آموزش زنان در ایران به کدام سو می‌رود؟

فرستنده خبر خانم دیانا تبریزی ۲۷ اسفند, ۱۳۹۴

آموزش زنان در ایران دوره های فراز و فرود داشته است. در طول تاریخ بسته به نظام سیاسی حاکم زنان توانسته اند دستاوردهایی را از آن خود سازند یا در مقاطعی در عرصه های آموزشی دچار رکود و شکست شده اند. در این نوشتار قصد دارم به اختصار چند دوره از تجربه های آموزشی زنان را تشریح کنم. به دلیل اینکه در ابتدای مطالعات خود هستم تاکیدم بر دوران بعد از انقلاب اسلامی است. مسلمنا برای ارایه تصویری کاملتر لازم است دوران مشروطه، حکومت رضاشاه و محمدرضا شاه پهلوی را نیز تحلیل کنیم. هدف از توصیف این روند این است که بپرسیم جریان آموزش زنان به کدام سو می رود.

14388-53678

دوره اول بعد از انقلاب اسلامی با انقلاب فرهنگی شکل گرفت. در این فاز، نظام آموزشی زنان را از اشتغال به تحصیل ۹۱ رشته از ۱۶۹ رشته آموزشی بازداشت. برخی از رشته های ممنوعه برای زنان برنامه های آموزشی تکنیکی و مهندسی بودند برخلاف این جریان، نرخ رشد سواد زنان در سطح ابتدایی و متوسطه بالارفت . اسلامی شدن جامعه و خصلت انقلابی دولت ایجاب می کرد که گروه های محروم جامعه از امکانات آموزشی بهره مند شوند و برای اینکه تبدیل به شهروندانی شوند که قوانین اسلامی را رعایت کنند تربیت یابند. نوعی توسعه امکانات آموزشی برای تمام اقشار جامعه در دستورکار دولت قرار گرفت. چنین توسعه ای همراه بود با تغییرات محتوای دروس آموزشی در مقطع تحصیلی ابتدایی و متوسطه که نوعی تقسیم کار جنسیتی میان زنان و مردان را بازتولید می کرد. در کتب درسی زنان خانه دار و مردان نان آور به تصویر کشیده می شدند.
دوره دوم تغییر آموزشی با لیبرالیزه شدن فضای سیاسی و اصلاحات قابل تمیز است. مشارکت زنان در عرصه عمومی و بالاخص در تحصیل دانش بالارفت. توسعه و گسترش دانشگاه آزاد اسلامی به عنوان وسیله ای برای جذب علاقه مندان به تحصیل موثر بود. ریاست جمهوری محمدخاتمی و پشتوانه فکری وی در حمایت از مشارکت زنان و حضور آنان در عرصه های عمومی و بالاخص در برنامه های آموزشی باعث شد در سال ۷۹ شصت درصد از ورودی های دانشگاه ها زنان باشند. اگرچه شکاف جنسیتی در انتخاب رشته های آموزشی همچنان وجود داشت. در این دوران تلاش های فمینیست های اسلامی در ارایه تفاسیر جدید از اسلام و مقابله با تفکرات پدرسالارانه که حضور زنان در عرصه های عمومی را برنمی تابیدند، قابل توجه است.
دوران سوم تحولات آموزشی با ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد قابل تمیز است. تفکیک جنسیتی رشته های آموزشی در این دوره اعمال شد. ۳۶ دانشگاه دولتی زنان را از ورود به ۷۷ رشته درسی بازداشتند. این رشته ها عمدتا علوم تکنیکی و کاربردی، علوم سیاسی، کامپیوتر و مهندسی بودند. شورای تحول و ارتقاء علوم انسانی در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد، اسلامی بودن مفاد آموزشی دانشگاه ها را مورد ارزیابی قرار می داد. چنین اقدامی در رشته های علوم اجتماعی، فلسفه و مطالعات زنان نتایج خاص خود را داشتند.
دوران چهارم توسعه آموزشی زنان با ریاست جمهوری حسن روحانی متمایز می شود. مطالبات عام زنان در این دوره همچنان در حاشیه است. شهیندخت ملاوردی از کمبود بودجه و خلاء قدرت اجرایی گزارش می دهد. گرچه برنامه های مشترک میان معاونت زنان و وزارت آموزش و پرورش به نفع توسعه مهارت های دختران اجرایی شده است. طبق گفته خانم ملاوردی این آموزش ها مبتنی بر نقش زنان در خانواده هستند. در بحث تحصیلات تکمیلی هم همچنان زنان از فراگیری هشتاد رشته آموزشی بی بهره اند.
تاکنون تاکید مطالعات دانشگاهی بر تصیلات ابتدایی، متوسطه و تکمیلی زنان بوده است. جریان جدیدی در آموزش زنان درحال شکل گیری است که متوجه آموزش های رسمی و غیررسمی است که به بزرگسالان ارایه می شود. داده های کمی پیرامون این نوع آموزش ها دردست است. آنچه با عنوان آموزش های مداوم قابل بررسی است بیشتر بر آموزشهای ضمن خدمت، توسعه مهارتهای زندگی یا آموزش سوادآموزی به بزرگسالان تاکید دارند. لازم است بررسی صورت گیرد تا تاثیرات آموزش های بزرگسالان که به زنان ارایه می شوند ازلحاظ تناسب با نیازها و مطالبات ایشان ارزیابی شوند. اینکه جریان آموزش های رسمی و غیررسمی زنان به کدام سو می رود مساله مهمی است.
یکی از مسایل مرتبط با آموزش زنان دسترسی ایشان به دنیای اشتغال است. نرخ بالای اقبال زنان به تحصیلات تکمیلی موجب تسهیل دسترسی آنان به فضای کار نشده است. در سال هشتاد ۵۷٪ از ورودیان به دانشگاه ها زنان بوده اند. در سال هشتادو پنج و هشتادوهفت ۵۲٪ و ۴۸٪ از فارغ التحصیلان دانشگاه ها زنان بوده اند. بااین حال سهم زنان در بازار کار تنها ۱۵.۵٪ جمعیت فعال به لحاظ اقتصادی است. براساس گزارش سال ۲۰۰۶ مجمع جهانی اقتصاد از شکاف جنسیتی، کمتر از چهار درصد زنان شاغل در ایران موقعیت اجرایی بالا یا مدیریتی دارند. مشارکت زنان در جایگاه حرفه ای، موقعیت مراقبت و نگهداری، آموزش و خدمات اجتماعی ۳۳٪ از کل اشتغال زنان است.
این اعداد و ارقام نشان می دهند که هنجارهای جنسیتی بعد از نزدیک به چهار دهه از انقلاب اسلامی همچنان برسرجای خود هستند. سوال این است که زنان چگونه می توانند به عنوان شهروندان در جامعه به امکانات برابر دسترسی داشته باشند. به نظر می رسد رسیدن به مدارج دانشگاهی کمکی به زنان نکرده است تا به لحاظ شغلی جایگاه درخور خود را بیابند. شاید بتوان گفت یکی از موانع دسترسی زنان به فضای عمومی به واسطه تعریف کردن منزلت زنان در چهارچوب خانواده و قایل شدن نقش مادری به عنوان اصلی ترین مسؤلیت آنان محقق شده است. چنین تعریفی در اسناد دفتر ریاست جمهوری وجود دارر که تاکید می کند دسترسی زنان به مشاغل نباید به نقش ذاتی آنان در خانواده لطمه ای وارد کند. تازمانیکه هویت اجتماعی زنان به ازدواج و خانواده گره خورده باشد دست یابی به برابری جنسیتی با چالش های جدی روبروست.
سوال این است که آیا آموزش بزرگسالان برای زنان راه برون رفت از بن بست مذکور را فراهم می کند. آیا هویت مادرانه است که برنامه های آموزشی چون کنترل خشم ، مدیریت روابط زناشویی، شیوه های همسرداری موثر، برقراری ارتباط سالم در خانواده را هدایت می کند. آیا روند آموزش زنان آنان را در چهارچوب خانواده محصور می کند یا امکان دست یابی به فضای عمومی و عرصه تصمیم گیری اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را را فراهم می کند.

منابع: