زنان تاثیرگذار ایران: مریم زندی

ارسال کننده خبر: خانم دیانا تبریزی 8 بهمن

تاریخ ایران و جهان به زندگی و سرنوشت چهره ها گره خورده است؛ هر یک خشتی گذاشته اند تا سقفی پدیدار شود؛ خشت هایی که گاه به قیمت زندگی و جان شان تمام شده است. در این معماری عظیم، زنان و مردان بسیاری نقش آفریده اند. از سوی دیگر، در تاريخ جهان بسيارى از زنان و مردان دیگر به دليل استعداد شگرف آن ها براى تخريب و نابودى ساخته هاى ديگران، «تاثيرگذار» نام گرفته اند.

زنان ایرانی نویسنده، برگ های بسیاری از کتاب تاریخ 200 سال اخیر ما بوده اند؛ چه به دليل تاثير مثبت بسيارى از آن ها در افزایش آگاهی عمومی، کاهش تبعیض علیه زنان، ارتقای سواد و موقعیت اجتماعی شان، مقابله با فشارهای مذهبی، مشارکت در پروژه های علمی، سیاست ورزی، موسیقی، سینما و چه به دليل تاثير بعضى از آن ها در تشويق به خشونت، گسترش جهل و جزم انديشى و سوء استفاده از قدرت مالى و اقتصادى در جهت منافع خود.

مجموعه «زنان تاثیرگذار» «ایران وایر» يک مقدمه است. افرادى كه نام‎شان در اين فهرست آمده، نماينده برخی اقشار جامعه هستند كه هر روز در ايران و كشورهاى ديگر بر زندگى خانواده و اجتماع خود تاثير مى گذارند. بديهى است همان طور كه اشاره كرديم، همه فعاليت ها و یا تمام افراد حاضر در اين مجموعه، مورد تایيد «ایران وایر» نيستند اما تاثير گذارى هيچ يك از افراد اين ليست را نمي شود كتمان كرد.

اين ليست، اولين سرى سلسله بیوگرافی های زنان تاثیرگذار ایران است که به مرور تکمیل می شود. از مخاطبان «ایران وایر» درخواست دارمی تا پیشنهادات خویش را برای غنای این مجموعه با ما در میان بگذارند.

————————-

عکاسی که پی رویاهایش رفت و جنگید​

طاهره تسليمى، شهروند خبرنگار

 

«مریم زندی» عکاسی است که فعلِ «نمی‌توانم» و «نمی‌شود» در ادبیات ذهنی‌اش جایگاهی ندارد و می گوید:«همیشه به دنبال رویاهایم رفته‌‏ام و یاد گرفته‏‌ام بجنگم، حقم را بگیرم و نگذارم غمگین و ناامیدم کنند.»

زندی که از میان ترکمن صحرا و شهر گرگان برخاسته، برای عکاسی در زندگی مبارزه های زیادی کرده است و همان طور که در روزهای بهمن 57 در حالی که با یک دست فرزندش و دست دیگر دوربین را گرفته بود و عکس‌های ماندگاری گرفت، در سال 89 از گرفتن نشان دولتی از وزیر احمدی‌نژاد خودداری کرد.

مریم زندی یکی از زنان عکاس تاثیرگذار و جسور است که می  گوید:«عکاسی زندگی من را اشغال نکرده بلکه من از او دعوت کرده‌ام تا به من احساس رضایت و امید بدهد.»

خیلی از کسانی که کمی درباره هنر ایران می دانند، مریم زندی را به اعتبار مجموعه چند جلدی چهره‌هایش، به عنوان عکاس پرتره می‌شناسند اما او که کار خود را با بازیگری آغاز کرده، یکی از نخستین عکاسان خبری زن ایرانی است که تصاویرش از روزهای انقلاب کم نظیر است.

زندی متولد دی‌ماه 1325 در شهر گرگان است. او که خواهر ناتنی‌ و کوچک تر «نادر ابراهیمی»، نویسنده و کارگردان است، از طریق برادر با ادبیات، به ویژه ادبیات جهان آشنا شد و آثار نویسندگان سرشناسی چون «هرمان هسه» و «آندره ژید» را خواند. خودش می‌گوید که خواندن کتاب «سیذارتا» در 15 سالگی در تصمیم‌گیری مهم زندگی‌اش موثر بود. زندی بعد از گرفتن دیپلم به تهران آمد و در دانشگاه تهران در رشته حقوق و علوم سیاسی شروع به تحصیل کرد اما این رشته‌ای نبود که برای دختر جوان پر شروشوری مانند او کافی باشد. هنوز درسش تمام نشده بود که برای  بازی در فیلم «آتش بدون دود» به نادر ابراهیمی‌ پیوست و در چند قسمت از این مجموعه بازی کرد.

در همین زمان  بود که متوجه علاقه‌اش به دوربین و عکاسی شد و آن طور که «ناصر تقوایی» درباره‌اش گفته است، دوربین جزیی جداناپذیر از او شد.

زندی عکاسی را از زادگاهش، ترکمن صحرا آغاز و چندین مجموعه عکس از زندگی مردم و طبیعت پابه‌پای عشایر در کوچ به ییلاق و قشلاق عکاسی کرد. مجموعه عکس‌های ترکمن صحرای او در سال‌های اول انقلاب با هزینه شخصی منتشر شد؛ مجموعه‌ای که هر چند به قول «اسماعیل عباسی»، کیفیت و زیرنویس درستی ندارد اما سیر دگردیسی قوم ترکمن را نشان می‌دهد.

اما همان طوری که گفته شد، اوج عکاسی‌ زندی در زمان انقلاب و عکس‌هایی بود که از اتفاقات آن ‌روزها گرفت. او در مقدمه کتابش به نام «انقلاب 57» که مجموعه ای نفیس از عکس‌های آن روزها است، نوشته است:« میدان24 اسفند شلوغ بود. نمی توانستم در خانه بمانم. خودم را به یک ایستگاه سرپوشیده اتوبوس رساندم و تصمیم گرفتم از آن بالا بروم اما با بچه ای در بغل که نمی شد!»

اما زندی با جسارتی عجیب در همان شرایط عکس‌های به یادماندنی گرفت و نام خود را به عنوان عکاس خبری تثبیت کرد. هر چند که در سال‌های بعد از انقلاب با توجه به ممنوعیت‌هایی که برای عکاسان زن به وجود آمد، کم تر در حوزه خبری مجالی برای فعالیت او ایجاد شد. پس زندی زاویه دوربینش را به سمت دیگری چرخاند و شروع به گرفتن پرتره‌ از چهره هنرمندان و افراد شناخته شده کرد. پرتره‌هایش تفاوت زیادی با آن چیزی داشت که تا کنون از چهره هنرمندان ایرانی گرفته شده بود.

او «چهره‌ها» را با تصویر اهالی قلم و نویسندگان و شاعران در دورانی شروع کرد که کم تر کسی به سراغ عکاسی از آن‌ها می‌رفت. اما کتاب اول، قدم بزرگ و سختی بود که با پشتکار زندی و کمک «ابراهیم حقیقی» کامل شد.

عکاسی از چهره‌های فرهنگی و هنری اما آن‌طور که در تصور است، کار ساده‌ای نبود و از آن‌جایی که زندی نخستین عکاسی بود که دست به انجام چنین پروژه‌ای بعد از انقلاب زده بود، با مشکلات زیادی روبه رو شد. او در گفت و گو با سایت «هنرآنلاین» درباره سختی‌های کار گفته است:« به هر شاعر یا نویسنده‌ای که زنگ می‌زدم و می‌گفتم می‌خواهم از او عکس بگیرم، نگران می‌شد و می‌پرسید شما برای چه می‌خواهید از من عکس بگیرید؟ من شاعرم، از شاعر که کسی عکس نمی‌گیرد. در آن روزها فضا به‌شدت دچار دسته‌بندی ونگرانی بود. تازه وقتی کلی توضیح می‌دادم که نه چپم و نه راستم و این عکس‌ها برای هیچ مجله‌ای نیست، تعجب می‌کردند که من می‌خواهم مفت و مجانی از آن‌ها عکس بگیرم چون به هرحال این کار هزینه‌هایی داشت. تازه درآن سال‌ها به زحمت فیلم پیدامی‌کردم. برای این که از یک نفر عکس بگیرم، به چندین عکاسی سرمی‌زدم تا بتوانم یکی دو حلقه فیلم پیدا کنم و بروم عکس بگیرم. البته این شرایط بیش تر موقعی بود که کتاب اول پرتره‌ها را کارمی‌کردم. بعد از آن فیلم وارد کشور شد و شرایط برای تهیه پرتره‌های کتاب دوم بهتر بود. وقتی کتاب اول درآمد، ادامه کار هم برای من هموار‌تر شد؛ یعنی همه دیدند که چه کاری دارد انجام می‌شود. ولی در کتاب اول سخت‌ترین شرایط را داشتم چون خیلی‌ها از نگرانی و ترس از این که من عکس‌ها را به چه کسی می‌خواهم بدهم و چه کار می‌خواهم بکنم، حاضر نشدند از آن‌ها عکس بگیرم.»

یکی از کسانی که اجازه عکاسی به زندی را نداد، «مرتضی راوندی»، نویسنده کتاب «تاریخ اجتماعی ایران» بود.

اما فقط حساسیت هنرمندان و نویسندگان تنها سختی این کار نبود؛ گرفتن مجوز کتاب نیز خوان دیگری بود که اگر پافشاری زندی در این میان نبود، شاید هیچ وقت کتاب چهره‌ها منتشر نمی‌شد. او بعد از انتشار این عکس‌ها در سال 73 بود که راه را برای چهره‌های بعدی که تصویر هنرمندان سینما، تآتر و موسیقی بود، باز کرد.

این کتاب‌ها البته زندی را به جبهه دیگری برد که بیش از 20 سال است در آن درگیر جنگی بزرگ است. انتشار عکس‌ هنرمندان در کتاب با کیفیتی که زندی گرفته بود، آن هم در دوره‌ای که هنوز ارتباطات به وسعت امروز نبود و دوربین‌ها بیش تر آنالوگ بودند، باعث شد تا روزنامه‌ها و ناشران بدون گرفتن اجازه از عکاس، آن‌ها را منتشر کنند. با گسترش اینترنت، میزان استفاده بدون اجازه عکس‌ها بیش تر شد. اما زندی با استفاده از دانش قضایی خود، یکی از نخستین عکاسانی بود که با استفاده از «قانون حمایت از حقوق مولفان، مصنفان و هنرمندان» که در سال 48 تصویب شده بود، برای احقاق حق کپی‌رایت خود اقدام کرد؛ جنگی که هنوز هم برای او ادامه دارد.

او هم‌چنین یکی از معدود هنرمندانی است که به اقدامات صنفی برای عکاسان اعتقاد دارد و جزو هیات موسس «انجمن عکاسان ایران» است که بعد از سال‌ها اختلاف، با تلاش او و چند نفر دیگر از عکاسان تاسیس شد. زندی هم‎چنین نخستین رییس هیات مدیره انجمن بود.

او در کنار فعالیت‌های صنفی، حقوقی و هنری، در مورد مسایل اجتماعی و سیاسی نیز ساکت نبوده و در سال 88 از جمله کسانی بود که نسبت به انتخابات و نتیجه‌اش اعتراض کرد و در تیرماه همین دستگیر شد و به زندان افتاد. زندی تنها هنرمندی است که در 20 سال گذشته از دریافت نشان رسمی و دولتی ایران سرباز زده است. او در خرداد 89 از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دعوت شد تا نشان رسمی درجه یک هنری که معادل دکترا است را دریافت کند اما در این مراسم شرکت نکرد و اعلام کرد که حاضر نیست از آن دولت هیچ نشانی را دریافت کند. تبعات این اقدام اما باعث ممنوعیت از کار برای زندی و تحت فشار قرار دادن انجمن عکاسان برای کنار گذاشتنش از هیات مدیره شد.

ماجرا البته به این جا ختم نشد و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مجوز انتشار کتاب انقلاب 57 او را نیز صادر نکرد و این کتاب که در چاپ‎خانه آماده پخش بود، توقیف شد. حتی تقویم‌هایش نیز با مشکلاتی رو به رو شدند.

با روی کارآمدن دولت حسن روحانی، با آن که ممنوعیت کاری زندی رفع شد اما کتابش هم چنان در ارشاد توقیف ماند و از حضورش در هیات مدیره انجمن ممانعت شد.

زندی در یک جلسه سخنرانی پرتنشی که قرار بود از لایحه حقوق شهروندی صحبت کند، درباره ماجرای فشارهایی که به انجمن برای حضور او شده بود اشاره کرد و بعد از آن نیز در نامه‌ای سرگشاده به حسن روحانی، از محدودیت‌های یک زن عکاس گفت:«من عکاسم، قاضی نيستم! عکاسی برای من حرفه، هنر و وظيفه است. ايمان دارم که عکس هايم از وقايع اجتماعی ايران، اسنادی برای ملت و نسل های آينده است و تاريخ قضاوت خواهد کرد که من تاچه اندازه به وظيفه فرهنگی خود عمل کرده ام.همان طور که در تاسوعا و عاشورای سال 1357 و تمام وقايع انقلاب در خيابان بودم و عکاسی می کردم (که عکس هايش سال ها است در محاق سانسور وزارت ارشاد قرار گرفته)، در پيروزی شما در خرداد1392 نيز بين مردم بودم و از شادی آن ها عکاسی می کردم. هراتفاقی که در ميهن من بيافتد، من موظف به ثبت آن هستم.»

زندی در سال 92 با پافشاری فراوان توانست مجوز انتشار کتاب انقلاب 57 را بدون حذف حتی یک عکس بگیرد. او در مراسم شب بزرگداشت خودش که مجله «بخارا» برگزار کرد، گفت:«من حرف زیادی برای گفتن ندارم. همیشه گفته‏‌ام عکس‏‌های من، حرف‏‌های من هستند و بسیاری از آن‌ها را شما دیده‏‌اید. پس حرف‏‌هایم را شنیده‏‌اید. همیشه گفته‎ام که عاشق حرفه‏‌ام، هنرم، “عکاسی” هستم و از شروع کارم سعی کرده‏‌ام آثارم تأثیرگذار، مفید و ماندگار باشد. در مجموعه‎های چهره‏‎ها که بیش تر من را با آن‌ها می‏‌شناسند، خواستم دوربینم را به سمت کسانی بگیرم و نور فلاشم را بر کسانی بتابانم که به‌طور سیستماتیک در تاریکی قرار داشتند.»

او که در همه عکس هایش خواسته است تصویر سرزمین دوست‌داشتنی‌ خود را نشان دهد، با اشاره به همه مشکلاتی که یک عکاس زن دارد، گفته است:«هر کاری کرده‏‌ام، در جهت آن چه بوده که دوست داشته‎ و به آن معتقد بوده‏‌ام. من همیشه به‌دنبال رؤیاهایم رفته‏ و یاد گرفته‏‌ام در این جامعه‌ مردانه پر از تبعیض و مبتنی بر روابط کار کنم، بجنگم، حقم را بگیرم و نگذارم غمگین و ناامیدم کنند.»