت را بنویسی تا پی‌گیری کنیم. از کسی که نمی‌شناختمش به کجا شکایت می‌کردم؟! آن‌ها خانه‌ام را بلد بودند، من چه؟»

تابو بودن مسائل جنسی در ایران بیش‌تر مختص خانم‌ها است. تا حدی که گاهی زشتی مزاحمت‌های فیزیکی بیش‌تر از اینکه متوجه مزاحمان باشد روی قربانیان این مسئله یعنی بانوان معکوس است.

«مهسا» موقع خروج از ایستگاه مترو امام‌حسین با پسری که قصد ایجاد مزاحمت داشته، درگیر می‌شود. او می‌گوید: «قبل از اینکه دستش به من برسد، مچش را گرفتم و پیچاندم و شروع کردم به داد و فریاد تا کسی صدایم را بشنود و لااقل برای خبر کردن انتظامات مترو کمکم کند. در یک دقیقه‌ای که با هم درگیر بودیم، دو نفر از جلویمان گذشتند؛ اولی پسر جوانی بود که زیرچشمی نگاهی انداخت و بی‌توجه راهش را گرفت و رفت. بعد از آن از شدت عصبانیت دیگر کمک نمی‌خواستم، فحش می‌دادم، که نفر دوم رسید. آقای میان‌سالی که بعد از مکث کوتاهی، به من چشم‌غره رفت، سری به نشانه تاسف تکان داد و غرغر کنان دور شد! وقتی فهمیدم کسی قرار نیست به دادم برسد، دست پسر را رها کردم و او هم از خدا خواسته فرار کرد.»

اکثر زنان عقیده دارند سکوت در مقابل مزاحمان باعث ترویج این عمل می‌شود. «درسا» می‌گوید: «سنم که کم‌تر بود فکر می‌کردم باید سکوت کرد، اما چند سال است به این نتیجه رسیدم که ساکت ماندن باعث ترویج آن عمل زشت می‌شود. بهتر است حتما کمک خواست و واکنش تند نشان داد.»

برخی از زنان هم راه دیگری انتخاب کرده اند، مثلا تغییر ساعت خارج شدن از خانه، استفاده از وسایل نقلیه عمومی به‌جای پیاده‌روی‌های طولانی و یا به اشتراک‌گذاشتن تجربه‌های شخصی در برخورد با مزاحمان و انگشت‌های هرزشان!