دختر جوان قربانی نیت شوم پسر 17 ساله شد

ارسال کننده:آقای نوید احمد فخرالدین 5-12-94

هیچ گاه فکر نمی کردم سهل انگاری و اشتباه من در مجلس عروسی، موجب بروز مشکلات حادی در زندگی خواهرم شود و اکنون با این آبروریزی که در شبکه های اجتماعی تلفن همراه به راه افتاده است، نمی دانم چگونه به چشمان خواهرم نگاه کنم، در حالی که خودم یکی از قربانیان این ماجرای تلخ هستم . .

 

به گزارش رادیو سهام به نقل از خراسان، دختر ۱۷ساله در حالی که صمیمی ترین دوست خود را عامل این حادثه تلخ می دانست، به کارشناس اجتماعی کلانتری گلشهر مشهد گفت: دوستی من و سکینه به سال های دور بر می گردد، به طوری که ما از دوران کودکی با یکدیگر همبازی بودیم و با هم بزرگ شدیم. آن ها همسایه دیوار به دیوار ما بودند و خانواده های ما رفاقت دیرینه ای با هم داشتند. من و سکینه هم به خاطر همین رفت و آمدهای خانوادگی، خیلی به یکدیگر وابسته شدیم.

حتی در دوران تحصیل نیز همکلاس بودیم و این امر صمیمیت بین ما را بیشتر کرد. تا این که سال گذشته عموی «سکینه» خواهر بزرگ ترم را برای پسرش خواستگاری کرد. «خلیل» جوانی مودب و اهل کار بود و بر حفظ حجاب تأکید زیادی داشت. او همواره یادآور می شد که خواهرم باید حجاب خود را در هر شرایطی رعایت کند. با این شرایط، خواهرم به او پاسخ مثبت داد و مراسم عقدکنان برگزار شد. هنوز چند ماه از این ماجرا نگذشته بود که پدر سکینه نیز مرا برای پسرش خواستگاری کرد.

وضع مالی پدرم چندان مناسب نبود و خانواده ام نمی توانستند همزمان برای هر دو دخترشان جهیزیه تهیه کنند. از سوی دیگر هم، من هنوز در دبیرستان مشغول تحصیل بودم و قصد داشتم وارد دانشگاه شوم. به همین دلیل پدرم خیلی با احترام به آن ها پاسخ منفی داد و من همواره دعا می کردم تا این موضوع به دوستی من و سکینه خللی وارد نکند. در همین روزها بود که مقدمات جشن ازدواج خواهرم فراهم شد تا آن ها زندگی مشترکشان را آغاز کنند. آن شب خانواده سکینه در مراسم عروسی حضور نداشتند چرا که پسرشان با موتورسیکلت تصادف کرده و در بیمارستان بستری بود.

من هم از این که سکینه کنارم نبود ناراحت بودم و به همین خاطر مدام از صحنه های مختلف مراسم عکس می گرفتم تا خاطرات شب عروسی خواهرم را برای او تعریف کنم. دو روز بعد وقتی سکینه به منزل ما آمد، همه تصاویر آن شب را به او نشان دادم و صحنه هایی را که از خودم کنار عروس گرفته بودم، با آب و تاب و لذت خاصی بازگو می کردم.

آن روز سکینه چند تا از عکس های خصوصی من و عروس را به گوشی خودش بلوتوث کرد تا آن ها را یادگاری نزد خودش نگه دارد. هنوز یک هفته از این ماجرا نگذشته بود که خواهرم با صورتی کبود به خانه پدرم پناه آورد و گفت همسرم تصاویر خصوصی مرا در شبکه های اجتماعی تلفن همراه مشاهده کرده و به شدت عصبانی بود، من هم که اطلاعی از این ماجرا نداشتم موضوع را انکار کردم اما او در حالی که مرا کتک می زد تصاویر را نشانم داد که در چند گروه اجتماعی دست به دست می چرخید. . .ن جا بود که من به سکینه مشکوک شدم و از او در این باره سوال کردم. سکینه هم عنوان کرد برادرم به انتقام پاسخ منفی که پس از خواستگاری از تو شنیده بود، این تصاویر را منتشر کرده است…