سکوت زنان در مقابل کاندیداهای زن‌ستیز

ارسال کننده خانم دیانا تبریزی ۸/۱۲/ ۱۳۹۴

در روزهای بعد از رد صلاحیت‌ها و تبلیغات انتخاباتی صدای رسایی از طرف فعالان حقوق زنان نشنیدیم؛ آن هم در حالی که در لیست اصلاح طلبان و اعتدال‌گرایان، چهره‌هایی با نگاه محرز زن‌‌ستیزانه دیده می‌شد و تبلیغ رای دادن به «تمام لیست» از سوی طرفداران دائم تکرار می‌شد. چگونه است که از طرف فعالان حقوق زنان صدای مخالفت با رای دادن به این افراد خاص شنیده نشد؟

اینجا به چند مورد از روش‌هایی که اغلب به کار می‌رود تا فعالان حقوق زنان به سکوت کشانده شوند اشاره مختصری می‌کنم و در آخر بلند شدن صدای مستقل فعالان حقوق زنان و تاکیدشان بر مشروط بودن و هدفمند بودن حمایت‌شان از نامزدهای انتخاباتی را پیشنهاد می‌کنم.

انتخابات هفتم اسفند

یکی از ابزار ساکت کردن فعالان حقوق زنان این است که آنها نه تنها از طرف حکومت و اصولگرایان دائم در معرض اتهام قرار دارند، بلکه از طرف غیر اصولگرایان هم به طور مستمر در معرض توهین و برچسب خوردن هستند. احزاب پیشروتر و دموکراسی‌خواه ما هنوز موفق نشده‌اند که در ادبیات مربوط به امور زنان از ادبیات اصولگرایان فاصله معنادار و کافی بگیرند. برای مثال، هنوز کلمه فمینیست مستدل معنا نمی‌شود و یک تابو محسوب می‌شود. در بحث‌های حول انتخابات این روز‌ها مشاهده می‌شود که یک فعال حقوق زنان نه تنها جرات نمی‌کند خود را فمینیست بنامد بلکه به محض اینکه حرف از اصول برابری خواهانه‌ش می‌زند به او برچسب‌هایی مثل تحریمی، جنگ طلبی، و ضدبرجامی‌زده می‌شود. حتی این روزها عبارت «حقوق بشری» خود تبدیل به یک اتهام شده و به راحتی به فعالان حقوق زنانی که مخالف رای دادن به نامزدهای زن ستیز هستند با طعنه گفته می‌شود.

این دوگانه سازی‌های ساختگی و بی‌اساس باری مضاعف است که به فعالان حقوق زنان تحمیل می‌شود و گاه آن‌ها را به سکوت می‌کشاند. برابری‌خواهی و پافشاری بر سر اصول و مطالبات زنان به معنی موافق بودن با تحریم و جنگ و مخالف بودن با برجام نیست. بسیاری از همین فعالان زن با تحریم و جنگ مخالف بوده و از حامیان سرسخت برجام هستند. آلوده کردن ادبیات مربوط به فعالیت‌های برابری خواهی و مطالبه محوری فعالان حقوق زنان روش اصولگرایان بوده و قرار نیست این روش از طرف گروه‌های دموکراسی خواه دنبال شده و دستاویزی برای ساکت کردن‌شان بشود.

پروانه حسینی

پروانه حسینی

یکی دیگر از روش‌هایی که به کار می‌رود تا فعالان حقوق زنان را از مطالبه محوری شان منصرف کنند، استدلالی مبنی بر این است که مسئله زنان یک مسئله زیرساختی نیست و اگر در کشور مسائل زیرساختی مهم‌تر درست شوند، مشکلات زنان هم تحت تاثیر آن حل می‌شود. برای مثال استدلال می‌شود که توجه به وضعیت اقتصادی جامعه، مسائل زنان را هم تحت تاثیر قرار می‌دهد پس اگر به اقتصاد رسیدگی شود مشکلات زنان هم تحت پوشش آن قرار می‌گیرد.

در جواب به این استدلال باید گفت که موضوع زنان البته با موضوع‌های زیرساختی دیگر از جمله وضعیت اقتصادی ارتباط زیادی دارد ولی ارتباط نزدیک این دو به این معنا نیست که نیازی به توجه ویژه و تخصصی بر موضوعات مربوط به زنان وجود ندارد. بدون نگرش تخصصی در امور زنان  تشخیص، تحلیل، و ارائه راه حل برای مشکلات مربوط به زنان امکان پذیرنیست. جای خالی دانش و تجربه فمینیستی را دانش‌ها و تخصص‌های دیگر نمی‌تواند پر کند. حتی فمینیست‌های سوسیالیست که بر تاثیر طبقه اجتماعی بر حقوق زنان تاکید دارند، برای کار تخصصی روی مسائل زنان اهمیت قائل هستند. در واقع مسئله زنان در عین حال که به مسائل بسیار زیاد دیگر کشور پیوند دارد، خود یک امر تخصصی است که به توجه و رسیدگی ویژه و حرفه‌ای با همکاری متخصصان امور زنان نیاز دارد و  به خودی خود درست نمی‌شود.

یکی دیگر از دستاویزها برای ساکت کردن صدای فعالان حقوق زنان که از اول انقلاب شروع شد و تا همین امروز ادامه دارد، این توجیه است که اکنون شرایط «حساس» است و  مسئله زنان در «الویت» نیست. آنقدر این حرف تکرار شده که اهالی جنبش زنان در شرایطی مثل این روزها از بیم اینکه بی‌ملاحظه و زیاده خواه تلقی نشوند، از طرح خواسته‌ها و انتظاراتشان منصرف می‌شوند یا حتی گاهی فکر می‌کنند که اگر خواسته‌شان را مطرح کنند به روند اصلاحات لطمه می‌زنند.

ولی واقعیت این است که زنان نیمی‌ از جمعیت کشور را تشکیل می‌دهند و در ارتباط چندین جانبه با نیمه دیگر هستند و از این رو مسئله زنان نه یک مسئله فرعی، بلکه مسئله تمام کشور است. جنبش زنان تا کی باید تکرار کند که شرایط حقوقی، اجتماعی، و سیاسی زنان کم اهمیت تر از هیچ موضوع دیگری نیست و تا کی باید با مقاومت و توجیه روبه‌رو شود؟ توقع زیادی نیست که از اصلاح طلبان و اعتدال گرایان انتظار برود که از اشتباه الویت‌بندی گذشته درس بگیرند و به رسیدگی به حقوق زنان الویت دهند.

فراموش نکنیم که از سال ۷۶ تاکنون، یکی از مهم‌ترین هدف‌های تبلیغات در روزهای قبل از انتخابات برای اصلاح‌طلبان و بعد اعتدال گرایان، زنان بوده‌اند. ولی هر چه تاریخ می‌گذرد کمتر دیده می‌شود که این دو گروه غیر از نگاه به زنان به عنوان منابع رای توجه جدی و همدلانه و تاثیرگذاری به آنها کنند. متاسفانه بارها و بارها اصلاح طلبان و اعتدالگرایان بر سر مطالبات زنان با اصولگرایان معامله کرده‌اند. به نظر می‌رسد که ایشان به اندازه کافی در مورد رسیدگی به حقوق زنان احساس مسئولیت نمی‌کنند. گویا حساب می‌کنند که به هر حال زنان در انتخابات از ترس اصولگرایان به آنها رای می‌دهند و لزومی‌ ندارد که برای جلب رضایت‌شان هزینه ای متقبل بشوند و با اصولگرایان دربیفتند.

از همین روست که فعالان حقوق زنان لازم است در رابطه شان با جناح‌های سیاسی استقلال نظر داشته باشند. حمایت بی‌قید و شرط فعالان حقوق زنان از لیست‌های اصلاح‌طلبان و اعتدالگرایان روش مفیدی برای تضمین رسیدگی به وضعیت حقوقی و اجتماعی- سیاسی زنان نیست بلکه حمایت مشروط برابری خواهانه و مطالبه محور راهکاری سخت‌تر ولی در طولانی مدت هدفمند‌تر است. اگر فعالان حقوق زنان با تاکید بر مطالبات برابری خواهانه خود به رویکرد «رای به تمامی‌ لیست»، با وجود حضور نامزدهایی با سابقه محرز زن ستیزی، مخالفت می‌کردند و در مورد بعضی از اسامی‌لیست نظر مستقل داشتند، می‌توانستند این پیام را به این جناح‌های سیاسی برسانند که رای و حمایت آنها همیشه تضمین شده نیست و لازم است برای جلب حمایت آن‌ها اقدام‌های جدی برای سهم دهی به برابری خواهان در لیست‌ها پیش از انتخابات و توجه و رسیدگی به مطالبات و مسائل زنان بعد از انتخابات انجام شود.

حمایت هدفمند از نامزدهای انتخاباتی همچنین به دیگر نماینده‌ها  این پیام را می‌رساند که عملکرد آنها در طول خدمت‌شان در انتخابات بعدی مهم است و میزان حمایت زنان از آن‌ها بستگی به میزان حمایت آنها از زنان دارد.